به گزارش خانه خشتی ، هر زمان و در هر محفلی که نامی از رفسنجان برده می شود با یادی از سابقه آن و محصول طلای سبزش، شهری بی درد در ذهن متبادر می شود به طرزی که روزگار گذراندن یک بانوی دست تنها با دختر ۱۳ ساله ای که از درد کلیه فلج و گوشه نشین شده است و شنوایش را کامل از دست داده آن هم در بدترین شرایط دور از ذهن و باورش سخت است.
سوژه امروز خانه خشتی عاطفه است.
دختر ۱۳ ساله ای که انگار روزگار برایش برگشته و کسی حالش را نمی پرسد.
چند روز قبل به پیشنهاد یکی از خیرین به دیدار خانواده ای ساکن در روستای همت آباد آگاه رفسنجان رفتیم.
خانواده ای سه نفره، عاطفه، خواهر کوچکش آتنا و مادر زحمت کشش…
این خانواده در خانه محقری زندگی می کنند که آب لوله کشی ندارد و مادر هر روز برای تامین آب مورد نیاز به تلمبه نزدیک خانه می رود ، برق ندارد برقشان را از تلمبه کشاورزی در مجاورتشان قرض گرفته اند.
از سال ۸۸ اینجا زندگی می کنند.
تا ۲ سال پیش در سرمای زمستان برای گرم کردن خانه شان حلبی از آتش روشن میکردند و الان خانه را با یک بخاری گازوئیلی گرم می کنند خانه کمی گرم می شود اما بوی گازوئیل آزاردهنده است.
می رویم به سراغ سوژه مان عاطفه ۱۳ ساله ؛ یک روز در میان دیالیز می شود یک کلیه اش بطور کامل از کار افتاده، گوشهایش به خاطر اوت کردن بیماری اش دیگر نمی شوند، پاهایش فلج شده است و دیگر نمی تواند راه برود، بر روی بدنش دانه های بزرگ محکمی درامده است که مادرش می گوید به خاطر دیالیز است، الان یک سال است که به خاطر کلیه به مدرسه نرفته است.
مادر ماهانه باید ۱۵۰ تومان پول داروهای عاطفه را بپردازد.
این خانواده رفسنجانی نیستند اما ایرانیند، اصالتا اهل زاهدان هستند شناسنامه دارند دفترچه بیمه دارند یارانه میگیرند، ۱۰ سال است که به رفسنجان پرآوازه امده اند و ۹ سال است که در این خانه، خانه که چه عرض کنم، بیغوله ساکن شدند.
پدر عاطفه ۷ سال است که در زندان به سر می برد و هنوز ۸ سالی باید انجا بماند.
این خانواده تحت حمایت انجمن زندانیان و بهزیستی نیز هستند اما اندک کمک این سازمان ها کفاف بیماری پرخرج عاطفه را نمی دهد.
مادرش می گوید: برای اینکه عاطفه به زندگی برگردد دکترش گفته ۳۰ میلیون تومان پول بدهید کلیه بخرید گفتم آقای دکتر من ۳۰۰ تومان قرض کردم و دخترم را به شیراز آوردم ان وقت می گویید ۳۰ میلیون تومان پول؟!
مادر عاطفه بیکار ننشسته ،روزها به شغل هیزم جمع کنی در باغ های پسته اطراف تلمبه می کند و ارباب پسته دار نیز روزی ۲۰ هزار تومان به او حقوق می دهد.
خدا را شکر دیالیز عاطفه در مرکز بیماری های خاص رفسنجان رایگان انجام میگیرد اما مادر باید برای رفت و آمد دخترش هر نوبت ۳۰ هزار تومان هزینه آژانس بپردازد.
مادر می گوید: “نسخه عاطفه را تا زمان یارانه ها نگه میدارم ، هلال احمر هزینه نسخه را کمتر حساب می کند و می شود ماهی ۱۵۰ هزار تومان”.
عاطفه نمی تواند صحبت کند و چیزی نمی شود اما از نحوه حضور ما و سوال پرسیدنمان نگاهی به مادرش می اندازد و دست و پا شکسته می گوید “مامان برای من کاری می کنند؟ مادر می گوید: بله انشالله برای تو کاری انجام می دهند”.
مادر می گوید: اگر مشکل دخترم را نداشتم به نان خشک اکتفا میکردم و خدا را شکر میکردم.
بگذارید اخر گزارشم از آتنا خواهر کوچکتر عاطفه هم بگویم ۹ سال سن دارد امسال جشن تکلیف اوست ، در حین صحبتمان مادر روکرد به خیری که همراهمان بود و گفت امروز آتنا کتک خورده است مدرسه گفته است که هر دانش اموز برای جشن تکلیف ۶۵ هزار تومان پول بیاورد ، آتنا به من گفت، گفتم فعلا پول ندارم باید صبر کنی غرغر زد ومن کتکش زدم امروز کتک خورده و کیف کرده…
مادر گفت: چقدر زود جشن تکلیف میگیرند کاش تا زمان یارانه ها صبر میکردند…
این جمله پایانی مادر عاطفه در ذهنم جا خوش کرده است: امشب گازوئیل نداریم …
لازم به ذکر است مخاطبین محترم سایت خانه خشتی و خوانندگان این مطلب جهت کسب اطلاعات بیشتر و کمک به این خانواده با شماره ۰۹۱۳۳۴۲۹۹۳۴ (محمدی)تماس حاصل نمایید.
/////////////////////
گزارش از مریم مرادی
عکس از امین قاسمیان