تهران مبدأ تحول جنبش
به گزارش”خانه خشتی “: با وجود گذشت حدود یک هفته از برگزاری اجلاس شانزدهم اعضای جنبش عدم تعهد در تهران، این اجلاس پربرکت، همچنان مورد توجه رسانههای دنیاست و بازتابهای این اجلاس را هماکنون در فضای ژورنالیزم مشاهده میکنیم. از سال ۱۹۶۱ که نهضت عدمتعهد با عزم استقلال از قدرتهای شرق و غرب در شهر […]
به گزارش”خانه خشتی “: با وجود گذشت حدود یک هفته از برگزاری اجلاس شانزدهم اعضای جنبش عدم تعهد در تهران، این اجلاس پربرکت، همچنان مورد توجه رسانههای دنیاست و بازتابهای این اجلاس را هماکنون در فضای ژورنالیزم مشاهده میکنیم. از سال ۱۹۶۱ که نهضت عدمتعهد با عزم استقلال از قدرتهای شرق و غرب در شهر بلگراد متولد شد تا امروز که نیم قرن از حیات آن میگذرد، شاید هیچ اجلاسی اینچنین مورد توجه محافل سیاسی، اقتصادی و رسانهای دنیا قرار نگرفته است.
این جنبش بر شالوده تفکر درخشان رهبرانی چون احمد سوکارنو، جواهر لعل نهرو و مارشال تیتو پایهگذاری شد و اکنون نیز به همت کشورهای مهم و استقلالطلبی مانند ایران و با اندیشه آسمانی حضرت آیتاللهالعظمی خامنهای در حال بازگشت به دوران اوج خویش است. عامل حیاتبخش سازمان غیرمتعهدها را باید در تفکری جست که مانند ریسمانی ناگسستنی در هر برهه زمانی کاروان کشورهای جهان سوم را به زیر بیرق خود میکشاند. کم نبودند ناظرانی که فردای انحلال سازمانهایی مانند پیمان ورشو، فروپاشی زودهنگام نهضت عدم تعهد را پیشبینی کردند و پس از قدرتیابی هژمونیک آمریکا از زوال قطعی جنبش سخن گفتند اما این محاسبات و پیشبینیها نه تنها غلط از آب درآمد بل پس از مدتی نشیب جنبش، عدم تعهد به قدرتی تأثیرگذار مبدل شد. وقتی در سال تاریخی ۱۹۹۱ اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی و اقمار آن فروپاشیدند، بعضی کارشناسان و سیاستورزان و حتی برخی اعضای خود جنبش، دیگر آن را بدون کارآیی میدانستند و با توجه به تکقطبی شدن جهان، درباره ضرورت ادامه حیات جنبش دچارتردید شده بودند اماترکتازی و یکجانبهگرایی افراطی ایالات متحده، پس از نابود شدن رقیب قدرتمند دوران جنگ سرد، موجب شد برخی اعضا جلوی این اشتباه محاسباتی را بگیرند و جنبش اگر چه سالها به انزوا رفت اما از بین نرفت. ش
بدینترتیب، جنبش بر دوش پایهگذاران دیرین و با همراهی مقتدرانه جمهوری اسلامی ایران ادامه زندگی داد. اکنون یک هفته پس از اجلاس موفق و تأثیرگذار تهران، جنبش صدای عدالتطلبی، ایستادگی برابر زور و استقلالخواهیاش را رساتر از هر زمان دیگری به گوش به اصطلاح قدرتها میرساند.
ظرفیتهای اقتصادی و اقلیمی ۱۲۰ کشور این نهاد که دوسوم اعضای سازمان ملل را تشکیل داده و بیش از ۶۰ درصد خاک جهان را در اختیار دارند، چیزی نیست که بویژه در دورانی که دنیای اقتصاد، دوران بحران عظیم خود را میگذراند، از آن بتوان به سادگی عبور کرد. کسانی که با فروپاشی جهان دوقطبی، پایان جنبش را هم در راه میدانستند نظرشان بر این پایه استوار بود: فلسفه وجودی این سازمان، اعتراض به تقسیم جهان میان دوقطب بود؛ از این رو با یکدست شدن جهان، دیگر هیچ انگیزه و دلیلی برای ماندن سازمانی که میخواست نیروی سوم درمیان دو اردوگاه شرق و غرب باشد، نمیماند.
