نمی دانم چند شب نشستیم یا ننشستیم دنگ یی را دیدیم و یا ندیدیم. اما فرض بر دیدن. به پای ظلمی که در حق او شد قصه خوردیم. از او درس اخلاق گرفتیم. کلی در تعجب صبر او ماندیم. آری او شد استاد اخلاق ما. او با همه حذفیاتش! دنگ یی تمام شد و ما در غم از دست دادن او تا یک شرقی دیگر بیاید و برای ما افسانه سازی کند. آری دنگ یی استوره ای نامعلوم بود که معلوم نشد که کی با امپراتور ازدواج کرد. اما بالاخره یکسری از خوبی ها هر چند قاطی با بدی هایی داشت.
دنگ یی تمام شد
به امید یک شرقی دیگر
پی نوشت: در سرزمین من، در دین من هزاران استوره وجود دارد که صبرشان، اخلاقشان اصلا همه وجودشان سراسر از ارزشهاست. استوره هایی که همه عالم به صف شده تا آنها را به زیر خاک ببرند. استوره هایی که به غیر خدا هیچ کس را نداشتند و پیش چشمشان همه را از دست می دادند و باز می گفتند راضی هستیم به رضای خدا. استوره های که همیشه افسر چان سو ( یا هر کس دیگه) نبود که بخواهد به داد آنها برسد و… برویم از کره کارگردان و فیلم ساز هم بیاوریم، نه هرچی گه بیاوریم رفتنی نیست درست مثل پراید…
منبع: وبلاگ تهاجم