بسیاری از کارشناسان حوزه سینما شروع ژانر وحشت را از ظهور خونآشامها و موجودات ماورایی دهه ۸۰ و ۹۰ هالیوود میدانند؛ ژانری که در ابتدا به نظر میرسید تنها برای سرگرمی بیشتر مخاطبان سینما و به نوعی ارضای حس هیجان و وحشت به وجود آمده است اما به تدریج مشخص شد ژانر وحشت، فراتر از ژانرهایی همچون درام یا تراژدی مسائلی را دنبال میکند که هدفهای خاص خود را در پی دارد، اما به هر حال سینمای ایران در کنار این موضوع از نفوذ این ژانر بینصیب نماند.
به گزارش “خانه خشتی” این مسئله زمانی مهمتر شد که بخشی از مخاطبان سینمای ایران به سمت فیلمهای ژانر وحشت خارجی که کار خود را تازه با موجوداتی همچون خونآشامها و جنها آغاز کرده بود، سوق پیدا کرد. در همین زمان به نظر میرسد که بخشی از کارگردانان سینمای ایران به این فکر افتادند که به تدریج از سینمای صرف معناگرا و هدفگرا خارج شوند و به تدریج وارد فاز سینمای سرگرمسازی همچون سینمای ژانر وحشت البته به سبک غربی آن شوند.
در این میان نکته جالب اینجاست که تاکنون اکثریت فیلمهای ژانر وحشت ایرانی دقیقاً به مانند این ژانر در سینمای غرب، فیلمهای بیهدفی هستند که تنها سعی در ترساندن مخاطب دارند؛ هر چند به نظر میرسد در این زمینه هم چندان موفق ظاهر نشدهاند.
آغازی با تم وحشت هالیوودی
شاید بتوان اولین فیلمی که به نوعی در زمان خود مورد توجه قرار گرفت را فیلم معروف «شب بیست و نهم» دانست؛ فیلمی که در زمان پخش خود توانست بخشی از مخاطبان سینما را بترساند و در واقع حمید درخشانی، نویسنده و کارگردان این فیلم در اولین فیلمهای این ژانر، تا حدود قابل توجهی در ترساندن و سرگرم کردن مخاطب خود از این طریق موفق عمل کرد. اما شب بیست و نهم دقیقاً راهی را آغاز کرد که دیگر فیلمهای بعدی در این ژانر آن را ادامه دادند چرا که بسیاری از کارشناسان حوزه سینما که به هنر هفتم از باب هنری هدفمند و فرهنگساز مینگرند به اینگونه تولید محصولات سینمایی در ژانر وحشت انتقاد ندارند. در این میان نباید این مسئله را نادیده انگاشت که ژانر وحشت در سینمای غرب به دنبال ایجاد ترسهای اومانیستی در میان مخاطب خود است، یعنی در تمام فیلمهای این سبک در سینمای هالیوود، کارگردان تلاش دارد تا مخاطب را از منبعی غیردینی و غیراعتقادی بترساند که در واقع این موضوع تبلور یک پارچه اومانیست محسوب میشود. نمونه بارز این موضوع را میتوان درفیلمهایی همچون «بچه رزماری»یا سری«جنگیر» و «طالع نحس» به عینه مشاهده کرد. در تمام این فیلمها سازنده در تلاش است تا به انحای گوناگون مخاطب را در فضایی قرار دهد که از یک موجود یا فضای تخیلی که ساخته ذهن انسان است، بترساند و همین موضوع تمام فیلم را در اختیار یک وحشت کاذب و از جنس سکولار قرار میدهد.
این موضوع در حالی در این گونه فیلمها مدنظر قرار میگیرد که به باور بسیاری از صاحبنظران در حوزه ادیان، ژانر وحشت سینمای هالیوود امروزه به موقعیت فوقالعادهای برای ترویج موضوعاتی همچون کابالا، نمادهای شیطانپرستی، خون و وحشت و بسیاری از عناصر دیگر از همین جنس تبدیل شده است، چراکه دراین سبک از سینما تنها تبلیغ برخی مسائل مشخص در قالب وحشت و ترسهای کاذب و فوبیایی مدنظر قرار میگیرد.
