رفتارشناسی جامعه ایران در شرف انتخابات ریاستجمهوری
این روزها جمله نامأنوس “من رأی نمی دهم”که میتواند از عدم مسؤولیتپذیری یک فرد نشأت بگیرد به گوش میرسد، این برخورد در حقیقت یعنی اینکه حق خود را برای تعیین سرنوشت به شخص دیگری واگذار کنی که ممکن است مطابق با نظر تو تصمیم نگیرد.
به گزارش خانه خشتی؛ این روزها جمله نامأنوس “من رأی نمی دهم“که میتواند از عدم مسؤولیتپذیری یک فرد نشأت بگیرد به گوش میرسد، این برخورد در حقیقت یعنی اینکه حق خود را برای تعیین سرنوشت به شخص دیگری واگذار کنی که ممکن است مطابق با نظر تو تصمیم نگیرد، اعتراض نسبت به وضعیت موجود ریشهیابی میخواهد و چارهاندیشی، نه انتخاب دم دستیترین و بیاثرترین راه و سادهانگاری و پاک کردن صورت مسئله یعنی عدم مشارکت در حق تصمیمگیری برای سرنوشت خود.
با دکتر مجید اسدنیا، مدرس دانشگاه به گفتوگو نشستیم. وی در این مصاحبه به موشکافی رفتار سیاسی جامعه ایران پرداخته است و نحوه مواجهه با چالش بهترین انتخاب برای ریاستجمهوری پیشرو را مورد تجزیه و تحلیل قرار داده است.
این روزها در هر جمعی که وارد میشوی با اعتراض به وضعیت معیشتی کشور مواجهیم، سطح تحلیلها را چگونه ارزیابیمی کنید؟
همینطور است، در جامعه با انسانهای زیادی مواجهیم که نسبت به شرایط معیشتی کشور معترضند و به اصلاح نق میزنند، در حالی که به نظر من به جای نق زدن باید دنبال چگونگی به وجود آمدن وضع موجود بود، وگرنه تنها نتیجه این مباحث دور باطل است.
مشکلات عمده کشور درسه حوزه فرهنگ،سیاست و اقتصاد دستهبندی میشوند که ریشه در تاریخ و جغرافیای کشوردارند، تاریخ و جغرافیا از این منظر به ما کمک میکند که به عنوان مثال بررسی کنیم مشکل کمآبی و عدم تشکیل جوامع کشاورزی بزرگ چگونه زمینه ساز رفتارهای اجتماعی ما شده است،یا بررسی کنیم که مسائل قومی، قبیلهای و عشیرهای چگونه بر روی مناسباتهای سیاسی، ملی و بینالمللی امروزه ما تاثیر گذاشته است.
دنبال این موضوع برویم که مسائل فرهنگی چگونه شکل میگیرند و عقبه تاریخی آن چیست و چگونه عقبه تاریخی پیدا میکنند.
کمتر کسی را میتوان یافت که به موشکافی مشکلات کشور از جنبه عقبه تاریخی کشور و جو حاکم بر فلات جغرافیایی ایران پرداخته باشد.
شما را ارجاع میدهم به مقاله آقای دکتر لشکربلوکی با عنوان “چرا ایران عقب ماند”. وی در این مقاله به خوبی به ریشهیابی مشکلات ایران پرداخته است و لوازم خروج از بن بستهای سیاسی ایران را مطرح میکند و اینکه در چه زمینهای اصلاحات اساسی برای مناسبتهای اجتماعی نیاز داریم.
در حالی که با صحبت کردن به صورت دمدستی، روزنامهای و سادهپندارانه راجع به حل مسائل کشور راهی پیش نمیرود. ما عادت کردهایم فکر نکنیم و سادهترین راه را برای پیچیدهترین مسائل ارائه دهیم در حالی که سادهپنداری موجب میشود در یک مبحث جمعی فرد موقتاً تخلیه روانیشود اما مشکل حل نمیشود.
