مطالبهگری را برحق در جای خود به جریان بیندازیم
اخیراً در گفتمانهای مختلف مسئولین و شهروندان رفسنجانی موضوع مطالبهگری به کرات به گوش میرسد و معمولاً مردم به اینکه مانند فلان شهرستان مطالبهگر نیستند مورد سرزنش قرار میگیرند. اگرچه اصل موضوع مورد تأکید و نظر مستقیم مقام معظم رهبری نیز هست امّا باید دانست از کجاها چه مطالباتی را داشت تا این مطالبهگری در مسیر خود قرار گرفته و بتواند حقی را زنده کند.
متأسفانه امّا این روزها برخی که دستی بر قلم دارند و پایگاهی برای بیان نظرات خود ضمن تحریک این حس آنرا در غیر مسیر حق طلبی قرار دادهاند.
موضوع بر سر اماکن وقفی شهرستان است املاکی که پس از سالها بلاتکلیفی اکنون تعیینتکلیف گردیده و مالکیت آنها محرز و از چپاول وقفخواری در امان قرار گرفتهاند.
اول در سالهای گذشته موضوع موزه مردمشناسی مطرح گردید با اثبات وقفیت آن نه تنها نمایندگی میراث رفسنجان حاضر به اجاره ملک مذکور نگردید بلکه بر روی ادعا و اثبات مالکیت وقف نیز تردید کرد و کار به محاکم قضایی کشیده شد. پس از سالها رفت و آمد بیثمر النهایه حکم بر خلع ید میراث و پرداخت یک میلیارد و دویست میلیون ریال اجرتالمثل تصرف نیز صادر گردید.
دوم موضوع بر سر خانه حاج آقا علی پیش آمد برخی مسئولین وقت در تلاش بودند خانه مذکور را در قبال مرمت آن سی ساله به اجاره سرمایهگذار یزدی داده و پس از سی سال بدون پرداخت هیچ اجارهای تحویل موقوفه نماید. عقل سلیم باور دارد بهرهبرداری سی ساله منجر به مرمت مجدد ملک خواهد بود. در این بین خود موقوفه وارد عمل شد و با مشارکت بنیاد توسعه و عمران موقوفات تصمیم به بازسازی خانه حاج آقا علی گرفت. تازه شمشیرها برای خانهای که سی سال کسی یادی از آن نمیکرد و در انحصار عدهای که در ادامه خواهد آمد بود از نیام بیرون آمد و داد وافرهنگا و وامیراثا به آسمان بلند شد. تمام آثار از بین رفته، تمام هویت نابود گردیده، تمام تاریخ تحریف گردیده بماند که در روزهای نخست برخی از مسئولین وقت باز بر سر مالکیت وقف داد و هوار کشیدند و اینها در صورتی است که مدیرکل میراث فرهنگی با نهایت محبت اقدام به صدور پروانه بهرهبرداری و اعلام تلاش برای ثبت در یونسکو نموده است.
سوم بر سر کاروانسرای حاج عبدالوهاب (وهابزاده) میدان شهید میرافضلی موضوع از سر گرفته شد امّا اینبار خیلی تند و با تمام قوا. مناقشه اول بر سر مالکیت آن بود و هست که میراث کلاً مالکیت وقف را مورد قبول قرار نمیدهد و سالها در محاکم بهرهوری موقوفه را متوقف نموده دوم بر سر تمکین برای بازسازی و بهرهبرداری از آن است که فرضاً وقف است. خب باشد، همانطور مانند گذشته در اختیار محل استقرار اداره میراث بوده و او بتواند به کارگاههای هنرهای دستی اجاره بدهد.
حال که موضوعات مطالبهگری برخی شبکههای اجتماعی و برخی نشریات که گاهاً با آگهی محل استخدام نیروی شاغل در آن رونقی دادند مشخص گردید چند سؤال از افکار عمومی پرسیده بعد به مجرای حق مطالبهگری باز میگردیم.
اول: دربهای خانه حاج آقا علی به روی بازدیدکنندگان عموم و کارشناسان تا افتتاح رسمی باز است. چرا ایرادات معایب و آنچه موجب تخریب این مکان گردیده ذکر نمیشود؟
دوم: چرا کارشناسهای میراث در بازدیدهای مختلف نامهای، مکتوبهای، مرقومهای به دست استاندار یا مدیرکل میراث و دیگران برای جلوگیری از تحریف ندادهاند؟
سوم: چرا مدیرکل محترم میراث باز بر ثبت این خانه در یونسکو صحه میگذارد؟
چهارم: درآمد سالهای مختلف این خانه حاصل از فروش بلیط و آتلیه و غیره نصیب چه کسانی گردیده در صورتی خانه، معروف به خانه وقفی بوده است؟
مسئولین و سرمایهگذاران در این خانه خود اذعان به اینکه برای ثبت یونسکو برخی تغییرات در مصالح باید اتفاق بیفتد دارند. امّا برای نمونه همه دلسوزان را به جناب آقای عظیمزاده شهردار محترم یزد ارجاع مینماییم در زمان تصدی ایشان شهر یزد به ثبت یونسکو رسید. پس از طی مراحل ثبتنام و قبول از سوی یونسکو هیئتی برای چندین روز و ماه بسته به پروژه در محل حاضر و تمام تغییرات را متذکر و پیگیر میشوند و پس از اتمام آن از محل خارج خواهند شد. ضمن اینکه در کل پلان خانه هیچ تغییری رخ نداده و تماماً از مصالح درجه یک سنتی استفاده گردیده است.
