یادداشتی برای شهید حاج قاسم سلیمانی؛

سرگردانم همچون قاصدکی که به طوفان خورده

  • شناسه خبر: 182081
سرگردانم همچون قاصدکی که به طوفان خورده

سرگردانم همچون قاصدکی که به طوفان خورده…میسوزم همچون شمعی که سوخت اما پروانه اش را نیافت…

خانه » فرهنگی مذهبی » سرگردانم همچون قاصدکی که به طوفان خورده

سرگردانم همچون قاصدکی که به طوفان خورده…میسوزم همچون شمعی که سوخت اما پروانه اش را نیافت…
ای پرستو عاشق من شاید ندانی اما رفتنت بال پرواز را به من داد حالا پا به رکابت ایستاده ام تا که این چکاوک زمینی به آغوش آسمانیت برسد…
شهدا هر کدامشان یک خصوصیت بارز دارند که عجیب به دلها مینشیند
یکی با اخلاص و گمنامی اش و دیگری با پهلوانی و اذانش و یکی با چشمان و مهربانی‌اش و با عشق به ولایتش…
سردارم، شهادتت تلنگری بود بر این دل به غبار نشسته ی ما…و پوچ شدن تمام افکار کفتاران تا که بفهمند هر چه مارا بکشند ما بیدار تر میشویم …
آن هنگام که قایق نگاهم به دریای نگاهت روانه می‌شود ،آرامشی بر دلم مینشیند که زبانم الکن میشود برای وصفش…
عشق به ولایتت آنچنان بزرگ بود که با شهادتت بذر این عشق را در دل ما کاشتی…
ای سردار سرباز،ای مرد میدان،ای قاسم سلیمانی
ای کاش کسی مثل خودت بود و اعلام می‌کرد کمتر از سه ماه دیگر این دلتنگی به پایان می‌رسد…
میگویند شهادت لباس تک سایزیست ،و چه خوب به تو آمد… چرا که چیزی جز شهادت لایقت نبود …
پدر مهربانم ، یادت نرود که روز محشر با ابرویت شفاعتم کنی…
تو منتقم همه ی بی عدالتی ها بودی، باشد که ما بتوانیم انتقام این خون ،دست و سر را بگیریم، انتقامی به بزرگی درد نبودت ،درد دلتنگی…
دلم ان لبخندت را می‌خواهد ،دلم ان آذرخش نگاهت بر دشمنان را میخواهد ،و به راستی که دلم شهادت میخواهد…

به قلم حدیث پور بخشی

انتهای پیام/

برچسب ها:
شهید قاسم سلیمانی یادداشت
تلگرام
دیدگاه‌ها
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط خانه خشتی منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.
در جواب نظر :

اخبار ویژه
اخبار رفسنجان