به گزارش “خانه خشتی”:با به اصطلاح پیشرفت روز افزون علم و با بالارفتن سطح زندگی بشر امروزی آنچه کاملا به چشم می آید فاصله فاحش بین والدین و فرزندان است؟اگر اغراق نکرده باشم اگر تعدادی از فرزندان می توانستند بابایشان یا خدای ناکرده مادرشان را عوض کنند کوتاهی نمی کردند و این اوج فاجعه است. بسیاری از فرزندان از اینکه باید به خانه بروند و چهره تکراری پدر و مادر را ببینند ناراحتند ولی خجالت می کشند وفقط لطف می کنند و به زبان نمی آورند ولی هزاران افسوس اینکه چرا به این نقطه رسیده ایم! چراهای زیادی دارد ولی نکته قابل عرض قبل از برشمردن دلایل همان افتنادنمان از آن سوی بام است آنقدر به فرزندانمان گفتیم عقب بروید تا از جلوی بام نیفتیدوآنها هم آنقدر رفتند تا از عقب بام افتادند.جالبی موضوع وقتی روشن می شود که دین ما احترام به پدر و مادر را در بالاترین رتبه های دارای اجر دنیوی و اخروی به حساب می آورد .اگر آموزه های دینی را در یک کفه و اخلاق فرزندان امروزمان در باب والدین را در کفه ای دیگر بگذار یم نتیجه اش چرت خیلی از ماها را پاره می کند! فاصله میان نسلهای متوالی از لحاظ فرهنگی امری است کاملاً طبیعی و کمیت و عمق آن بستگی به هوشیاری نسل پدران دارد که چگونه بستری مهیا سازند تا دراین نبرد طبیعی فرزندان والدین به بیگانگی فرهنگی گرفتارنشوند. وقتی میگوئیم نسل قبلی با ارزشها و منابع اعتقادی نزدیکتر بودهاند و نسل فعلی نیستند در حقیقت منظور ما این است که نسل قبلی اعتقاداتی را که به آن باور داشت با قلب و روح خودش دریافت مینمود و با تمام وجود به آن عمل میکرد. صرف نظر از افراد بیخبری که دغدغهای غیر از هوس های خود ندارند؛قاطبه نسل های قبل به اعتقاداتشان از عمق جان پایبند بودندچرا که به بزرگان دینی خود اطمینان داشتند و میدانستند که سخنان آنان متن دین و اعتقاداتشان است و آن را با ضرس قاطع می پذیرفتند. وقتی به آنان گفته میشد که به جنگ بروید با میل و رغبت به جنگ میشتافتند و حتی جان خود را در طبق اخلاص میگذاشتند، اما نسل کنونی که به نوعی شاهد تفاوت میان گفتار و کردار متولیان اموری است که از اعتقادات و ارزشها دم میزنند،و میان گفتار و کردارشان تفاوت است نمیتوانند به راحتی به آنان اعتماد کنند. در گذشته کسانی که مردم را از لحاظ دینی امر و نهی مینمودند، خود الگوی تمام نمای اعتقاداتی بودند که مردم را به آن دعوت میکردند.پس نکته اول مسئولیت خطیر گردانندگان امور است که گفتار و کردارشان متناقض نباشد.نکته دوم حضور دین در متن زندگی ما مسلمانان است بیگانگان هم که تاب و تحمل گره خوردن دین و زندگی مردم را ندارند به حربه های مختلف متوصل می شوند تا بنیان محکم خانه را از ایرانیها بگیرند اگر اینگونه کنند به هدف چندین ساله خود رسیده اند پس بر ماست که خیلی مواظب باشیم .اگر بنیان خانواده سست شود دیگر سنگ روی سنگ بتد نمی شود. آنها می دانند که شیعه چون سرورش اباعبدالله الحسین (ع) است ومرگ با عزت را بر زندگی ذلت بار ترجیح می دهد لذا بر آنند تا اعتقادات نسل جوان ما را از او بگیرند یا حداقل این اعتقادات را کمرنگ کنند. شهادت در راه خدا رمز ماندگاری ما در دنیاست آنها می خواهند این اعتقاد راسخ را از نسل جوان ما بگیرند اگر اینگونه کنند مسئولین و والدین در پیشگاه خدا و پیامبر(ص)مسئولند.نکته سوم که نباید از آن غافل بود و نسل حاضر باید مراقب باشد اینست که نباید به دام تجدد گرایی غربی دچار شوند که اگر اینگونه شود قافیه را باخته اند.باید هویت سیاسی و فرهنگی خود را باز یابند و به موقعیت جهانی که دارند . علاوه بر این که نسل قبلی هم به این مسئله دامن میزند. به این صورت که خود نسل دوم هم تا حدودی از ارزشهای خودش فاصله گرفته است ـ به دلیل همان تهاجم فرهنگی و شرایط موجود در جامعه ـ همان طور که میبینیم بسیاری از بسیجیها احساس میکنند که باختهاند. همان فردی که جان خود را در طبق اخلاص میگذاشت امروز فکر میکند که در این آشفته بازار چیزی را از دست داده است.از سوی دیگراین نکته نیز باید متذکر شد که نسل فعلی انسانهای خوبی هستند، یعنی این طور نیست که به همه چیز منفی به دید نگاه کنند. خیلی از افرادی که از لحاظ ظاهری به نظر نمیرسد علاقهای به مسائل ارزشی داشته باشند،وقتی از طرف دشمن برای کشور احساس خطری می بینند؛ میبینیم که به شدت مدافع ارزشهای جامعه خود هستند. میگویند که انقلاب و ارزشهای خود را دوست داریم، اما شرایطی که برای آنها ایجاد شده موجب اعتراضشان شده است.دشمن برای افزایش فاصله میان نسل انقلاب و نسلهای بعدی بسیار می کوشد و اینجاست که وظیفه ما و مسئولین دشوارتر می شود باید همتی مضاعف داشت که همت چاره ساز است.
حیدر معصومی ریسه