حتی در تجهیز خانه مذکور تمام وسایل مورد نیاز تا حداکثر امکان از ملزومات دست ساز و مرغوب استعمال گردیده که تماماً موجود و قابل مشاهده است اعم از فرشها، مبلمان، دکور، تابلوها و غیره که خود بزرگترین اتفاق برای بازار میراث و صنایع دستی شهر و استان میتواند باشد.
از اینها گذشته آیا انصاف قاضی خوبی برای مقایسه سابقین و حال اکنون مجموعه نیست؟
پنجم: در مورد موزه مردمشناسی آیا وظیفه وقف ایجاد موزه بوده یا به حداکثر رساندن ظرفیت درآمدی موقوفات؟
ششم: درآمد حاصل از موزه مردمشناسی در کجا و به چه صورت هزینه میگردد؟
هفتم: چرا میراث در طی سالها حاضر به اجاره موزه مذکور نگردیده و حداقل نامهای مبنی بر تمکین به موقوفه ارائه نداده است؟
سالها حقوق موقوفه با مصلحت اندیشی مسئولین پایمال و از پرداخت حداقل اجرتالمثل خودداری کردهاند.
اما موضوع داغ کاروانسرا
اولاً مگر میراث خود در سراسر کشور مالکیت داشته که در مالکیت موقوفات تردید ایجاد میکند؟ اماکن میراثی توسط آن نهاد با داشتن شرایط تحت عنوان این قرار گرفته که یا بواسطه پرداخت وجه آن در مالکیت میراث قرار میگیرد و یا اینکه مالک مطابق نظر میراث از آن بهرهبرداری مینماید؟ آیا واقعاً جایی وجود دارد که رأساً میراث مالک بوده که در مقابل سند رسمی اعتراض میکند؟
دوماً: واگذاری به افراد مختلف، کسب درآمد به طرق مختلف با چه عنوان و تحت چه ضوابطی بوده است؟
سوماً: آیا تلاش و کوشش دوستداران میراث رفسنجان منجر به این نشده تا حداقل محلی برای اداره میراث ساخته شود؟
چهارماً: آیا غصب مال عمومی که مسلماً موقوفات یکی از مصادیق آن بوده تحت هر عنوانی جایز است؟
پنجماً: چرا انجمنها و کارگاههای دیگر نمیتوانند به این راحتی از کاروانسرا بهره برده و منتفع گردند؟
ششماً: آیا میراث از خرابی برخی اماکن که دارای مالکیت خصوصی بوده بیاطلاع است و یا آنها مثل مال موقوفه تا به حال بیصاحب نبودهاند که بتوانند براحتی در آنجا چتر اقامت پهن کنند؟
اما موضوع مطالبهگری
واقعاً و حقیقتاً چرا در بین اینهمه سال به رفسنجان آنقدر ظلم شده که حتی ادارهای برای میراث آن ساخته نشده است؟ چرا مسئولین میراث منفعل بوده و به فکر جذب اعتبار جهت ساخت ادارهای شکیل و سنتی و در خور شأن مردم فهیم رفسنجان نبودهاند؟
چرا پس از سالها استفاده و بهره مجانی انجمنها و دیگران از مکان حال آنرا در اختیار دیگران و عموم قرار نمیدهند تا آنها نیز از آنها بهرهمند شوند، اگر جای خوبی است، خب برای همه باشد نه برای منِ خاص، اگر هم بد است که بیخ ریش صاحبش.
چرا موزهای مستحکم برای اشیاء قیمتی ساخته نمیشود تا خانوادههای اصیل رفسنجانی اشیاء گرانبهای خود را در آن قرار دهند و از ترس خرابی موزه مردمشناسی منجر به ارائه یک سری وسایل کهنه که در هر بازار کهنه فروشی موجود است نگردد و اشیاء گرانبها در این موزه در معرض دید قرار نگیرند.
مطابق اخبار رسیده چرا رئیس میراث پیشنهادات سرمایهگذاران برای احداث یک مجموعه اداری مستقل و موزه مجهز برای میراث فرهنگی را نپذیرفته و علیالظاهر نپذیرفتن اداره کل متبوع خود را بهانه نموده است.
چرا پیشنهاد ایجاد پنج خانه موزه در شهر را در قبال تخلیه کاروانسرا را نپذیرفته؟ آیا این ضربه به فرهنگ و میراث شهر نیست؟
چرا مانند شهرهایی مثل کاشان و یزد میراث به کمک سرمایهگذاران و تسهیل راه آنها نیست بلکه خود میراث از کار آنها جلوگیری مینماید؟
چرا میراث نسبت به ایجاد محلی برای صنایع دستی و هنرهای بومی اقدامی نکرده است و مطالبهگری را به سمت وقف سوق میدهد؟
چرا هر کس به وظایف مقرره خود عمل نمیکند تا برای پاسخگویی به افکار عمومی به اموال و موضوع اداره دیگری تاخت و تاز کند و موضوع حق و مطالبهگری بحق را منحرف نماید.
گذشته از اینکه حرف سرمایهگذار ایجاد محلی فرهنگی، تجاری و غیره است که باعث رونق و شکوفایی شهرمان گردد.
سؤال آخر از افکارعمومی: آیا شهرهایی مانند کاشان، تبریز، یزد، قزوین که ادارات میراث در اماکن غصبی دیگران ساکن نیستند میراث فرهنگیشان به باد رفته و اثری از تاریخشان نیست؟
و یا هر گردشگری با رفت و آمد به خانه های کاشان و حتی اقامت در کاروانسراهای یزد رغبت روزافزونی به بازدید مجدد دارد؟
///////////////
امضاء محفوظ