مجتبی رمضانی در گفت و گویی خواندنی با خانه خشتی مطرح کرد:

مداحی در بیت آقا بهترین روز عمرم را رقم زد / اگر به شهری بروم و دو بیت از شعر “شهید گمنام” را نخوانم ناراحت می شوند / نمی دانم شایعه سرطان من از کجا سبز شد

  • شناسه خبر: 108071
مداحی در بیت آقا بهترین روز عمرم را رقم زد  / اگر به شهری بروم و دو بیت از شعر “شهید گمنام” را نخوانم ناراحت می شوند /  نمی دانم شایعه سرطان من از کجا سبز شد

مداح اهل بیت(ع) می گوید: والله قسم اگر امروز آقا به مداحان اهل بیت پیام بدهند و بگویند در حال حاضر صلاح نمیدانم میکروفون به دست بگیرید میکروفون را کنار می گذارم.

خانه » اجتماعی » مداحی در بیت آقا بهترین روز عمرم را رقم زد / اگر به شهری بروم و دو بیت از شعر “شهید گمنام” را نخوانم ناراحت می شوند / نمی دانم شایعه سرطان من از کجا سبز شد

به گزارش خانه خشتی، فرارسیدن ماه محرم بهانه ای شد تا محمد مجتبی رمضانی مداح و شاعر اهل بیت (ع) به گفت و گو بنشینیم. وی که در بستر بیماری و در تهران به سر می برد اما با روی باز درخواست ما را پذیرفت. رمضانی پدرش رفسنجانی و مادرش اهل شهر مقدس قم می باشد .وی که متولد رفسنجان است. مداحی را از سنین کودکی آغاز کرد و با نوآوری ها و ایده هایش سبکی نو را در مداحی درانداخت به ویژه هیئت کربلا به مدیریت ایشان به فعالیت های اجتماعی روی آورد و به نوعی هیئتی فرهنگی را رقم زد تا هیئت عزاداری که در نوع خود اثرگذاری بالایی نیز داشته است. گفت گوی خانه خشتی کویر با ایشان را در ادامه بخوانید:

مجتبی رمضانی را همه می شناسند. اما کمتر شخصیت مجتبی رسانه ای شده است. این که از کجا شروع کرد و با چه پشتکاری به اینجا رسید. می خواهم از ابتدا شروع کنم که چه شد مجتبی مداح شد؟

راستش من بچه ماهونک هستم. پدرم ذاکر هیات سینه زنان ماهونک بود. همیشه با یک لیوان آب کنارشان می ایستادم که خدایی ناکرده گلویش خشک شد بهشان آب بدهم. سال ها کارم همین بود تا اینکه الفبای نوحه خوانی را یاد گرفتم. با بچه های نوجوان ماهونک هیاتی درست کردیم به نام «علی اصغر» که روی هم رفته بیست نفر هم نمی شدیم. خنده دار است اگر بگویم میکروفون ما یک شیلنگ بود که دست من بود و انتهای شیلنگ به یک حلبی که روی دوش یکی دیگر از بچه ها قرار داشت وصل بود. فکر می کردیم صدا از داخل شیلنگ میرود داخل حلبی و پخش می شود(خنده). یادم است جوان ها برای خندیدن دور ما جمع می شدند. اما ما کارمان را ادامه می دادیم. خدا رحمت کند پیرمردی به نام حسین فتح الهی دلش به حال ما سوخت و یک بلندگو دستی برایمان خرید. انگار دنیا را به ما دادند. فقط توی کوچه های ماهونک دور میزدیم. تا اینکه یکی از شب های محرم برق منطقه ماهونک رفت. صدای همه حسینیه ها قطع شد به جز صدای بلندگوی دستی ما. بزرگترها که از تاریکی و سکوت حسینیه کلافه شده بودند به ما گفتند بیایید داخل حسینیه عزاداری کنید. ما هم سینه زنان وارد حسینیه ماهونک شدیم. وسط عزاداری بودیم که برق آمد. پدرم سریع میکروفون حسینیه را دست من داد و برای اولین بار در جمع مردم نوحه خواندم و به قولی برای اولین بار صدای من از بلندگوی حسینیه پخش شد.

نوحه را یادتان هست؟

فقط یادمه نوحه ای که می خواندم جوابش این بیت بود:«منم علی اکبر- شبیه پیغمبر»

چند ساله بودید آن موقع؟

فکر کنم هشت سال و شاید کمتر. ناگفته نماند تا سن ۱۹ سالگی کار اصلی من همان لیوان آب دادن به مداح بود.

