به گزارش خانه خشتی، مهدی محمدی، کارشناس مسائل سیاسی طی یادداشتی در روزنامه وطن امروز نوشت:
۱-از امروز کسانی که قبای ریاستجمهوری را با قامت خود سازگار میبینند، ثبتنام به عنوان کاندیدا را آغاز خواهند کرد. نشانهها حکایت از آن دارد که تعداد ثبتنامکنندگان از سیاسیون، این بار به نحو غیرمتعارفی زیاد خواهد بود. این امر چند دلیل دارد:
اول- نخستین دلیل این است که برخی جناحهای سیاسی مانند فرقه انحراف و جریان فتنه در واقع به تعدد کاندیداها به عنوان یک تاکتیک انتخاباتی نگاه میکنند. اصلاحطلبان در واقع چارهای جز پذیرش این تنوع ندارند چرا که تاکنون موفق به شکلدهی به هیچ اجماعی نشدهاند. امید اصلاحطلبان این است که در فضای بعد ثبتنام و بر اثر رویارویی با حوادث آینده، زمینههای اجماع میان آنها فراهم شود. فرقه انحراف هم اگر چه بیشک یک کاندیدا بیشتر ندارد ولی احتمالا با هدف شلوغ کردن صحنه، ایجاد تشتت بین اصولگرایان و ایجاد گزینه B برای خود (اگر چه این احتمال بسیار ضعیف است) با افراد مختلفی وارد مذاکره شده و سعی کرده آنها را به ثبتنام تشویق کند؛ ولو اینکه میدانیم تقریبا قطعی است که این فرقه در نهایت به صراحت اعلام خواهد کرد یک کاندیدا بیشتر ندارد.
دوم- دلیل دیگر این است که به اصطلاح نرخ شکسته و عملا افراد بسیاری به این جمعبندی رسیدهاند که رئیسجمهور شدن آنقدرها هم که زمانی به نظر دشوار میرسید نیست. درباره دلایل جامعهشناختی و روانشناختی فراگیر شدن چنین ذهنیتی باید سر فرصت بحث کرد اما روشن است که رفتار آقای احمدینژاد بویژه این اواخر، در این موضوع سخت موثر بوده است.
سوم- سومین دلیل شاید این باشد که بسیاری از کسانی که ثبتنام میکنند، در واقع ثبتنام نمیکنند که تا آخر بمانند و رئیسجمهور شوند، بلکه هدف برخی از آنها در واقع چیزی بیش از این نیست که نامشان در سیاهه کسانی که زمانی کاندیدای انتخابات ریاستجمهوری بودهاند، نوشته شود. اینها به دنبال رزومهاند. برخی دیگر میخواهند تایید شوند و کنار بکشند و همین تاییدیه برای آنها کافی است. عدهای میخواهند تایید شوند و بعد ببینند چه کسی حاضر است در مذاکره راجع به کنار کشیدن بیشترین امتیاز را به آنها بدهد. از دید این عده کاندیداتوری ابزار سهمخواهی و سهیم شدن در دولت کاندیدای احتمالا پیروز است. عدهای هم البته آمدهاند تا انتها بمانند به این خیال که این بار صحنه از افراد بسیار قدرتمند که بتوانند تکلیف کار را در دور اول یکسره کنند، خالی است بنابراین رئیسجمهور شدن آنقدرها هم دور از دسترس نیست.
۲ـ فصل ثبتنام که تمام شود نخستین چیزی که باید انتظار داشت این است که شورای نگهبان قاطعانه و بیملاحظه به وظیفه خود در تطبیق کاندیداها با ملاکها و معیارهای مندرج در قانون عمل کند. حقیقت این است که این بار نشانههای بسیار ناچیزی از آسانگیری به چشم میخورد و درست هم همین است. جایگاه ریاستجمهوری خطیرتر از آن است که بتوان برای داوطلبان تصدی آن معیارهای حداقلی در نظر گرفت. ریاست جمهوری در ایران نهادی بسیار قدرتمند است و تا آنجا که به امور اجرایی کشور بازمیگردد، رئیسجمهور عملا مقام نخست را دارد. جداگانه خواهیم گفت و تردیدی هم نیست که کسانی، اکنون برای فشار به شورای نگهبان به منظور تایید صلاحیت کاندیدای خود درحال نقشه کشیدن هستند. اما واقعیت این است که هیچکدام از کاندیداهای موجود در موقعیتی نیستند که بتوانند در این باره فشاری موثر بر نظام وارد آورند. حداکثری دیدن معیارهای بررسی صلاحیتها به معنای دفاع حداکثری از حقوق مردم است و شورای نگهبان با توجه به سابقهای که از آن دیدهایم بیشک در این امر کوتاهی نخواهد کرد.
۳- گام سوم مربوط به خود کاندیداهاست. ثبتنام به این امید که بتوان با فشار از شورای نگهبان تایید صلاحیت گرفت، این بار ظاهرا یک اشتباه محاسباتی بزرگ است. از آنجا که بعید است تا آخر کار خبری از احکام حکومتی و ثانوی باشد، بنابراین شورای نگهبان به ضوابط حداکثری خود پایبند خواهد بود و امید بستن به مکانیسمهای تولید فشار آن هم در مقابل کسانی که همواره در طول سالهای گذشته معاملهناپذیری خود را نشان دادهاند، دردسر بیجهت برای خود و دیگران درست کردن است.
بهترین راه شاید این باشد که حرکت به سمت تشکیل ائتلافهای انتخاباتی از حالا آغاز شود. کاملا روشن است که صحنه انتخابات خلوت خواهد شد و کثرت فعلی به ۲۴ خرداد نخواهد رسید. البته کسانی همه هویت خود را در ائتلاف نکردن تعریف کردهاند. اینکه این مدل سیاستورزی چقدر صحیح و قابل دفاع است بحثی است که وقتی دیگر به آن خواهیم پرداخت. اما لااقل آنها که با ائتلاف مشکل نظری ندارند بهتر است از حالا به این بیندیشند که زمان باقیمانده تا انتخابات بسیار کمتر و حوادث آینده غیرقابل پیشبینیتر از آن است که فرصتی که امروز هست، ظرف تمام یک ماه آینده هم باقی بماند. ائتلاف به معنای دقیق کلمه تلاشی است برای ایجاد همکاری مشترک میان کسانی که از حداقل مبانی و اهداف مشترک برخوردارند. هدف هم البته کسب رای است. هر قدر شورای نگهبان موظف است در بررسی صلاحیتها حداکثری نگاه کند، ظاهرا وظیفه کاندیداها برعکس است و میتوانند در تشکیل ائتلافها نگاه حداقلی داشته باشند. سال ۹۲ آخرین بار نیست که در ایران انتخابات برگزار میشود ولی اگر کسانی صحنه را درست نشناسند و از گرفتن تصمیم درست در زمان درست، عاجز بمانند شاید آخرین بار باشد که در چنین انتخاباتی کاندیدا میشوند.