به گزارش “خانه خشتی” : وهابیتبه خصوص طیف سلفی و تکفیری آنها به مانند بنیان گذاران این فرقه، با عملکردهای جاهلانه وظالمانه خود باعث تحقق اهداف عمده سران استکبار شده اند.
«وهابیت» نام جریانی فکری ـ سیاسی است که در قرن اخیر ظهور کرده و پیرو برخی اندیشههای افراطی سدههای سوم و چهارم اسلامی است؛ به این جریان «سلفیه» نیز میگویند.
بنیانگذار آن شخصی موسوم به محمّد بن عبد الوهاب (۱۱۱۵ ـ ۱۲۰۶ق) زاده عیینه یکی از شهرهای صحرای معروف نجد است که از تحجّر و خشونت بهرهای تام داشت.
وی در زمان حیات پدرش که عالم حنبلی برجستهای بود مجال چندانی برای دعوت به سوی اندیشههای تند و غیر منطقی خویش نیافت، امّا پس از درگذشت پدر توانست با طرح و تبلیغ برداشت بیپایهای از مفهوم توحید و شرک، و بزرگنمایی باورهای خرافی موجود در عربستان، در میان مردم ساده، گرسنه و بدوی نجد نفوذ یابد، و پس از مهاجرت به درعیه و برخورداری از حمایت سیاسی و نظامی حاکم آن، – محمّد بن سعود- دیدگاههای قابل انتقاد و نادرست خویش را بر سرتاسر عربستان بگستراند. محمّد بن سعود بزرگ آل سعود و نیای پادشاهان کنونی در عربستان سعودی است، که توانست در سایه حمایت خود از نفوذ مذهبی محمّد بن عبدالوهاب و تبلیغات وی به سیطره سیاسی بر منطقه دست یابد.همراهی نفوذ مذهبی و سیاسی این دو در درعیه، نقطه آغاز تاریخ خونین وهابیت به شمار میرود. زیرا محمّد بن سعود با فتوای جاهلانه محمّد بن عبدالوهاب که عموم مسلمانان غیر وهابی را به نوعی مشرک و شایسته مرگ میپنداشت، مسلمانان و شیعیان بیگناه سرزمینهای اطراف را مورد هجوم و تاراج قرار داد، و جنگهای خونین فراوانی را به برخی دولتهای اسلامی تحمیل نمود.پس از محمّد بن عبد الوهاب برخی فرزندان و نوادگان او که در عربستان به «آل الشیخ» معروفاند راه او را ادامه دادند و با تألیف رسائل وکتب وهابی، واستفادهاز روشهای خشونتآمیز نقش غیر قابل انکاری را در تحکیم مبانی و گسترش دیدگاههای وهابی در میان سرزمینهای اسلامی ایفا نمودند.خشونت و تکفیر برجستهترین ویژگی تاریخی جریان وهابی بوده است؛ ویژگیای که اکنون نیز در سرزمین عربستان کما بیش به چشم میخورد، و گاهی در فتاوای عجیب مفتیان وهابی علیه شیعیان، و رفتار خشن و بیادبانه برخی وهابیان با حجّاج بیت الله الحرام و زائران مدینه منوّره دیده میشود.
وهابیان خود را پیروان مذهب اسلامی نوینی نمیدانند و بیشتر به مذهب حنبلی که یکی از مذاهب چهارگانه اهل سنّت است منتسب میکنند.امّا تقریباً تردیدی نیست که مبانی و دیدگاههای اینان تفاوتهای جدّی و غیر قابل اغماضی با مبانی و دیدگاههای مذهب حنبلی و به طور کلّی همه مذاهب اسلامی دارد.از این رو، برخی این جریان فکری ـ سیاسی را یک مذهب نوین انحرافی بر میشمارند که نسبت قابل توجّهی با مذاهب اهل سنّت ندارد.به هر حال باید توجّه داشت که بسیاری از مخالفان سرسخت این جریان از عالمان برجسته اهل سنّت و فقیهان حنبلی بودهاند.
به عنوان نمونه، نخستین کسی که اندیشههای افراطی و خطرناک محمّد بن عبد الوهاب را مورد مخالفت و انتقاد جدّی قرار داد برادر وی سلیمان بن عبد الوهاب (د.۱۲۱۰ق) یکی از فقیهان برجسته حنبلی بود .شیخ حسین احمد مدنی که شیخالحدیث بوده و در آزادی و استقلال هند، نقش اساسی داشته است، درباره محمد بن عبدالوهاب میگوید:
محمد بن عبدالوهاب معتقد بود که همه اهل عالم و تمام مسلمانان بلاد عرب، کافر و مشرکاند و جنگ با آنان و غنیمت گرفتن اموال آنها جایز، بلکه واجب است.همچنین «احمد امین» نویسنده معروف مصری میگوید: «وهابیان غیر از سرزمین خود، سرزمینهای دیگر اسلامی را مملکت اسلامی نمیدانند و معتقدند که باید با این ممالک، جهاد کرد».