پدربزرگ شما حاج آقا قوام که از علمای بزرگ و موفق تهران بودند آیا نقشی در مداح شدن شما داشتند؟

حجت الاسلام قوام(رحمت الله) پدربزرگ من بودند. شاید در مداحی من نقش مستقیم نداشتند اما برای کل خاندان ما حکم استاد اخلاق را داشتند.توصیه های اخلاقیشان هنوز آویزه گوشم هست. مثل احترام به پیش کسوت ها. به یاد دارم همیشه از خورشید به عنوان یک الگو نام می برد و می گفت: بیاموز خوی بلند ز آفتاب/ هر آنجا که ویرانه دیدی بتاب.
یادم هست که دوره ای شما در مسجد امام خمینی(ره) با این که بسیار جوان بودید آموزش مداحی داشتید. در آن زمان بسیاری از مداحان کنونی هم که می توان نام برد جز افراد حاضر در آن حلقه آموزشی بودند. به نظرم تجربه خوبی بود. چه شد که آغاز شد و چه شد که تعطیل شد؟ آیا سنگ اندازی می شد؟ چون به خاطر دارم گاها نگاه هایی همراه با جهت گیری به آن جلسات می شد.
متاسفانه در شهرهای کوچک و در تمام رشته های هنری, نگاهی که به سن و سال دارند به توانایی ندارند. از روزی که دیدند جوانی ۲۰ ساله مدیریت یک کلاس آموزشی را برعهده گرفته و مورد استقبال هم قرار گرفته بهترین راه را جهت گیری دیدند. ما هم عطایش را به لقایش بخشیدیم.

شما در رفسنجان نخستین فردی بودید که به سمت تهیه کلیپ رفتید و می توان همین را آغازی برای فعالیت حرفه ای شما دانست که در جهت معرفی شما بسیار موثر واقع شد. و اولین آن غدیر در سیرچ در سال ۸۲ بود. که مورد استقبال خوبی هم قرار گرفت و بعد با شهدای گمنام به اوج خودش رسید. این ایده از کجا آمد؟ و خودتان چه قدر این را موفق می دانید؟ این را از این جهت می پرسم که این کلیپ ها به ویژه دو موردی که عرض کردم برای خیلی ها نوستالژی شده است و هنوز زده اند.

درسته. من به طور اتفاقی در تهران کلیپی با همین سبک دیدم. یعنی روی ابیات تصویر گذاشته بودند. چند ماه بعد از شهادت شهدای مظلوم غدیر تصمیم گرفتم با کمک دوستانم این شیوه را پیاده کنم. لطف خدا و شهدا کمک کرد و کار خوبی از آب در آمد و مورد استقبال غیر منتظره مردم واقع شد. یادم است شما هم در آن کار به عشق شهید ابوالقاسمی و بقیه شهدا دکلمه خوانی کردید و بر نمک این کار هنری افزودید. استقبال غیر منتظره مردم باعث شد به فکر کاری جدید با موضوع جدید برویم که کار شهدای گمنام را انجام دادیم و بازتابش را خودتان بهتر می دانید.

قسمت اعظم شعر غدیر در سیرچ هم ظاهرا خودتان سرودید اما با نام دیگری منتشر شد؟

بله. اکثر آن ابیات سروده خودم بود. اما چون تماما به تایید دوست عزیزم آقای تقی زاده رسیده بود نام ایشان را به عنوان شاعر معرفی کردیم. ولی واقعا نیت ما کار برای شهدا بود. شاید دلیل ماندگاریش هم همین بود.

می خواهم کمی مفصل تر درباره شهید گمنام  صحبت کنیم. شعری که شاید کمتر کسی آن را نشنیده است. شعری که برچسب با ارزش مداحی شهدا را بر پیشانی مجتبی رمضانی زد. که شعر هم از خودتان بود. به نظرم واقعا این مداحی لطف خود شهدا بوده است. این کار از کجا آمد؟ چه خاطره ای از این شعر دارید و احتمالا این اثر چه بازخوردهایی داشته است به ویژه از سوی شخصیت ها چون در بیت رهبری هم این را اجرا کردید.

