به گزارش “خانه خشتی”،هاشمیرفسنجانی در ۸۰ سالگی با سیاهه بلندبالایی از ایرادات و ابهامات متنوع پای به میدان سختی گذاشته است و برای پیروزی در این میدان و جلب نظر مثبت افکار عمومی به یکسری دوز و کلکهای انتخاباتی نیازمند است تا از بهوجود آمدن یک موج روشنگرانه در رابطه با هاشمی و خانوادهاش پیشگیری کند.
۱- بر همگان روشن است شرایط ۸۰ سالگی حکم میکند در بحث مدیریت کلان کشور، افراد در سایه بدون کمترین مسؤولیت اداری یا پاسخگویی به ملت اداره امور را در دست داشته باشند. وقتی فرد ۸۰ ساله رئیسجمهور شود باید پذیرفت دیگرانی که به او نزدیکتر هستند به جای او اداره کشور را عملا برعهده خواهند گرفت. اگر بار دیگر بر واژه ۸۰ سالگی و شرایط جسمانی فرد در این سن توجه شود هر انسان منصف و عاقلی حکم روشن میدهد که اصولا ۸۰ سالگی سنی نیست که فرد بتواند به چابکی به امور کشور گسترده و جوانی مثل ایران رسیدگی کند. فقط مطالعه گزارشات واصله در یک روز کاری حداقل ۷،۶ ساعت زمان مفید میخواهد. افزودن لزوم شرکت در جلسات نفسگیر چند ساعته کارشناسانه و دید و بازدیدهای داخلی و خارجی عینا از نامناسب بودن سن ۸۰ سالگی برای انجام دقیق وظایف محوله به یک رئیسجمهور حکایت دارد.
۲- در چنین وضعیتی قبضه کامل امور توسط اطرافیان یک رئیسجمهور ۸۰ ساله امری حتمی است. در این میان به طور طبیعی فرزندان هاشمی از جمله فائزه و مهدی که از مردم و نظام جمهوری اسلامی ناراحتیهای جدی و فاصله عمیق پرنشدنی دارند بر همه مقدم خواهند بود. در حقیقت پشتپرده نام اکبر هاشمی در مهدی و فائزه هاشمی خلاصه میشود. در صورت پیروزی هاشمی این فرزندان او هستند که به مدت ۴ سال اداره کشور را برعهده خواهند گرفت. اساسا رای به هاشمی رای به فرزندان او است. اگر کسی در برگه رای مینویسد اکبر رفسنجانی باید از همان ابتدا بداند که در بطن این رای، نام امثال مهدی هاشمی و عفت مرعشی نهفته است. اتاق فکر هاشمی بشدت میکوشد روشنگریهای صورت گرفته در این باره را با ترفندهای تبلیغاتی بیاثر کند.
۳- تاریخ معاصر دسترسترین معلم بیغل و غش جامعه است. ملاحظه حوادث ۲ دهه اخیر کشور در بخش اجرایی معلوم میکند که بیشک رای دادن به هاشمی ۸۰ ساله عینا معادل سلطهبخشی بیحد و حصر به اطرافیان هاشمی در دسترسی نامشروع به انواع منابع زمینی و غیرزمینی کشور است. باید پذیرفت در صورت رئیسجمهور شدن هاشمی، رئیسجمهور واقعی نه هاشمی ۸۰ ساله بلکه امثال مهدی هاشمی خواهند بود، لذا به سهولت میتوان گفت بگویید «اکبر هاشمی» اما بخوانید «مهدی هاشمی».