ژانر وحشت، غریبه با سینمای ایران
اما این نگاه کوتاه به چنین جریانی در سینمای وحشت غرب در شرایطی صورت پذیرفته که ظاهراً در سینمای وحشت ایران هم تقریباً با کمی تغییرات چنین مسائلی را میتوان مشاهده کرد. برای درک بهتر این موضوع میتوان به برخی فیلمهای جدیدتر در این ژانر که در چندین سال اخیر در سینمای ایران تولید شده نگاهی داشت.
فیلم خوابگاه دختران یکی از همین دست فیلمهایی است که در سال ۱۳۸۳ به کارگردانی محمدحسین لطیفی تولید شد. این فیلم که داستان چند دختر دانشجو را در منطقهای دورافتاده از تهران روایت میکند، در واقع مانند بسیاری از فیلمهای هالیوود ژانر وحشت با ترتیب دادن یک قصه جنایی به دنبال ترساندن مخاطب خود است و دیگر هیچ! اما به نظر میرسد که این موضوع تنها به این فیلم محدود نماند و نوع دیگرش را میتوان در فیلمهایی همچون «اقلیما» یا «آل» هم به طور قابل توجهی مشاهده کرد. داستان هر دو این فیلمها براساس یکسری خرافات است که کارگردانان این دو فیلم حتی تلاشی برای بررسی موضوع از جنبه خرافی بودن آن ندارند بلکه به نوعی با تکیه بر همین خرافات سعی میکنند در مخاطب خود وحشت به وجود آورند، به گونهای که در هیچ کدام از این دو فیلم ما شاهد روشنگری در باب خرافات یا موهوماتزدایی نیستیم بلکه تمام فیلم در دایره ایجاد یک وحشت کاذب خلاصه میشود؛ دایرهای که نتوانسته مخاطب را هم حتی برای سرگرم ساختن به خود جذب کند. در این میان شاید بتوان فیلمهایی همچون «حریم» را در چارچوب فیلمهای جدیدتر ژانر وحشت دانست که به نوعی باز هم بیش از دیگر فیلمهای قبلی پسرفت داشته است چراکه بنیان این فیلم هم براساس خرافات ذهنی شکل میگیرد که مخاطب پس از دیدن آن اصلاً احساس رضایتی ندارد، آن چنان که این فیلم باز هم نتوانست به رغم بازی درخشان حمید فرخنژاد، مخاطب چندانی به خود جلب کند.
اما در کنار فیلمهای این سبکی در ژانر وحشت، باید به فیلمهایی همچون «پارک وی» هم اشاره داشت، هر چند به این ساخته «فریدون جیرانی»هم انتقادات زیادی وارد است اما به هر حال نمیتوان از باب هشداردهندگی آن غافل شد. در واقع «پارک وی» که روایتکننده داستان یک جوان مبتلا به بیماریهای حاد روانی است در کنار تم وحشت خود تا حدی هم با پیام اجتماعی همراه شده که در این پیام سعی دارد به مخاطب خود این موضوع را منتقل کند که ازدواج بدون شناخت و بیپایه و اساس خوشبختی برای انسان به همراه نمیآورد و همچنان به خانوادهها این موضوع را گوشزد میکند که ازدواج و عدمشناخت انسانها موضوع سادهای نیست.
پتانسیل این سینما در جای دیگری است
همین توجه به یک پیام اجتماعی در «پارک وی» کافی است که این فیلم را به مراتب یک فیلم ژانر وحشتی بهتر از «آل» و «حریم» و «شب بیست و نهم»و. . . بدانیم چراکه در واقع جنس سینمای ایران و مخاطبش کاملاً متفاوت با ژانر وحشت سینمای غربی است که در آن تنها خون و وحشت همراه با انواع و اقسام خرافات نشأت گرفته از عقاید ایوانجلیستها دیده میشود.