از طرف روابط عمومی شرکت مس برای مداحی در مراسم تشییع دو شهید گمنام شهرک دعوت شدم.  دوست داشتم آنجا کار جدیدی ارائه کنم. برادرم مرتضی قم بود و سراغ تک تک شعرا رفت تا با من همکاری کنند. اما هیچ شاعر توانایی حاضر نمی شد با یک مداح ناشناس شهرستانی همکاری کند. برادرم با اینکه چندین سال از من کوچکتر بود جمله ای گفت که جرقه این کار شد. گفت منت شعرا را نکش. توکل کن به خدا و خودت بنشین و شعر بنویس. شاید مثل شعر شهدای غدیر خوب از آب در آمد. من هم ساعت ۱۲ شب وضو گرفتم و با قلم و کاغذ وارد اتاقم شدم تا اذان صبح. از بازخوردها هم همین بس که اگر شهری بروم و دو بیت از این شعر را نخوانم ناراحت می شوند. حتی در بیت آقا هم قصد اجراء این شعر را نداشتم اما یکی از روحانیون محترم کاغذی به من رساند که نوشته بود: «شهید گمنام سلام» فراموش نشود.

در ادامه موفقیت ها و نوآوری های مجتبی رمضانی ما با نوعی از مداحی روبرو می شویم که شاید خاص مجتبی است یا حداقل از تخصص های اوست. شما مداحی هستید که با تحولات روز همراهید و تنها به ذکر مصائب اهل بیت نمی پردازید. بلکه از مداحی برای اعتراض به استکبار هم بهره گرفته اید. آیا اتفاقی در این مسیر افتادید یا واقعا روی آن فکر کرده بودید؟ چون به نظر می آید فی الواقع این سبک در مداحی باید بیش از پیش مورد توجه قرار بگیرد.

انتخاب این مسیر لبیک به دستور آقا بود. نمی دانم این جمله من با چه برداشت هایی مواجه می شود. اما والله قسم اگر امروز آقا به مداحان اهل بیت پیام بدهند و بگویند در حال حاضر صلاح نمیدانم میکروفون به دست بگیرید میکروفون را کنار می گذارم. به طور مثال آقا سال قبل فرمودند با برهنگی سینه زن ها موافق نیستم. اما من چند سال قبل که از طریق یک واسطه نظر قلبی آقا را شنیدم بلافاصله برای فرهنگ سازی آن اقدام کردم. هیات های جوان رفسنجان هم شاهد این واقعیت هستند. آقا مدام خطاب به مداح ها تاکید دارند که به روز باشید. می فرمایند در مداحی هایتان مسیر و الگوی سبک زندگی اسلامی را معرفی کنید، به جوان ها یاد بدهید؛ فرمودند کِی ما در طول تاریخ این‌همه مجلس داشتیم که در آنها این ‌همه جوان جمع بشوند و دل هایشان را در اختیار شما بگذارند؟ اگر به روز نباشید و استکبار ستیز نباشید و از اهداف قیام سیدالشهدا نگویید در حق دین و مذهب و این جوانان مشتاق جفا کرده اید. الان هم مدام می فرمایند این‌همه مجلس، این‌همه گوینده، این‌همه خواننده، این‌همه هنر، این‌همه صدای خوش. پیگیر باشید تا شعرا هم به‌کار بیفتند و آنها هم شعر بگویند.

در ادامه سوال قبلی باید این را نیز یادآور شد که شما تنها یک شخصیت مداح نیستید. بلکه شما دارای یک سرمایه نمادین هستید که به نحو احسن از آن استفاده می کنید. نمونه آن را می توان در فعالیت های هیئت کربلا و در مواردی چون برنامه های ماه مبارک رمضان در بوستان جوان اشاره کرد. خوب الان ما در وضعیتی هستیم که نباید منتظر بمانیم تا مثلا فلان ارگان بیاید و یک سری برنامه فرهنگی بگذارد بلکه خودجوش می توان خیلی از کارها را انجام داد که با موفقیت هم همراه باشد. توصیه شما برای افزایش این نوع فعالیت ها چیست؟

