از وقتی عکس های اسارتت را در فضای مجازی به چشم دیدم قلبم درد گرفت. از وقتی دیدم با آنکه دست بسته بودی ولی راست قامت پیش می روی، سرم را بالاتر گرفتم … وقتی فیلم اسارتت منتشر شد و داخل ماشین نشاندنت تنها چیزی که نظرم را جلب کرد مثل آنچه که بعدتر به نقل از مادرت شنیدم، لبان خشکیده ات بود … و از وقتی خبر شهادتت را شنیدم دلم مثل گهواره شش ماهه حسین ابن علی(ع) بی تاب است … دروغ چرا، همه را دیدم اما تاب دیدن بریده شدن سر از بدنت را نداشتم.
این روزها که همه حرف از شهادتت می زدند و همه به دنبال معرفی تو به عنوان یک بسیجی جهادگر نمونه بودند دلم بی طاقت تر می شد. دلم می خواست یک گوشه ای دورتر از همه آنهایی که تظاهر به آنچه که هستند می کنند بروم و فریاد بزنم که دیگر بس است این همه تقلب و ظاهر سازی. می خواستم به همه آنها بگویم خدا بی دلیل نام کسی را بلندآوازه نمی کند. می خواستم بگویم ببینید این شهید همیشه همینطور بوده است. در مدرسه، در اردوهای جهادی، در عشق و در بندگی.
پیش خودم فکر می کنم چگونه شکل گرفتی و رشد کردی و پیش رفتی که خدا ترا تا به این حد بزرگ و عزیز کرد برای ما.
چقدر زیارت عاشورا خواندی و چقدر برای اربابت حسین (علیه السلام) اشک ریختی که ترا شبیه خودش کرد برای ما.
در دست نوشته های تو که بعد از شهادتت در فضای مجازی دست به دست شد در سر رسیدی که دوشنبه ۲۲ شهریور مصادف با عید سعید قربان را نشان می داد، خواندم«الهی ! نه طمع بهشت را دارم و نه نعمت های آنرا.. شهادت را فقط برای ملاقات با تو می خواهم … تو همه چیز هستی و همه چیز از آن توست … جان! امانتی است که تو به من سپرده ای و حال بعد از پستی و بلندی و فراز ونشیب های بسیار آمده ام … الهی آماده ام برای رفتن به قربانگاه برای قربانی شدن … الهی این جان ناقابل را به قربانی بپذیر … الهی روسیاهم رو سفیدم کن، شهیدم کن.»
اینقدر دفاع از حرم اهل بیت برای شما مدافعان حرم مهم است که از زن و فرزندان کوچک خود هم گذشتید. دلتنگی های کودکانه فرزندان خردسال شما آشوب ترم می کند.
وقتی می بینم مقام معظم رهبری دست نوازش برسر آنها می کشد یعنی شما برایشان مهم هستید. یعنی نظام، اسلام و ملت از شما راضی هستند.
مردم مدیون مهربانی شهدا هستند چون به حق آرامش و آسایش امروز را مدیون رنگ سرخ شهادت شما می دانند، برای همین است که همیشه دلمان قرص است به غیور مردان سربلندی که می جنگند تا عزت، شرف و ناموسشان در امان بماند.
امروزه تمثال جوانان وطن را می بینیم که در دفاع از حرم عمه سادات شربت شهادت می نوشند تا در رکاب قافله کربلا ماندگار بمانند و تو یکی از آنهایی که «سر»ت را برای این ماندگاری دادی.
امروز مردم به استقبالت آمدند تا تو را برای شفاعت خویش بخواهند. تا آبروی رفته ما در دل بستن به دنیا، همسر و فرزند و … به ما برگردد. تا پیکر مثله شده ات را دوشادوش اراده و اقتداری که از تو آموختند، تشییع کنند و در بدرقه راهی که به حق برگزیدی همراهت باشند.
چه شاعرانه شهید شدی، چه عاشقانه اسیر
لبت به خشکی کویر و سرت بلندی تیر
دلم اما هوای حرم دارد، تو اگر نباشی مدافع کم دارد
شهادت زیبایت مبارک ، شهید محسن حججی
با احترام – محمد کرمی نیا