دلنوشته مخاطب تهرانی خانه خشتی
خانمی تهرانی با اصالتی ترکمن از طریق ارتباط با خبرنگار خانه خشتی به بیقراری های درونی خود را پایان میدهد.
به گزارش خانه خشتی ، خانمی تهرانی با اصالتی ترک از طریق ارتباط با خبرنگار خانه خشتی به بیقراری های درونی خود را پایان میدهد.
او در خوابهای شبانه خود مکانی شبیه به امامزاده ابراهیم بهرمان نوق رفسنجان را میبیند و از طریق یکی از دوستان کرمانی خود با خبرگذاری خانه خشتی آشنا می شود.
طی مصاحبه تلفنی، خبرنگار ما وی را با امام زاده ابراهیم اشنا کرد و منجر به تعبیر شدن خوابهایش شد.
دلنوشته زیر بیانگر درون بی قرار این مخاطب نسبت به امام زاده ابراهیم واقع در منطقه نوق است که خواندن آن خالی از لطف نیست:
ازوقتی یادم می ایدتودرخاطرم نشستی من بودم وتنهایی اما تودردل کویردرخاطرم نشستی،ازهمان زمانی که به یاد دارم من درخواب وبیداری گنبد وگلدسته تودرذهنم نقش بسته است من فرارمی کردم اما تودرنظرم نشستی…
به هرکجا می رفتم وبه هرکس می رسیدم دنبال بوی تو بودم تا اینکه درشب تاریک فقط من بودم ومحبوبم بایکدیگرعاشقانه یانه عارفانه انقدرخالصانه از زمان بی خیال شده بودیم که تورابرای من معرفی می کرد او می گفت من نمی فهمیدم که جواب همه سوال هایم رایافته ام اری ناگهان عکس تودرکنج موبایلم به قاب نشست گویی از خواب پریده باشم دنبال ابی می گشتم که با خود ثابت کنم خواب نیستم نه نبودم فاصله گفتن نام توبه فاصله یک پلک زدن هم نبوداما گویی هزار سال گذشت اری تورایافتم همان طوری که درخواب دیده بودم امام زاده ای جنس گل وخشت دردل کویر وای خدای من حتی بوی گلاب نابش برمشامم می رسدکی میشود ضریح طلایی رنگ تورابادست گناه کارم نوازش کنم همین که می دانم درشهر دلدارم هستی خوشحالم روزی میایم ای همه جانم تمام جان تشنه ام راسیراب می کنم،فقط خداکند جان خسته ام تا ان وقت زنده باشد…