به موضوع خوبی اشاره کردید. من واقعا از این نگاه ها رنج می برم. مگر مسئولین ما چقدر توانایی دارند که ما اینقدر متوقعیم؟ همین که مومن و حزب الهی باشند و در مسیر فعالیت مجموعه های خود جوش فرهنگی سنگ اندازی نکنند باید شکرگزار باشیم. متاسفانه بعضا می بینم بچه حزب الهی ها و بسیجی ها و هیاتی ها هم دست روی دست گذاشتند تا مسئولین بیایند و تمام مشکلاتشان را حل کنند. این طرز فکر بسیار اشتباه و با اعتقادات ما سازگاری ندارد. و ما سعی کردیم در هیات کربلا فقط مامور به وظیفه باشیم نه نتیجه. حتی اگر مسئولین همکاری نکنند که زیاد مواجه بودیم. امیدوارم نگاه مردم به مجموعه های فرهنگی تغییر کند. خودشان را مسئول بدانند. آستین همت بالا بزنند و به یاری این مجموعه ها بیایند. باور کنند که شهدای ما از همین هیات ها بلند شدند. شاید اگر بگویم هیات کربلا به شدت در این مقوله احساس تنهایی می کند بیراه نگفته باشم. دست روی دست گذاشتن مردم و چشم امید بستن به دولت ها ثمره ای جز تعطیل شدن این مجموعه ها ندارد. به طور مثال در حال حاضر پروژه ساخت و ساز حسینیه نخل در حال انجام است. پروژه ای که قرار نیست صرفا محل عزاداری مردم باشد. بلکه بناست بزرگ ترین پایگاه فرهنگی شهر بشود. کارگاه های تربیت فرزند, عوامل استحکام خانواده, مشاوره های خانواده, کارگاه های آموزش سبک زندگی اسلامی ویژه زوج های جوان را پوشش بدهد. یعنی مرکزی باشد ویژه جوان ها و نوجوان های رفسنجانی. اگر مردم رفسنجان برای ساخت آن به ما کمک نکنند کی کمک کند؟ والدینی که با گریه از زندگی تلخ جوانشان مینالند باید برای نجاتشان آستین همت بالا بزنند و ما را از تنهایی در بیاورند تا هر چه سریع تر این پایگاه فرهنگی شروع به کار کند.  دولت ها هم باید در این مقوله در برخوردها و رفتارهایشان دقت داشته باشند. اگر برخورد «سرهنگی» جای برخورد «فرهنگی» را بگیرد در دراز مدت به مجوعه های فرهنگی آسیب میزند. مثل تعطیلی اجباری کنسرت ها و حتی قهوه خانه ها. معتقدم به جای اینکه تر و خشک را با هم بسوزانیم آموزش بدهیم تا همه چی به شیوه قانونی پیاده بشود.

در زمینه فعالیت هایی که دارید آیا بقیه مداح ها و هیئت ها هم با شما همراهی دارند؟ یا تشویق شدند که نمونه هایی را انجام دهند؟ یا هنوز تنها به نگاه های سنتی که هیئت تنها برای محرم و صفر است بسنده می کنند؟

احسنت. طرح این سوال بعد از سوال قبلی بسیار به جا بود. اینجا شما در مورد همراهی و یکدلی هیات ها و مداح ها سوال کردید که باید بگویم اینگونه مسائلی وظیفه ارگان های فرهنگی است. درست است که هر هیات و مداحی از ما کمک بخواهد در حد توان در خدمتشان خواهیم بود. اما من معتقدم متولیان فرهنگی باید پیگیر کارگاه های آموزشی برای مداحان و هیات های مذهبی باشند تا در کنار آموزش متحد و یک مشت گره کرده بشویم.  فکرش را بکنید صد هیات مثل هیات کربلا و بهتر و قوی تر از هیات کربلا وارد گود بشوند چه بازتابی در جبهه فرهنگی خواهد داشت!

نمونه هایی از این مدلی که می فرمایید در شهرهای دیگر وجود دارند؟ یا متاسفانه در خیلی از جا ها هر هیئت برای خود سازش را کوک می کند؟ چون ما شاهد پدیده چشم و هم چشمی در میان هیئت ها هستیم. از روستاهای کوچک تا شهرهای بزرگ. و برای خیلی ها هیئت داشتن نوعی قدرت به شمار می رود.

آمارشان زیاد نیست. اما همین تعداد کم بسیار تاثیرگذارند. به طور مثال کانون رهپویان وصال شیراز نمونه بارز و موفق هیات فرهنگی است. پدیده چشم و هم چشمی هم موضوع جدیدی نیست. به قول استاد ما «شیطون داره سه شیفت کار میکنه» نباید زیاد محلش بدیم. باز هم اشاره می کنم به کارگاه های آموزشی. مسئولین هیات های ما اگر بدانند به این اندازه در جامعه تاثیرگذارند مثل گل می شکفند. حیف که آموزش در هیات های ما هیچ جایگاهی ندارد.