این مسئله آنقدر حائز اهمیت است که حتی بسیاری از منتقدان را در باب لازمه وجودی این ژانر در سینمای ایران به تردید واداشته، چراکه به باور این دست از منتقدان، سینمای ایران در ژانرهای دیگر و سبکهای گوناگون متفاوت با تمهای وحشت استعدادهای بیشتری دارد که به طور واقع مخاطبان هم بارها از این استعدادها استقبال کردهاند. در واقع سینمای نجیب ایران که چارچوبهای خاص خود را براساس نگاه اصیل ایرانی دارد نمیتواند در ژانری مانند ژانر وحشت به سبک و سیاق هالیوودیها رفتار کند. برای درک بهتر این مسئله نباید فراموش کرد که تا چند سال پیش حتی مسئله کشتن و جنایت در سینمای ایران چندان ملموس نبود و به تدریج این اتفاق در سینمای ایران آن هم تا حد و مرز مشخصی راه یافته اما در طرف مقابل هالیوودیها نه تنها در ژانر وحشت خود کشتن و خون ریختن را در حد بیمرزی به نمایش میگذارند (نمونه آن را میتوان در فیلمی همچون«کشتار با اره برقی» مشاهده کرد) بلکه در دیگر ژانرهای این سینما، قتل و جنایت به عنصری غیرقابل چشمپوشی همانند ابتذال مبدل شده است. در واقع شاید بتوان گفت که سینمای ایران آنقدر سوژهها و موضوعات مختلفی دارد که میتواند با پرداختن به آنها فرصت گام برداشتن به سمت ژانر وحشت را آن هم به سبک هالیوودی نداشته باشد چراکه با نگاهی واقعبینانه آنچه امروز در ژانر وحشت در سینمای جهان مطرح است، هیچ همخوانیای با نگرش و فرهنگ ایرانی و مخاطبان ایرانی ندارد.
تمام این موضوعات در حالی مطرح میشود که برخی از دستاندرکاران سینما هنوز هم بر طبل ژانر وحشت آن هم به سبک غربی میکوبند و این در شرایطی است که به اعتراف بسیاری از روانشناسان غربی ژانر وحشت امروز سینمای غرب و به ویژه هالیوود یکی از عوامل مهم با تولید خشونت در جامعه محسوب میشود چراکه سیاهنمایی از زندگی انسانی همراه با ریخته شدن قبح کشتار بیرحمانه انسانها و تجربه لحظات خشونتبار و نفسگیر به جزء تفکیکناپذیر این گونه از سینما تبدیل شده و از نظر جامعهپژوهان تمام این مسائل میتواند به یک کاتالیزور برای سقوط اخلاق در جامعه تبدیل شود، علاوه بر این موج تازهای که در سینمای وحشت هالیوود به راه افتاده موجی است که در آن خشونت و وحشت پایانی بیانتها دارند که در آن عاملان این موج نه تنها مجازات نمیشوند بلکه به قدرت بیشتری هم دست مییابند.
حال با توجه به تمام این مسائل به نظر نمیرسد تقلید از ژانری که عناصر نامطلوب اجتماعی در آن موج میزند، چندان برای سینمای ایران که از شاکله خاص خود برخوردار است، مناسب باشد بلکه حتی میتوان گفت که پرداختن به چنین گونههایی آن هم با کپیبرداری از هالیوود تنها باعث هرزرفتن فرصتها و سرمایههای سینمایی میشود که از گذشته تا به امروز حرفهای خاص خود را بر اساس فرهنگی غنی برای زدن داشته است. علاوه بر این باید به این موضوع هم فکر کرد که سینمای امروز ایران این توانایی را دارد تا در صورت برنامهریزی صحیح خود به ذائقهسازی برای مخاطب دست بزند؛ ذائقهسازی که بدون تردید باید براساس فرهنگ هویت ایرانی باشد.