به نظر شما مقصر اصلی مشکلات فعلی کشور کدام فرد و یا سیستم تصمیمگیر است؟
معتقدم در به وجود آمدن این شرایط همه ما به نوبه خود سهم و نقش داریم، اذعان میکنم که همه ما پتانسیل اختلاس و فساد اقتصادی داریم و در صورت مهیا شدن شرایط انجام میدهیم. هر کدام از مابه اندازه خودمان از رانت استفاده کردهایم و دوست داریم اطلاعات رانتی داشته باشیم، همه ما مشکلات فرهنگی داشته و در معضلات اجتماعی نقش داریم و وقتی این موضوع را با افراد مطرح میکنیم، اکثر افراد سریع موضع میگیرند زیرا جامعه را متوهم کردهایم، چون همیشه در گوشمان خواندهاند به لحاظ فرهنگ، هنر، موسیقی و…بهترین هستیم. در حالی که ملغمهای از هزاران مشکل هستیم که مهمترین آن خودشیفتگی است؛ما از خود راضی هستیم. یک دلیل اینکه شما نمیروید دنبال درمان چون همه خود را پاک و منزه میدانند. همه ما پارک دوبل میکنیم، سر فرزندمان داد میزنیم، زور میگوییم و زیر بار زور میرویم،در مناسبتهای اجتماعی، نوع احوالپرسیمان با افراد مختلف، به موقعیت شخص مقابل بستگی دارد و…
همه این موارد نشان میدهد در همه ما زمینه رشوهدادن، رشوه گرفتن، تملق گفتن،چاپلوسی،زیرآبزنی و پشتهماندازی وجود دارد.
همه ما در منازلمان در زمینه مصرف آب، برق، مواد غذایی و… اسراف میکنیم، مدیریت مالی خوبی نداریم و در زمینه مدیریت مصرف حاملهای انرژی خوب عمل نمیکنیم. در امتحانات مدرسه تقلب کردهایم و دوست داریم تقلب کنیم و این را زرنگی میدانیم.
همه ما نژادپرست هستیم و عبارات نژادپرستانه در محاورات روزانه به کار میبریم، به عنوان مثال میگوییم “طرف را نگاه کن چقدر سیاه و زشت است” همه ما کسب سودهای نامشروع را برای خود توجیه میکنیم و به دنبال اقتصادهای نامولد، پول مفت و سفتهبازی میرویم، بورس و خرید و فروش را دوست داریم،عشق دلالی هستیم. بدون فعالیت جدی و مولد دنبال به دست آوردن پول مفت هستیم.
خب اگر بخواهیم سهم هر کدام یکی از بخشهای جامعه را در پدیدآمدن این وضعیت بسنجیم، ارزیابی شما چیست؟
بیشترین دردسرها را برای کشور افرادی ایجاد میکنند که هیچ نقشی در تولید ندارند.عمده سیستمِ کارشناسی و مدیریتی در سازمانها، ارگانها و وزارت خانههای مختلف دست کسانی است که هیچ نقشی در تولید ندارند و فقط حرف میزنند و تولید را آن کسی انجام میدهد که در کارخانهها و کارگاهها تولید انجام میدهد.
چندین سال است، شعار سال از سوی مقام معظم رهبری تولید نامگذاری میشود و در مورد آن صحبت میکنیم، در حالی که تولید را در کارخانه انجام میدهند، پشت میز در استانداری، فرمانداری و بخشداری انجام نمیدهند.چرا امسال را مقام معظم رهبری “سال تولید پشتیبانیها و مانع زداییها“ نامگذاری کردند چون این قدر قضیه شور شده که دیگر کدخدا هم فهمیده است.
دولت فقط مانع تولید است. شما میتوانید امتحان کنید بسیاری از مجموعههای دولتی تنها شکل گرفتهاند که برای تولید ممانعت ایجاد کنند. همین امروز امتحان کنید و بروید در یک ارگان دولتی بگویید مقداری سرمایه دارم ومیخواهم کار تولیدی انجام دهم. از همان لحظه مانعتراشیها آغاز میشود.شما برای شروع کار باید مجوز اداره محیط زیست، آب، برق، گاز، واردات تجهیزات را اخذ کنید. عوارض گمرکی را بپردازید،مجوز اداره ارشاد، اماکن، شهرداری، جهاد، اوقاف و… را برای شروع کار بگیرید، یعنی در حقیقت همه دست به دست هم میدهند تا هزار مانع سر راه شما درست کنند و این گونه نیست که مسؤول مربوطه از پیشنهاد شما استقبال کند و بگوید: وظیفه دارم همه این مجوزها را برای شروع کارت اخذ کنم،هفته آینده بیا کارخانهات را تحویل بگیر و مشغول کار شو!!!