و احتمالا مثل تجربه شما با جهت گیری ها و برچسب گذاری ها همراه خواهد بود؟

قطعا اما برچسب و جهت گیری ها هم نمک کار فرهنگی است. اما اصلا نباید برایمان مهم باشد. شهدایش را بقیه دادند. شکنجه هایش را بقیه دیدند. کتک هایش را بقیه خوردند. ما حتی برچسب هم نخوریم؟! اینکه مزه ندارد.

کمی به آیین های عزاداری در رفسنجان بپردازیم. از نظر شما چه مشخصه بارزی در مداحی های رفسنجان وجود دارد؟ و از چه چیزی رنج می برد؟ این را از شما می پرسم که هم مداح هستید و هم با سبک خیلی از شهرها اشنا هستید. رفسنجان نسبت به دیگر شهرها چگونه است؟

به نظر من سطح مداحی رفسنجان به نسبت هیات های فرهنگی رفسنجان قابل قیاس نیست. و دلیل رشد مداحان در این زمینه اهمیت کانون مداحان به برگزاری کارگاه های آموزشی است. اگر این اتفاق در هیات ها هم می افتاد ناخود آگاه باعث ترقی مداحان نیز می شد. از من نخواهید که سطح رفسنجان را با شهرهای دیگر مقایسه کنم.  قطعا  انتظاری که مردم از پاسخ من دارند با پاسخ من مغایرت دارد. این سوال را جواب ندهم بهتر است.
به نظرم در این مجال اندک ذکر چند خاطره خالی از لطف نباشد. به ویژه از بیت رهبری و اجراهای مختلف در آمریکا.
از مداحی در بیت آقا که بهترین روز عمرم را رقم زد چه بگویم جز شکر گزاری خدا؟!  مداحی در ایالت های مختلف کشور آمریکا هم در نوع خودش خاطره انگیز بود. به طور مثال ایرانیان مقیم آمریکا که برای شرکت در مجالس مذهبی شرکت می کردند به حدی احساس نیاز می کردند که مطالب سخنران و مداح را به دقت گوش می کردند و نکات مهم را یادداشت می کردند. احساسات در مجالسشان جای زیادی نداشت. یعنی ترجیح می دادند در کنار اشک ریختن مطلبی هم یاد بگیرند.

در بین شعرهایی که در این سالیان خواندید و یا سرودید اگر بخواهید شاه بیت آنها را بگویید یا بیت ترجیعی که برایتان از همه زیباتر و جذاب تر بوده کدام است؟

شاعر جوانی به نام سید پوریا هاشمی یک غزل مناجاتی سروده که دو بیتش را خیلی دوست دارم و به خودش هم گفته ام: تحسین مردم میبرد اخلاص ما را/ خیرات توام  با ریا  ارزش  ندارد/ باید که سبک زندگی را مهدوی کرد/ یک عمر حرف و ادعا ارزش  ندارد. و یک بیت شعر دیگر: گر چه باید در غمش  بگریستن/ ای خوشا یک دم حسینی زیستن

بیماری اخیر شما شایعاتی را به وجود آورده است. با این که در کانال رسمیتان هم به این شایعات پاسخ داده اید اما همچنان شایعات دهان به دهان می چرخد. فکر کنم بد نباشد تا از این طریق هم به شایعات پاسخ دهید.

درست است که سرعت درمان بیماری من به علت پیشرفت و عفونت زیاد به کندی پیش می رود اما نمی دانم شایعه سرطان من از کجا سبز شد. از همین جا و از طریق خانه خشتی کویر پرطرفدار شما اعلام می کنم که ابتلای من به بیماری لاعلاج شایعه ای بیش نیست و در حال حاضر در تهران هستم و پیگیر درمان. امیدوارم مردم عزیز من و سایر بیماران را از دعای خودشان محروم نکنند.

