به گزارش خانه خشتی؛ پای این انقلاب رنج های زیادی کشیده شده است تا بدست ما رسیده است درست است در عصر جنگ اقتصادی شقی ترین رییس جمهوری امریکا علیه انقلاب اسلامی بسرمی بریم اما برای اینکه دریابیم انقلاب اسلامی چه سختی هایی برای حفظ دین خدا پشت سر گذارده است خوب است مروری برخاطرات کتاب بچه های حاج قاسم نوشته ازاده سرافراز سردار معروفی بنماییم
در این کتاب بخش سوم فصل دوم زمانی که رزمندگان به اسارت دشمن درامدند حکایتهایی مواجه میشویم که شبیه افسانه است اما واقعیت دارد وهیچ کدام افسانه نیست ” انجا که از شدت تشنگی رزمنده ما زمانی که میبیند جان برخی از بچهها در اثر تشنگی در خطر است سرم را از دست خود در میاورد ومیگوید تودهن بچه ها بریزید تا شهید نشوند و با چکانیدن قطرات سرم در دهان بچه های کم سن وسال وافراد مسن که رمقی براشون نمونده بود ونزدیک بود به شهادت برسند در واقع از مرگ حتمی انها جلوگیری میشود
اسرا در اثر فشار تشنگی و برای اینکه دل عراقی ها به رحم آید یکی از مجروحین را که درحال جان دادن بود جلوی درب گذاشتند و اینجا بود که یک بعثی قوی هیکل باچهره ای سیاه وعبوس بی رحمانه و با پوتین روی صورت اسیر میزند وبجای اب صورت و لب های خشکیده او را لگد مال میکند و انچنان ضربه محکمی بر سرو صورتش فرود میاورد که خون از دهان و بینی اش سرازیر میشود که با مظلومیت تمام به شهادت میرسد
اینجاست که بعثی ها شیلنگ اب را بیرون از محوطه سیم توری روی چمن اطراف باز کردند بدین ترتیب علاوه بر شکنجه جسمی بچه ها را شکنجه روحی دادند اب گوارا روی چمن ها ریخته میشد وبچه ها از عطش میسوختند ومیگداختند اما اب به انها داده نمیشد وبچه ها در این صحرای محشر فقط فریاد یا حسین سرمیدادند تنها ذکری که میتوانست تحمل تشنگی را اسانتر کند
بعثی ها با خباثت تمام ، از انطرف سیم توری ها ، داد میزدند اگر اب میخواهید باید به خمینی توهین کنید اما رزمندگان حاضربودند جان بدهند اما به امام ومقدسات توهین نکنند حاضر بودند از تشنگی بمیرند اما اعتقاد راسخشان به ولایت فقیه در حضور بیگانگان خدشه دار نشود
زمانی که دو سرباز عراقی با دو سطل زباله پر از اب وارد محوطه سیم توری میشوند ، دوتا از بچه ها که طاقتشان طاق شده بود به طرف سطلها رفتند اما سرباز عراقی بالگد ابها را روی زمین ریخت از شدت گرما اب خیلی زود بخار شد سردار معروفی به بچه ها پیشنهاد می دهد زیر پوشاتونو از تنتون دربیاورید و روی زمین بیاندازید وبوسیله آنها اب را جذب کنید و به بچه هایی که دارن شهید میشن بدهید انهم ابی که با ادرار قاطی شده چون چاره ای نبود وعده ای داشتند از دست میرفتند و تعدادی از بچه ها زیر پوشهای چرک پر از خون خود را دراوردند و براندک اب پاشیده شده اطراف توری انداخته وبه وسیله انها مقداری اب جمع کردند ودر دهان بچه ها چکانیدند تا انها را از مرگ نجات دهند
حدود ساعت ۱۲ ظهر روز دوم بود که عراقیها گفتند میخواهیم برایتان اب بیاوریم یک تانکر اب با یک شیلنگو سه چهار عدد سطل زباله پلاستیکی اوردند بچه ها از شدت تشنگی سریع خود را به سطلها رسانیدند اما بعثی های از خدا بیخبر انها رامجبور کردند مثل حیوان سر خود را داخل سطل زباله کرده و اب بنوشند در همین حال همه انها را اذیت میکردند وبا پا روی سر کسی که داخل سطل بود می گذاشتند و فشار میدادند و با کابل و چوب به بدن او میزدند.
بعد از انکه به سوله منتقلمان کردند هوا شرجی بود درجه حرارت وفشار به قدری زیاد بود که پنج نفر از بچه ها مظلومانه به شهادت رسیدند دردناکتر از این اتفاق تلخ ، جسارتی بود که بعثی ها به شهدای ما میکردند چند سرباز امدند و با بی احترامی تمام، پیکرهای مطهر شهدا را روی زمین کشیده و داخل ماشین حمل زباله گذاشته وبردند هیچ حیوانی با جنازه هم نوع خود چنین نمی کرد که اینها می کردند انها نه تنها به زنده ما بلکه به مرده ماهم رحم نمیکردند انها از شهدای ماهم میترسیدند
در ادامه انتقال کاروان اسرا به بغداد در مسیر برای اینکه در برابر مردم تحقیرمان کنند ، اتوبوسها اهسته اهسته از بین جمعیت می گذشتند و مردمی که به تماشا امده بودند اب دهان خودرا بسمت اسرا پرتاب می کردند این لحظات سخت و درد اور تداعی کاروان اسرای کربلا رامی کرد.
اری اینها گوشه ایی از سختی های دوران دفاع مقدس بود که برای حفظ این انقلاب کشیده شد و امروز وظیفه و رسالت ما این است با باز خوانی مستمر آن دوران باشکوه مقابل هجمه های اقتصادی دشمن باستیم چونما ملتی از جنس دفاع مقدسیم و امتحان خود را در شدیدترین وضعیتها پس داده ایم و قطعا وعده خداوند متعال صادق است و خداوند کمک کننده خواهد بود.
حسین باقری
انتهای پیام/