از همان روزی که این کلمه را از زبان رهبری شنیدم خودم را برای دیدن صحنه ای متفاوت آماده کردم، اما فکرش را نمیکردم تا این حد به وجد بیایم.
شور و شوق هرکس از چهره اش کاملا نمایان بود. نور امید عجیبی میان جمعیت حس می شد. شعار ها از جان بلند می شد و برجان هم می نشست.
حضور پررنگ روحانیون کاملا واضح بود و حس خوبی می داد.
آنقدر جمعیت جوان دیدم که برایم سوال شده بود این همه جوان از کجا آمده اند؟ هرکدام هم با تیپ و قیافه متفاوت.
کودکانی که شورو شوق شان کمتر از بزرگ تر ها نبود و می توانستی به راحتی از چهره هایشان این را بفهمی؛ هرکدام بادکنک و پرچمی در دست داشتند و برخی هم نقش پرچم را روی صورت هایشان نقاشی کرده بودند و پابه پای بقیه می آمدند و نشانی از خستگی در آنها نمی دیدی.
بازار عکس و سلفی هم حسابی داغ بود. انگار همه حیف شان می آمد خاطره امروز را ثبت نکنند.
واقعه امروز بسیار با شکوه تر از چیزی بود که انتظار می رفت.
نوشته به قلم الهه رضایی
عکس از علی بادپروا