محرم آمد. ظاهرا شما امسال مداحی نمی کنید. دلت می خواهد چه بگویی؟

امسال و در خلال مسابقات دو میدانی المپیک برزیل اتفاقی بسیار جالب افتاد که می تواند بسیار جای تامل داشته باشد. دونده ای از کشور نیوزیلند درحالی‌ که با سرعت به سمت خط پایان می‌دوید محکم به زمین می‌افتد. رقیب نزدیک او می ایستد و دست او را می‌گیرد و او را بلند می‌کند و فریاد می‌زند: بلند شو، اینجا المپیکه.ِِ باید مسابقه رو تموم کنیم. بلند شو! دونده نیوزیلندی در خاطراتش میگوید اگه بیست سال بعد بگویند با شنیدن نام المپیک یاد چی می افتی؟ میگویم یاد آن روز که دونده آمریکایی دستم را گرفت و گفت بلند شو…اینجا المپیک است. برادرم!!! روز تاسوعا و عاشورای ما از المپیک کمتره؟! صف سینه زنی و زنجیر زنی ما قابل قیاس با المپیکه؟! چه اشکال دارد اگه دیدیم هیاتی از سیستم صوت ضعیفش رنج میبرد و صدای بلنگوی ما دارد نظمشان را به هم میزند ولوم صدا را کم کنیم تا قدرت صدای ما برای آنها آزار دهنده نباشد؟ چه اشکال دارد اگر دیدیم هیاتی از روستا آمده و تعداد سینه زنهایشان کم است برویم و با آنها سینه بزنیم؟ چی میشه سریع تر حرکت کنیم تا حسرت عزاداری به دل هیات بعدی نماند؟ استاد ما می فرمود شب اول قبر اینها بیشتر از خیلی عزاداری ها به فریادمان  میرسد.
کلام آخر
با تشکر از شما که این فرصت را در اختیار بنده قرار دادید تا با مردم شهرم گفتگو کنم.

گفت و گو از : سید عباس حسینی

برچسب ها:
مجتبی رمضانی محرم محمد مجتبی رمضانی مداح و شاعر اهل بیت (ع) مداح اهل بیت(ع) مداح کشوری مداحی
تلگرام
دیدگاه‌ها
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط خانه خشتی منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.
در جواب نظر :

  • الیاس عبداللهی

    سلام و خدا قوت از مصاحبه زیباتون با حاج مجتبی رمضانی ابتدا سپاس گزاریم و بعد من مدیر پایگاه تحلیلی خبری فریدن هستم، این را گفتم که بگم ما نیز اهل رسانه ایم اما یکی از عشقمون گوش دادن به مداحی های حاج مجتبی است و این پیوند با مداحی ایشونم از سال 86 یا 85 بود که رقم خورد و مداحی های ایشون را خیلی گوش می دم، اما قصه ای مرگ و شهید گمنام لالایی هر شب هستند. خیلی دوست داشتم یه بار زنده از نزدیک در جلساتش شرکت کنم و صداشون و از منششون لذت ببرم حتی قصد کردم بیام رفسنجان ولی نشد حتی ایشان یکبار هم آمدند شهر رزوه مداحی کردند که نزدیک فریدن ماست ولی زمانی فهمیدیم که حاج مجتبی برنامه شون تموم شده بود هنوزم دارم حسرت اون برنامه را می خورم. ما یه کانال تلگرامی هم دارم که هر مناسبتی در ارتباط با اهل بیت باشه ابتدا باید بگردیم و از صدای حاج مجتبی برای اون روز استفاده کنیم در کل خواستم بگم حاج مجتبی را همه دوست دارند و دعا می کنیم که همیشه سلامت باشند، حاج مجتبی آخرین کلیپی که ساختیم با صدای شما بود و در کانال تلگرامیم هست fereidanna@ همون مداحی که می گه: من یه نوکر در به درم ، چند ساله همش منتظرم ، اسمم در بیاد برم حرم وای وای وای لیست زائرا دست کیه، هی خط می خورند چه سِرّیه، می گن دعوتا با بی بی ه وای وای وای ان شائالله آقا بطلب زائر کربلاش باشیم اونم با صدا حاج مجتبی، هرچند حاج مجتبی کمتر تو رسانه است ولی میگیم که بدونه جاش تو قلبمون. حاج مجتبی ان شاء الله تو فریدن ببینیمت

    مصطفی

    ان شاء الله خداوند به آقای رمضانی سلامت عطا نمایند هروقت اسم ایشون میاد یاد اون دعای زیبایی که در همه مراسمات میکنن میفتم که "خداوندا به مردان ما غیرت و به زنان ما عفا عطا بفرما".آمیــــــن

    مهدیه میرزایی

    خیلی عالی بود.خدا قوت به دوستان پرتلاش نشریه و سایت. خدا حفظ کنه مداح بزرگوار و دغدغه مند شهرمون رو.

    نظری

    با سلام با ارزوی شفای همه بیماران مخصوصا جناب اقای رمضانی مداح عزیز و افتخار شهرمان
اخبار ویژه
اخبار رفسنجان