به قلم عباس حسینی داورانی
آبدیت جدید لاشخوری سیاسی ورژن بهمن ۹۵
ما نه تنها مردم سلفی های یهویی هستیم بلکه مردم هشتک نیز هستیم و همچنین مردمی که در پیدا کردن مقصر همواره به سرعت نور عمل می کنیم…
کلا خیلی وقت ها فکرهایمان تعطیل می شود و استدلال هایمان مثل عکس هایمان یهویی می شود. یا آنقدر جوگیر می شویم که به همان سرعت نور می خواهیم دین خود را ادا کنیم و همدردی کنیم و قص علی هذه. و درست همین روحیات ما یحتمل بر مدیران ما نیز سرایت کرده و آنان را هم این گونه بار آورده است اما به گونه هایی متفاوت. روزی قطاری دود می شود و در حالی که مردم داغدار از این واقعه تلخ٬ به سرعت وصف ناپذیری شاهد هجوم جهت گیری های جناح مقابل دولت برای استیضاح وزیر و سیل هشتک های #آخوندی_استعفا در فضاهای مجازی آنان هستیم و جالب اینکه برخی انقدر داغ می شوند که در همان شب حادثه کلی امضا برای استیضاح وزیر جمع می کنند و حتی تاریخ استیضاح را هم دو روز پس از آن واقعه تلخ اطلاع رسانی می کنند درحالی که همچنان دل های داغ دیده مرهمی ندارند. اما رفته رفته آن قدر سرد می شوند که نه تنها وزیر استیضاح نمی شود نه تنها سوالی از او نمی کنند بلکه دو هفته بعد از آن اتفاق اصلا کسی یادش نمی آید که قطاری سوخت و جگرهایی آتش گرفت.
دیگر روز آلودگی هوا بهانه ای می شود تا دوباره هر دو قبیله به جان هم بیفتند. یکی ابتکار را مقصر می داند و دیگری قالیباف را و غافل از اینکه درست در میانه همین دعوا ها و مقصر دانستن ها روزانه چندین نفر در اثر آلودگی جان می دهند. روزی دیگر ترافیک می شود و چه بهانه ای بهتر از این برای تاختن ها بر علیه هم و باز فارغ از این که چقدر عمر مردم درمانده و رنجور پشت این ترافیکها هدر می رود و امبولانس هایی که به جای بیمارستان سر از قبرستان در می آورند. و چقدر اعصاب ها به هم می ریزد و احتمالا چقدر خانواده ها آسیب می بینند.
وقتی ترافیک و آلودگی دیگر تکراری می شود سراغ سوژه ای دیگر می روند. بیچاره ای از سرما به گور پناه می برد و بلافاصله لاشخور های سیاسی دوباره به جان هم می اوفتند و قبیله مقابل را مقصر می دانند. یکی بعد از انتقادات وارده کلا منکر فقر و بدختی و گرسنگی در تهران می شود و یکی دیگر از تازه به دوران رسیده ها طرح عقیم سازی آوارگان را مطرح می کند و غافل آنکه گورخوابان همچنان در گور می خوابند و کاخ نشینان همچنان در کاخ.
البته در میان این همه سوژه حقوق های نجومی و املاک نجومی هم بهترین ابزار گروکشی می شود. یکی از حقوق نجومی دولتی ها انتقاد می کند. بعد دولتی ها حقوق بگیران نجومی را ذخیره انقلاب می دانند. بعد که دوباره می بینند انتقادات همچنان پابرجاست تعداد آن ها را روز به روز کمتر می کنند و اخر سر هم می گویند حالا مملکت مگر لنگ این چند میلیارد است؟! و در مقابل می آیند املاک نجومی را طرح می کنند تا رقیب احتمالی وجه اش را از دست بدهد. بعد ان کسی که از املاک نجومی پرده می بردارد بازداشت می شود و در آخر هم هیچ اتفاقی نمی افتد و تکلیف مال مردم خوارهای نجومی به فراموشی و یا عادی شدن حواله می شود.
و حالا آتش سوزی ساختمان پلاسکو سوژه جدیدی برای مرده خواران و لاشخورهای سیاسی فراهم آورده است. بی اغراق از همان دقایق ابتدایی آتش سوزی و ساعتی قبل از فروپاشی ساختمان فی الفور قالیباف و مدیریت شهری را مقصر جلوه دادند و هشتگ #قالیباف_استعفا را ترند کردند. و گروه های موافق شهردار تهران به سرعت توپ را به زمین دولت انداختند و عدم پرداخت بودجه شهرداری از سوی دولت را عامل دانستند. قالیباف از همان ابتدای حادثه در محل حاضر شد و به هر دلیلی کلاه برسرگذاشت و قدم به قدم با آتش نشانان و گروه های امدادی همراه شد اما بلافاصله پخش کردند که قالیباف فعالیت انتخاباتی اش را آغاز کرده!!! که اگر هم نمی آمد باز به گونه ای دیگر او را می زدند. از طرف دیگر باز قالیبافان دولت و اداره کار و صاحبان پلاسکو را مقصر دانستند و اسناد اخطارهایشان را رسانه ای کردند و باز……
و این چنین است که احتمالا بعد از خاموش شدن پلاسکو و عادی شدن چهار راه استانبول و اتمام این سوژه لاشخوری سیاسی، کسی دیگر به فکر خانواده #آتش _نشانان _شهید، به فکر خطرات احتمالی ناشی از زلزله تهران و آتش سوزی های اینچنینی و آینده تهران و حتی جای جای ایران نخواهد بود و منتظر می مانند تا فرصت دیگری برای لاشخوری مجدد و ورژنی دیگر از این بازی.