گفتگوی متفاوت با رئیس بیمارستان رفسنجان به بهانه فرزند مسن ترین شهید بودن؛
مدافعان سلامت امروز فرزندان مدافعان وطن دیروز
فرزند شهید نصرالله موسوی مسن ترین شهید دفاع مقدس در شهرستان رفسنجان، امروز در ادامه راه پدر سلاح مدافعان سلامت را بدست گرفته است.
به گزارش خانه خشتی؛ شهید نصرالله موسوی که امروز از ایشان به عنوان مسن ترین شهید رفسنجان یاد می کنند، در سال ۱۳۱۱ در روستای جعفرآباد رفسنجان در یک خانواده کارگری به دنیا آمد. زمانی که جنگ در کردستان شروع شد جزو اولین گروهی بود که در سال ۱۳۶۰ به کردستان رفت و به صورت مکرر در جنگ حضور داشت و در نهایت در عملیات الفجر ۳ در سال ۱۳۶۲ به شهادت رسید.
علی موسوی پزشک و رئیس بیمارستان علی ابن ابیطالب (ع) رفسنجان فرزند این شهید گرانقدر است که امروز سلاح پدر را بر زمین نگذاشته و در ادامه راهش در سنگر دفاع از سلامت خدمت می کند.
گفتگویی که در ادامه می آید حاصل گفتگوی خبرنگار خانه خشتی با فرزند این شهید است.
از شهید نصرالله موسوی برایمان بفرمایید؟
پدرم در سال ۱۳۱۱ در روستای جعفرآباد رفسنجان در یک خانواده کارگری بدنیا آمد و بزرگ شد در دوران شیرخوارگی مادر و در سن ۱۷ سالگی پدرشان را از دست میدهد زمانی که ازدواج میکنند در روستای حمید آباد رفسنجان ساکن میشود؛ شغل پدرم کارگری، مغنی و مدت ها مسوول قنات های روستاهای اطراف بود، قبل از انقلاب هم جزو هیات هفت نفره کمیته آب و کارشناس کمیته آب شهرستان رفسنجان بود
تحصیلات خود را با قرآن خواندن شروع کرد و بعد توانست خواندن و نوشتن رو یاد بگیرد. از نظر رفتار و اخلاق پدرم یک فرد مورد اعتماد در بین مردم روستا شناخته شده بود و به عنوان مشاور و از بزرگان در روستا بود.
از فعالیت های پدرتان در دوران انقلاب و جنگ بفرمایید؟
خانواده ای انقلابی بودیم زمانی که امام ۱۲ بهمن به ایران بازگشتند پدرم جزو افرادی بودند برای پیشواز امام راحل به تهران رفت و زمانی که جنگ در کردستان شروع شد پدرم جزو اولین گروهی بود که در سال ۱۳۶۰به کردستان رفت و به صورت مکرر در جنگ حضور داشت.
چند فرزند بودید و هرکدام الان مشغول به چه کاری هستند؟
هشت فرزند بودیم من پسر بزرگ خانواده هستم یکی از برادرهایم روحانی است و سه نفر دیگه پزشک هستند، یکی متخصص اعصاب و روان در تهران و دو برادر دیگر یکی متخصص بیهوشی در کرمان و دیگری پزشک عمومی و رئیس سازمان انتقال خون سیرجان هستند.
شهید نصرالله موسوی در چه عملیات هایی شرکت داشتند؟
در عملیات های فتح المبین، رمضان و والفجر ۳ حضور داشت در عملیات فتح المبین مجروح و از ناحیه صورت و پا زخمی شد و در بیمارستان تهران به مدت ۲ هفته بستری بود مجددا بعد از بهبود یافتن به عملیات رمضان بازگشت در نهایت در عملیات والفجر ۳ در منطقه ی مهران در هشتم مرداد ماه سال ۱۳۶۲ شهید شد جزو مفقودالاثرها بود که بعد از ۱۷ سال به وطن بازگشت.
مسئولیت پدرتان در جبهه چی بوده؟
پدرم در عملیاتی که شهید شدند کمک تیربارچی بود.