برای مانعزدایی تولید فقط باید برخی ادارات تعطیل شوند. در انتخابات ریاستجمهوری گذشته بهترین سخن را جناب آقای غرضی زد که گفت: دولت دستش را از جیب مردم دربیاورد. اگر دولت دست از سر تولید بردارد،بسیاری از مشکلات حل میشود. اقتصاد راه، فرمول و روابط خود را دارد.
ریشهیابی این قضیه تا چه حد برمیگردد به نحوه مدیریت کشور؟
موضوعی که مورد غفلت واقع شده است اینکه متوسط هوش مدیریتی مردم از متوسط دانش مدیریتی دولت بیشتر شده است،مردم کشور در فرهنگ، سیاست و اقتصاد بیشتر از دولت میفهمند دلیلش هم این است که راه را برای ورود نخبگان به عرصههای مدیریتی بستهایم.به عنوان مثال با گذشت بیش از ۴۰ سال از انقلاب میتوانم لیستی ۱۰۰ نفره برای شما مثال بزنم که پُستهای مدیریتی بین این افراد چرخیده است.این افراد هرچه را که بلد بودند، انجام دادند راه دیگری بلد نیستند، باید راه باز شود تا چرخه مدیریتی کشور پوستاندازی و نوآوری کند،وقتی توان مدیریتی را در یک عده خاص محدود کنیم مشخص است که کشور درست نمیشود در حال حاضر مردم از دولت بیشتر میفهمند.
*سؤال: با توجه به انتخابات پیشرو تا چه حد میتوان از این بستر برای تحول در کشور استفاده کرد؟
اسدنیا: انتخابات ریاست جمهوری که بتواند با نظریات و اندیشه نسل جدید و نوی کشور یک خانهتکانی اساسی بر روی ساختارها و سیستمهای مدیریتی کشور و با استفاده از فنآوریهای جدید انجام دهد میتواند مبدع و آغازگر یک میکرو تحول باشد که مقدمه تحولهای بزرگتر باشد.
چرا باید بحث اول هیأت دولت کشوربحث مرغ و تخم مرغ باشد، در حالی که دیگر کشورها مریخنورد به فضا میفرستند،دغدغههامان در نوع مسائلی که بررسی میکنیم این قدر تنزل پیدا کرده است که مرغ مسئله اول کشور شده است. به جای اینکه به صدور انقلاب، مدیریت جهانی، قدرت و مدیریت منطقهای،قدرت اول نظامی، هاب انرژی، هاب سیستمهای اطلاعاتی منطقه شدنفکر کنیم و مسائل و دغدغهمان حول و حوش این مسائل و توسعه زیرساختها و صنایع مادر باشد.
به عنوان مثال نهایت ابتکار عملی که در بهینهسازی مصرف انرژی به خرج دادیم اینکه ساعات اداری را کاهش دهیم، در حالی که همین فرد به منزل میرود و انرژی مصرف میکند در حالی که فقط صورت مسئله را پاک کردیم و این نشان میدهد نگاه کارشناسی و دقیق به مسائل اساسی کشور وجود ندارد به این دلیل که در کنار مدیران کشور کارشناس وجود ندارد.
دلیل آن را چه میدانید؟
باید بپذیریم که به دلیل وجود فیلترهای خاصی،افرادی با یک دیسیپلین خاص،ویژگیها و الگوهای فکری خاص به چرخه مدیریتی کشور وارد میشوند و این سیستم متحول نمیشود.شما هر بار که فیلترهای خاصی برای ورود افراد به حلقه مدیریتی کشور میگذارید افراد خاصی از این فیلترها عبور میکنند و سیستم مدیریتیبیمارکشور مجدداً باز تولیدمیشود.