آیا این اعتقاد محمد بن عبدالوهاب، مؤسس فرقه وهابیت، بدعت و مخالف مبانی دین اسلام نیست؟ چرا وهابیان، تشنه خون مسلمانان هستند، بهگونهای که حتی کفار حربی نیز چنین حرص و ولعی در کشتن مسلمین ندارند؟چرا محمد بن عبدالوهاب و پیروان او، جنگ و جهاد را با کفار جایز نمیشمارند و به جای آن مسلمانان را هدف گرفتهاند؟ و آیا این اعتقاد و عملکرد آنان، در برابر مسلمانان، کاشف از رابطه مرموز و مخفیانه وهابیان، به خصوص سران و رهبران آنها، با کفار و دشمنان دینی مسلمانان و به خصوص استعمارگران سودجو نیست؟
«حافظ وهبه» مستشار سعودی در کتاب «جزیره العرب فی القرن العشرین» درباره رفتار وهابیها با مسلمانان چنین گزارش میدهد که عبدالعزیز بن عبدالرحمن آلسعود گفت:
هنگامیکه قبایل در مقابل دعوت ما، مقاومت کردند و جد ما آلسعود اول، عدهای از شیوخ و بزرگان قبیله «مطیر» را به زندان انداخت، بعد از آن، چند نفر دیگر از همین قبیله، برای آزادی آنها به عنوان واسطه آمدند، ولی آلسعود بهجای اینکه آنان را آزاد کند همگی را کشتند و سرهای بریده آنان را روی غذایی که آماده کرده بودند قرار داده، واسطهها را که پسرعموهای مقتولین بودند، برای خوردن این غذا دعوت کردند، هنگامی که آنان از خوردن غذا امتناع ورزیدند، دستور قتل آنها را نیز صادر کرد.
ملک عبدالعزیز، این مطلب را برای شیوخ قبیله مطیر که برای آزادی زعیم خود «فیصل الدویش» آمده بودند، نقل کرد تا به آنان بفهماند که با تأسی از سلفش او را خواهد کشت؛ و همین کار را هم انجام داد و او را کشت و با خونش وضو گرفت تا نماز بخواند.
این رفتار وهابیها از کدام خصیصه آنان حکایت میکند و با این عملکرد، مردم را به کدام اسلام و کدام توحید دعوت میکنند؟ ممکن است که در تاریخ، شبیه این فجایع، بر اساس انگیزههای شیطانی و هواهای نفسانی اتفاق افتاده باشد، اما هیچ دین و آیینی اینگونه رفتار وحشیانه را که وهابیان آن را به نام اسلام به نمایش میگذارند بر نمیتابد.
اما آنچه در این بحث حائز اهمیت است ارتباطات پیدا وپنهانی است که بین منابع ثروت و قدرت غربی یعنی امریکا وکشورهای غربی وصهیونیسم، با شیوخ وهابی وجود دارد.اگر صهیونیسم را منشا فکری و سیاسی تاثیر گذار در معادلات بین المللی به عنوان “راس یک مثلث” فرض کنیم، و ازطرفی امریکا و سرسپردگی نئومحافظه کارانش به منافع و سیاستهای صهیونیزم را درکنار تعلقات خاص سران کشورهای غربی به اسرائیل ظلع دیگر آن درنظر بگیریم، آنچه باعث تکمیل “ضلع سوم” این مثلث شده است، نقش وعمل سران و حاکمان وهابی برخی کشورهای عربی، بویژه عربستان سعودی از سیاستهای آنها برای تحقق اهداف شان است.
“وهابیت” به خصوص طیف سلفی و تکفیری آنها به مانند بنیان گذاران این فرقه، با عملکردهای جاهلانه وظالمانه خود باعث تحقق دو هدف عمده سران استکبار شده ونقش تکمیل کننده اضلاع مثلث را ایفا می کنند:
اول اینکه: آنها با برداشت های غلط و افراطی ازاحکام و دستورالعمل های اسلام، مثل دادن حکم تکفیرو اعدام غیرمسلمان، که به خصوص بعد از سقوط صدام درعراق با دستگیری یک عده انسان عادی غربی به جرم کافر همراه بود، وسر بریدن و گردن زدن آنها در مقابل دوربین و نشان دادن آن به جهان در حالی که نوای قرآن در حال پخش آیات جهاد است وسایر اقدامات تروریستی ،مردم جهان را نسبت به اسلام بدبین کرده وعلاوه بر بازکردن باب توهین و افترا به اسلام نظیر آنچه که “پاپ” درخشونت گرا بودن اسلام و قرآن خواند، مسیر تحقق اهداف ضداسلامی دشمنان اسلام وبویژه صهیونیسم را نیز هموارترمی نمایند.