اما چه چیز موجب شد حتی در بدترین روزهای تضعیف سازمانهای بینالمللی، ملتهای موسوم به جهان سوم به تعطیلی این نهاد تن ندادند؟ دیپلماسی غرب و آمریکا جذب کشورهای چپگرای دیروز که با فروپاشی شوروی به خلأ دچار شدند، بود. واشنگتن در این مسیر با دست و دلبازی و اعطای انواع مشوقهای سیاسی و اقتصادی به کشورهای سرگردان یا بلاتکیف، درصدد کشیدن آنها به اردوگاه خود برآمد اما هیچکدام از این تلاشها به فروپاشی اردوگاه جنبش عدم تعهد منجر نشد. البته غلبه بر این ذهنیت همهگیر شده در دنیا که کشورها راهی جز حرکت روی ریل تفکر «جهانی شدن آمریکایی» ندارند، امری طاقتفرسا بود. درجهان نوین آمریکایی که نظریهپردازان آمریکایی تئوری آن را ریختند، لیبرالیزم، «گفتمان غالب» و «تفکر برتر» و تنها نظام فکری – حکومتی ممکن و موجود معرفی میشد.
البته این ادعای متفرعنانه و نگاه متبخترانه، اکنون نیز ادامه دارد؛ به طوری که قبل از برگزاری اجلاس تهران، علناً آمریکا با استفاده از سیاست فشار و دیپلماسی تهدید، به سران کشورها و دبیرکل سازمان ملل متحد دستور داد به ایران نروند. اجلاس تهران بیش از همیشه این موضوع بنیادین را به رخ کشید که در اوج زورگوییهای ایالات متحده، کشورهای عضو جنبش در نشستی گردآمدند که در آن سیاستهای آمریکا و مناسبات حاکم بر سیاست جهانی و سازمان ملل توسط رهبر حکیم انقلاب اسلامی به صورت آشکاری به چالش کشیده شد. جنبش عدم تعهد در تهران همان خط سیر همه نهضتهای جاودانه راترسیم کرد: لگام زدن بر قدرتهای سلطهجو. بالاترین وجه ممیز این سازمان همان است که این مجموعه برخلاف بسیاری از نهادهای مرسوم منطقهای و فرامنطقهای بیش از منافع اقتصادی یا مصلحتاندیشیهای زودگذر بر بنیان یک اندیشه بشری شکل گرفته است. این اندیشه در واژه زیبای عدالت و نفی زور و سلطه تبلور یافته است. با تکیه بر استقلال است که این سازمان همچنان در برابر مناسبات و معادلات ناعادلانه سیاسی و نظامی میایستد. شانزدهمین نشست سران جنبش عدم تعهد در تهران در دورهای متفاوت و عصری تازه تشکیل شد. شاید این موضوع به خاطر اقبال خوش ما ایرانیهاست که اجلاس را در زمانی برگزار کردیم که دنیا بیدار شده و جهان اسلام برخی دستنشاندگان آمریکا و رژیم صهیونیستی را دفع کرده و اسلامگرایان را جانشینشان کرده است. نطقهای مدعوین اجلاس تهران به وضوح چشمانداز تازه این نهاد را در عصر جدید نشان می دهد. وجه مشترک سخنان سران، وزرای خارجه، کارشناسان و دیپلماتها این بود که جهان در پیمودن راه صلح و امنیت به مسیر خطا رفته است. تقریباً همه اعضای نم در تهران به مدیریت تحولات جهانی توسط قدرتها نقد وارد کردند و بر این موضوع تأکید داشتند که جهان به دلیل یک سلسله انتخابهای نادرست و تصمیمهای اشتباه غرب به بحرانهای کنونی دچار شده است. بنابراین اگر به اذعان دوست و دشمن، اجلاس تهران به مبدائی برای شروع حرکت جدید و سرآغاز فصلی نو در حیات این سازمان مبدل شد از آن رواست که پس از فرمایشات رهبر عالیقدر انقلاب در افتتاحیه اجلاس، یک اجماع بیسابقه بر سر ضرورت اصلاح مناسبات ناعادلانه جهانی شکل گرفت وهمه تیرهای اعتراض نم متوجه همان مرکزیت سیاست جهانی است که باعث شده پروژه صلح و امنیت به بنبستهای خونبار بینجامد. بنابراین میتوان امیدوار بود آهنگ جدید ایستایی برابر زورگویان عالم که در اجلاس تهران نواخته شد در نشست سال ۲۰۱۵ در کاراکاس ونزوئلا تداوم یابد زیرا روند تحولات جهانی نیز همین را نمایش میدهد. اجلاس تهران شعاری بدیع را در دستور کار قرار داد؛ موضوعی که خواست همه ممالک مشرق زمین و جهان سوم است و زین پس باید جنبش برای تحقق آن تلاش کند: «مدیریت مشترک جهانی».
محمد مهدی تقوی