فکر میکنم دلیلش نگاه از بالا به پایین است، یعنی مدیران کشور در بطن جامعه و مشکلاتشان قرار ندارند و همیشه این نگاه بوده است که من بهتر میفهمم؟
دلیلهای بسیاری دارد، هرچند که اتفاقات فرهنگی یک شبه رخ نمیدهد و سالها طول میکشد تا اعتماد جلب و یا بازسازیشود و یا یک متغیر فرهنگی برجسته میشود و یا تغییرات مثبت و منفی فرهنگی اتفاقبیفتد.
این مشکلاتی که اکنون در کشور میبینیم یک دفعه رخ نداده است و درست کردن آن نیز یک شبه امکانپذیر نیست،وقتی دائماً نخبگان را پس میزنند و یک مدیریت غیرعلمی را وارد حلقههای مدیریتی کشور میکنند، از این وضعیت بیشتر از این هم انتظار نمیرود. هر معلول یک علتی دارد کشور بیشترین ضربه را از خواص خائن و عوام نادان خورده است و اینطور هم نیست که در کشور نخبه مدیریتی نداشته باشیم، یا آگاهانه و یا ناآگاهانه خیانت میکنندو مسبب به وجود آمدن وضع موجود هستند و اصلاحات ساختاری زیادی برای کشور نیاز است.
سؤال: به نظر شما راه حل چیست؟
شهید مطهری در جایی نقل به مضمون میفرمایند:“هر فکری که دور خود خط قرمزی بکشد محکوم به سقوط و فنا است.“ من و شما اگر با همدیگر بحث و تبادلنظر کنیم، فکرمان رشد پیدا میکند،ولی اگر قاطعانه گفتید: من درست میگویم و تنها کسی که با معیارهای من مطابقت داشته باشد، حق مدیریت جامعه را دارد، ممکن است شما به واسطه قدرتی که از منابع مختلف به شمارسیده است، این طرز فکر را پیش ببرید، اما سیستم کار خود را پیش میبرد و شما این وسط تنها و تنهاتر میشوید،اگر یک کشور میخواهد درست بشود، باید از نظرات اندیشمندان مختلف با سبک فکری متفاوت و با سلایق گوناگون استفاده شود. باید دولت به مردم اعتماد کند. دولت مردم را تنها برای پیشبرد اهداف خاص مبتنی بر تئوریزه کردن خواسته های خاص میخواهد.
در اینجا به توئیت آقای عزتالله ضرغامی رئیس اسبق صداوسیمااشاره میکنم، وی میگوید: در نظام مدیریت کشور، “راز بقاء” در سکوت و همراهی است. “راز رشد” در تئوریزه کردن منویات اصحاب قدرت و “راز حذف” در مشاوره صادقانه و کارشناسانه!
وی بعد از ۴۰ سال نظام مدیریتی کشور را به خوبی شناخته، پایش و رصد کرده و ردههای مدیریتی کشور را دیده و این توئیت را نوشته است. ماحصل بحث امروز نظریه کارشناسی وی است.
میگوید اگر مشاوره کارشناسی بدهی، حذف میشوی و دیگر نمیتوانی در نظام تصمیمگیری کشور جایگاهی داشته باشی، چون سیستم متملق،چاپلوس ودروغگو میخواهد، در حالی که افرادیکه در حال حاضر به ردههای بالای مدیریتی کشور مشاوره میدهند، اکثراً بادمجان دور قاب چینهایی هستند که به دلیل آن فیلتر خاصی که قبلاً بیان کردم، بازتولید شدند، در مناصب قرار گرفتند و تا زمانی که سیستم فیلترینگ در انتخاب مدیران وجود داشته باشد، مجدداً باز تولید میشوند و دوباره مشکلات وجود خواهد داشت و تمام شدنی نیست.
وی میگوید”راز رشد” در تئوریزه کردن منویات اصحاب قدرت است، منویات یعنی آنچه من میگویم و منیتهایی که من دارم، یعنی یک لباس زیبا به تن یک راه اشتباه بپوشانیتاقابلیت اقناع جامعه را داشته باشد و به آن محبوبیت و مشروعیت بدهی.
