عطاءالله مجید
به گزارش “خانه خشتی”؛به جوان ها می گویم . به آن هایی که اسم «عطاءالله مجید» را هم نمی دانند . بگذار بچه هایی که اسم «آرنولد» و «رمبو» را بلدند ، یک بار هم شده ، اسم عطاءالله مجید را بشنوند. عطا کسی است که اگر هیچ کدام از ما او را نشناسیم ، […]
به گزارش “خانه خشتی”؛به جوان ها می گویم . به آن هایی که اسم «عطاءالله مجید» را هم نمی دانند . بگذار بچه هایی که اسم «آرنولد» و «رمبو» را بلدند ، یک بار هم شده ، اسم عطاءالله مجید را بشنوند.
عطا کسی است که اگر هیچ کدام از ما او را نشناسیم ، ملائکه آسمان خدا او را می شناسند . با آن که معلول جسمی بود و معافیت سربازی هم داشت ، خودش را به قافله بچه ها رساند . شب حمله «والفجر مقدماتی» هر دو سه قدمی که می آمد ، تعادلش را از دست می داد ، به زمین می خورد و بلند می شد و چند قدم جلو می آمد و دوباره به زمین می خورد ؛ اما از ترس آن که مبادا او را به عقب برگردانند ، به هر مکافاتی بود ، قدم به قدم ما می آمد عطاءالله در همان لحظه و جایی به شهادت رسید که آرزوی آن را داشت . وقت نماز صبح در میدان جنگ . دستش را روی سینه نحیف خودش گذاشته بود و از لا به لای انگشت های لاغرش ، خون فواره می زد . با لب خندرضا بر لب شهید شد.
شهید آوینی می خواست آن ها را از گم نامی در بیاورد و این رسالت کوچکی نبود . هر کسی توفیق درک این رسالت را ندارد.
کتاب افلاکیان زمین (شهید مرتضی آوینی)
منبع : وبلاگ و بالنجم هم یهتدون