دوم اینکه : وهابیت به جهت اینکه نطفه تشکیلش،همچون القاعده، کشورهای استعماری چون انگلیس بوده و از پایه های اعتقادی منحرف و متزلزل وجدا از ولایت ائمه اطهار(ع) که منشا تفسیروتبیین آیات الهی اند، برخوردار است، لذا همیشه جاهلانه “شیعه” را دشمن شماره یک خود خوانده و همواره سعی در ضربه زدن به شیعیان دارد، و در این بین امریکا و صهیونیسم بین الملل هستند که بیشترین نفع را برای دشمنی با کل اسلام می برند. آنها با اطلاع از فرهنگ شیعه که در سه عنصر “انتظار” و “شهادت” و” ولایت پذیری” خلاصه می شود،به اهمیت قدرت شیعیان پی برده و لذا همواره با حمایت وتحریک پنهان “وهابیت”، سعی درمهاراین قدرتی دارند که انقلاب اسلامی ایران نماد مسلم آن است. بطوریکه امروز وهابیت همانند بازوی صهیونیسم برای مقابله با اسلام شیعی عمل می کند. طبق اسناد بدست آمده تا کنون وهابیت بودجهای بالغ بر ۸۲ بیلیارد تومان را در راه مقابله با مکتب شیعه به کار گرفته است.
امریکا و صهیونیسم می دانند که این سه عنصردر فرهنگ شیعه بود که توانست “انقلاب اسلامی” رارقم زده وایران را ۸سال در مقابل صدام که از همه حمایتهای مادی و معنوی آنها برخوردار بود، سرپا نگه دارد و جبهه متحد آنها را وادار به عقب نشینی کند. آنها شاهد بودند در حالی که ازبزرگترین قدرت مادی ونظامی وتسلیحاتی برخوردارهستند، چطور یک گروه کوچک شیعه در قالب حزب الله جنوب لبنان، قادراست که ۳۳ روز باعث زبونی وشکست مفتضحانه شان شود.
اما از طرفی دیگرسران حکومت وهابیون در زمان جنگ ایران و عراق امکانات مادی خود نظیر پایگاه های هوائی را دراختیار آنها قراردادند ودر جنگ ۳۳ روزه حزب الله لبنان با اسرائیل مفتی هایشان حتی دعا کردن برای پیروزی شیعیان را نیزحرام دانستند، امروزهم بنابه گفته وزارت اطلاعات عراق،حداقل ۵۰ درصد تروریستهای داخل آن کشور که باعث کشتارهای فجیع روزانه درعراق هستند،تبعه عربستان سعودی و از وهابیون هستند؛ و این نیست مگر سرسپردگی بلامنازع “وهابیت” به اسرائیل، صهیونیسم وامریکا برای پیشبرد اهداف ضد اسلامی آنها درخاورمیانه وجهان.
بنابراین در یک جمع بندی می توان گفت که هم امریکا و صهیونیسم و غرب وهم سران وهابی کشورهای عربی آگاهند که تنها خطری که “ثروت و قدرت” نامشروع و اهداف استعماری و ظالمانه شان را در مقابل مستضعفین جهان تهدید می کند، موج اسلام خواهی مردم جهان است که الگوی فکری و سیاسی خود را ازعقاید و تجارب منطبق برظلم ستیزی وعدالت طلبی یگانه مذهب رهائی بخش اسلام یعنی “شیعه” کسب می کند.
لذا آنها با تشکیل یک مثلث شوم که دارای ابزار مشترک “قدرت،مذهب و ثروت” هستند، در صدد هستند تا با مقابله با اصل این آرمانخواهی شیعه که ریشه در”مهدویت” و”اعتقاد به ظهور منجی عالم، مهدی موعود-عج” دارد،و با شناخت از علائمی که برای این روز موعود در روایات شیعه بیان شده است، از گسترش این فرهنگ در افکارعمومی سایر مردم جهان که باعث اضمحلال قدرت و هیمنه آنها خواهد شد،جلوگیری کنند؛ و در این بین نقش “وهابیت” که دارای انگیزه های مذهبی و مادی است، قابل تامل و توجه به نظر می رسد.
با این حال همه آنهاغافلند از آیات خداوند که فرموده: ” ونرید ان نمن علی الذین الستضعفوا فی الارض و نجعلهم الائمه و نجعلهم الوارثون” و”فان حزب الله هم الغالبون” و “ان وعدالله حقٌ” و… “ولایخلف المیعاد”.