چرا افراد برای رشد باید دنبال منویات باشد،به جای تئوریزه کردن منویات،باید دنبال نظریات کارشناسی و صادقانه باشند،این توئیت طی سه جمله دقیقاً عصاره آسیبشناسی نظام مدیریت کشور را بیان میکند.
خب در حال حاضر با توجه به آسیبشناسی مدیران جامعه که بیان کردید، عامه مردم در انتخابات پیشرو چه کار کنند اگر بخواهیم مشکلات را اساسی حل کنیم؟ درست است که حل مشکلات کشور زمانبر است اما به قدر چهار سال که مدیریت کشور را به شخصی بسپارند؟
اسدنیا: نمیتوان برای یک کارگر بنایی، استاد دانشگاه، مهندس فنی و … که اطلاعی ازمناسبات سیاسی ندارد، یک نسخه پیچید، اما دو راهحل میتوان تعریف کرد، اینکه انسانهای آگاه، مطلع و خواص جامعه کاندیداهای ریاستجمهوری را به چالش بکشند تا آنها به یک سری سؤالات پاسخ دهند،اگر کاندیدای ریاستجمهوری با سواد مشخصی تیمی را معرفی کند و متعهد شود از این تیم در آینده استفاده کندو بتواند پاسخ سوالات را بدهد. میتواند گزینه خوب انتخاب قرار بگیرد.
این سؤالات را باید خواص جامعه بپرسند و به ادبیات عامه جامعه ترجمه و به اطلاع عموم مردم رسانده شود و اگر نظامات حزبیدر کشور شکل بگیرد و مردم از نماینده خود در احزاب ازکاندیدای ریاستجمهوری خواستههایشان را مطالبه کنند، آن موقع میتوان انتخاب صحیحی داشت.
اما در حال حاضر مشکلی که با آن رو به رو هستیم اینکه بسیاری از مردم نمیدانند چه موضوعی را باید بخواهند.مردم در نهایت به نظر بزرگتران خود اعتماد میکنند،خواص، نخبگان، دانشگاهیان یا اینکه مقام معظم رهبری.
راهکار شما برای انتخاب اصلح چیست؟
یک راهکار میانمدت این است که مثلاً در فاصله ۳۰ روز تا انتخابات به فراخور نیاز ۳ الی ۵ کارگروه نخبگانی در سطح کشور ایجاد کنیم،کارگروه نخبگان فرهنگی، سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و… . در هر کارگروه با کارکرد مشخص ۱۰۰ الی ۱۵۰ نفر از نخبگان کشور در طیفها و سلایق مختلف مواضع سیاسی متفاوت و عقاید و جنسیتهای گوناگون، حضور داشته باشند و مردم به اینها اعتماد کنند،این کارگروهها با یک ساختار مشخص دارای سخنگو باشند و در این کارگروههای مختلف کاندیدهای ریاستجمهوری را با طرح مسائل مرتبط با آینده کشور محک بزنند و اگر فردی به اصطلاح به سؤالات این کارگروه جوابهای قانعکننده داد،به اطلاع مردم رسانده شود که فلان فرد دارای سبک، ساختار، فکر و صاحب برنامه است و میتوان به آن اعتماد کرد و مردم هم به همین فرد اعتماد کنند.
این کارگروه نخبگانی کاندیداهای ریاستجمهوری را به چالش بکشند و با آنها مناظره و بحث کنند و متقابلاً آنها نیزتیمهای خود را تشکیل بدهند و ملزم باشند در آینده نیز از آنها استفاده کنند.همچین ساختاری در کشورهای دیگر وجود دارد، اما متأسفانه در کشور چنین ساختاری نداریم.
و در آخر آرزو میکنم مردم عزیز کشورمان بهترین انتخاب را داشته باشند تا سرنوشت کشور را به درستی چهار سال دست فرد مدیر با کفایتی بسپرند.
ممنون از وقتی که گذاشتید و جوابگوی سؤالات ما بودید.
انتهای پیام/