شرایط زندگی بعد از شهادت پدرتان چگونه بود؟
در زمان شهادت پدرم من دیپلم گرفته بودم یکی از برادرام حوزه ی علمیه درس می خواند و دوتا از داداش هایم دوران دبستان و دوتا دیگر و خواهرم در دوران راهنمایی تحصیل می کردند. همزمان با وقتی که پدر من در جنگ حضور پیدا میکرد من دیپلم گرفته بودم و در سال ۱۳۶۱ وارد سپاه شدم در سپاه در قسمت پذیرش نیروی انسانی از کرمان و رفسنجان و بندرعباس فعالیت داشتم در دوران جنگ در عملیات های والفجر ۸ و کربلای ۱ شرکت داشتم در عملیات والفجر ۸ در سال ۱۳۶۴ مجروح شیمیایی شدم.
چه عاملی باعث شروع کار انقلابی در خانواده شما بود؟
در شروع کار انقلابی پدر بنده عامل و زمینه ساز بود. در همان روستای حمید آباد از سال های زیادی قبل از انقلاب یک کتابخانه راه اندازی شده بود که مسئولیت کتابخانه رو به عهده داشتیم و فعالیت های انقلابی ما از همان شروع کردیم.
بارزترین خصوصیت پدرتان از نظر شما چی بوده؟
چندتا خصوصیت خاص پدرم داشت؛یکی کمک به افراد مستمند، اخلاق و رفتار بسیار نیکو و از افراد مذهبی و متدین روستا از نظر اخلاص و درستکاری و صداقت پیشگام بود.
خبر شهادت پدر خود را چگونه شنیده اید؟
من در سپاه بندرعباس بودم که از عملیات والفجر ۳ اطلاع داشتم و با قسمت تعاون سپاه که تماس گرفتم گفتند که پدرم جزو مفقودین هست
و بعد خبر شهادت را به خانواده رساندیم.
چرا وقتی صحبت از جنگ می شود نسل شما ابتدا از معنویت جبهه می گویند؟
در زمان جنگ چند مسئله بود یکی حضور رزمندگان که پایه های معنویت داشت، یکی دفاع از کشور و یکی دفاع از دین بود و احساس میکردیم که این جنگ یک مانع برای پیشرفت است برای این انقلاب باید دفاع کرد.
چه عواملی در زمان جنگ وجود داشت که باعث استقبال جوانان حتی نوجوانان به جنگ می شد؟
حس دفاع از کشور و انقلاب اسلامی و شور و هیجان در زمان پیروزی انقلاب اسلامی باعث شد که مردم حتی نوجوانان و جوانان در جنگ حضور پیدا کنند.
وظیفه ما در قبال شهدا و خانواده های آنان و همچنین این انقلاب چیست چگونه می توانیم نگهبان این انقلاب باشیم؟
باید به اهداف و آرمان های شهدا عمل کنیم از نظر صداقت، درستکاری، تحصیل علم و اخلاق مداری وظیفمان را انجام دهیم.
از نظر شما دفاع مقدس چه دستاوردهایی داشته است؟
در دوران جنگ بسیاری از افراد و متدیین را از دست دادیم تمام آدمایی که شهید شدند بهترین افراد جامعه بودند که این یک آسیب است
اما آنها فرهنگی را که نهادینه کردند شد باعث شد انقلاب اسلامی تثبیت شود و روی پای خودش بایستد و در همه زمینه های علمی، فرهنگی، نظامی و… علی رغم دشمنی ها با ما بتوانیم به موفقیت های بزرگی دست پیدا کنیم.
مهمترین چیز آن بود که در حالیکه در جنگ با دشمن بودیم و تحریم بودیم توانستیم با منابع محدود کشور را اداره کنیم.
به نظر شما دوران کرونا و ایثارگری هایی که کادر درمان به بیماران ارائه می دهند چه شباهتی با دوران دفاع دارد؟
در دوران جنگ بطور مستقیم، ارتش و تجهیزات نظامی دشمن در دید رزمندگان بود در حالیکه مدافعان سلامت در مقابل کرونا با دشمنی مواجه بودند که دیده نمیشد و در سال اول هم واکسن کرونا که جزو امکانات دفاعی ما بود آماده نشده بود و اکثریت مدافعان سلامت به کرونا مبتلا شدند.
صحبت پایانی؟
فعالیت ها و برنامه هایی که در کشور انجام می شود نباید با سطحی نگری باشد باید نگاه عالمانه ای به مسائل داشته باشیم.
گفت گو از بهرخ امیری
انتهای پیام/