۴- پاسخ پرسش راهبردیای مانند «مهدی و فائزه هاشمی هزینه سفرهای پرتعداد خارجی یا اقامت ۳ ساله در لندن را از کجا آوردهاند؟» گویای مسائل جدی و سرنوشتسازی درباره اکبر هاشمی و مناسبات پرابهام امثال مهدی و فائزه خواهد بود. در این سالها مهدی هاشمی یک کارمند ساده بوده است ولی پولهای کلانی را صرف آمد و شدهای خارجی و اقامت در لندن کرده است. افکار عمومی به طور اصولی میخواهد بداند نقش اکبر هاشمی در تامین مالی مهدی هاشمی چه بوده است و اساسا محل تغذیه مالی ایشان کجا بوده است؟
ماشین تبلیغاتی هاشمی میکوشد از طرح عمومی این پرسش حکیمانه پیشگیری کند که در صورت پیروزی اکبر هاشمی جایگاه افراد مجرم وابسته به خانواده او در دستگاه اجرایی کشور بویژه در بخش اقتصادی و معاملات پرسود رانتآلود چگونه خواهد بود.؟ آیا رئیسجمهور شدن هاشمی مجددا به گشوده شدن پروندههای جدید اتهامی درباره زد و بندهای نفتی اطرافیان هاشمی آن هم در عرصه بینالمللی منجر نخواهد شد؟
۵- به طور طبیعی هاشمی نیز همانند دیگر مردم دلبستگیهای عاطفی نسبت به فرزندان و همسرش دارد. بازبینی اتفاقات ۲۰ سال گذشته کشور نشان میدهد این وابستگی عاطفی به قدری پررنگ و موثر بوده که برخی فرزندان هاشمی هر آنچه خواستند بدون کمترین بازخواستی از سوی پدر انجام دادند؛ اقدامات زشتی که برخلاف اخلاق اداری – اجتماعی است. عدم موضعگیری حتی ضمنی هاشمی در باره اقدامات مجرمانه فرزندانش به وضوح از عمق این وابستگی عاطفی خبر میدهد؛ وابستگیای که زمینه را برای حکومت خانواده هاشمی بر ایران مهیا خواهد کرد.
۶- هاشمی در سالهای گذشته نشان داده است از ۲ گزینه «منافع ملت» و «منافع حتی نامشروع فرزندانش» گزینه دوم را به آسانی انتخاب کرده و به دفاع تمام قد از آنها میپردازد. کسی سراغ ندارد در مجامع عمومی یا خصوصی، هاشمی کمترین واکنش انقلابی نسبت به تخلفات مجرمانه فرزندانش از خود بروز داده باشد. هاشمی حتی در مواقع لازم به حمایت سیاسی– قضایی از آنها کمر همت بسته است. سوال اساسی این است در صورت رئیسجمهور شدن هاشمی چه ضمانتی وجود دارد که او مقابل سوءاستفادههای اقتصادی– سیاسی مسبوق به سابقه بستگانش ایستادگی کرده یا مانع از حدوث اتفاقات غمبار دوران سازندگی شود. در حوزه مسائل شخصی این رفتار هاشمی فقط به خودشان مربوط میشود اما در حوزه مسائل کلان ملی و کاندیدا شدن هاشمی مساله کاملا فرق میکند.
۷- ۸۰ سالگی هاشمی به شکلی ملموس بر میزان حرفشنوی وی از اعضای خانواده بویژه مثلث «عفت مرعشی، مهدی و فائزه هاشمی» میافزاید و ۸۰ سالگی و الزامات جسمانی چنین سن بالایی در بخش ورود به امور اجرایی کشور به طور ذاتی بستر مناسبی را برای افزایش ضریب نفوذ اطرافیان هاشمی فراهم میکند. اتاق فکر هاشمی بشدت میترسند که عامه مردم متوجه بشوند اگر هم نام اکبر هاشمی در برگه رای نوشته شود باید در عمل خواند مهدی و فائزه هاشمی. باز توجه به جرائم امنیتی– اقتصادی آن دو بر اهمیت هوشیاری ملت ایران در مقابل این ترفند انتخاباتی میافزاید. توجه به زیادهرویهای همسر هاشمی در ماجرای فتنه ۸۸ نیز از زاویهای دیگر بر اهمیت موضوع میافزاید. جمعی از تحلیلگران سیاسی میگویند آنها با نام اکبر هاشمی میآیند تا انتقام ۸ سال گذشته را از ملت بگیرند. به طور عادی از منظر سیاسی– اجتماعی خانواده هاشمی چیزی برای از دست دادن ندارند و از سوی دیگر این خانواده هیچ امیدی برای ۴ سال دوم ریاستجمهوری هاشمی در سال ۱۳۹۶ندارند. هاشمی در دوره بعدی ۸۵ ساله خواهد بود، لذا کاملا عادی است که آنها در همین ۴ سال نخست بیمحابا از ملت ایران عقدهگشایی کنند.
۸- در خاتمه باید گفت چه تضمین عقلانی – اجرایی وجود دارد که امثال مهدی و فائزه هاشمی مجددا در لندن مستقر نشده و از آنجا به اداره دولت پدرشان بویژه در بخش سیاسی- اقتصادی نپردازند. راستی! آیا با این اوصاف رای دادن به هاشمی
۸۰ ساله رای دادن به امر خفتبار اداره کشور از لندن نیست؟ در حقیقت در چنین شرایطی رای دادن به هاشمی رفسنجانی عملا رای دادن به پیشامد شرایطی است که به آسانی میتوان عنوان «شرایط تهدید» بر آن نام نهاد.
سیروس محمودیان