به گزارش خانه خشتی؛ پس از روی کار آمدن دولت سیزدهم که با شعار دولت مردمی، ایران قوی، پای به عرصه گذاشت موجی از امید در میان ملت به وجود آمد و دولتمردان با تلاش برای جبران خسارات فراوان به جای مانده از پیشینیان،کار سخت و دشواری پیش روی دارند و بر طبق فرمایشات مقام معظم رهبری، ملت وظیفه دارند همچون همیشه که حافظ منافع کشور بوده و در بزنگاه های متعدد به خوبی نقش خود را ایفا نموده اند باز هم در کنار دولت باشند تا با کمک هم ردپای شیاطین و دشمنان قسم خورده و در لباس دوست و مسببین وضعیت امروز و سینه چاکان غرب و وطن فروشان به ظاهر انقلابی را از عرصه و از خاک این مرز پر گهر دور نمایند و هر کس یا کسانی که به دنبال ایجاد تفرقه و پاشیدن بذر یاس و ناامیدی در جامعه باشند که همانا یکی از مهمترین اهداف دشمنان می باشد محکوم هستند، حال در هرجایگاه و در هر پست و مقامی، اینان شریکان دشمن و خائنین به وطن، نظام و انقلاب می باشند.
نقد و انتقاد حرکتی اصلاح گرانه است
نقادی و نقد پذیری در راستای پرسش گری و پاسخ گویی، برای کمال و اصلاح اجتماع، سرمایهای است بس گرانبها، شناخت کاستیها و نواقص و تلاش در جهت رفع آنها، گامی مقدس در مسیر فلاح فرد و جامعه است. به جای پاسخ گویی خود را به نادانی زدن، پرده پوشی بر آنچه بوده و هست یا انکار نواقص و مشکلات، واقعیتها را عوض نکرده و دردی را درمان نمیکند.نقد و انتقاد به معنی جدا نمودن دینار و درهم، سره از ناسره، جدا کردن کاه از گندم، به گزینی، خرده گیری و آشکار کردن زیباییها و کاستیهای یک اثر به کار رفته است، سنجش و ارزیابی و بررسی، همراه با عدل و انصاف، در پدیده های اجتماعی و نگرش دوسویه به رفتارها و عملکردها، یعنی دیدن درد و ارائه ی درمان، با قصد پالایش و نجات حقیقت، چیزی از نفوذ باطل و برگرداندن فرد یا امری از آمیختگی به ناخالصی و غش، به سوی خلوص و فطرت ناب، از مقومات نقد صحیح است.بنابراین نقد و انتقاد، حرکتی اصلاح گرانه است. هدف از انتقاد، پاره کردن و مثله کردن افکار دیگران و برهم زدن آرامش و امنیت جامعه و مردم نیست، بلکه هدف، ارج نهادن به کار مثبت دیگران و یادآوری رواها و نارواها در کنار هم است. از این رو، وجهه ی دیگران را خراب کردن و دامن زدن به تهمت ها و بدبینی ها و پدیدآوردن جو بدبینی را نمی توان نقد و انتقاد دانست. زیرا عیب گرفتن آسان است، ولی بیان عیب به گونه ای که به اصلاح صاحب عیب انجامد، کاری است بزرگ و دشوار، خواجه عبدالله انصاری می گوید: عیب از یار بیندازند، اما یار را به عیب نیندازند.شهید مطهری قدس سره در تعریف و تفسیر نقد و انتقاد، می نویسد:قوه ی نقادی و انتقاد کردن، به معنای عیب گرفتن نیست. معنای انتقاد، یک شیء را در محک قرار دادن و به وسیله ی محک زدن به آن، سالم و ناسالم را تشخیص دادن است.
در نصیحت عیب جویی و تخریب و انگیزه ی شخصی وجود ندارد
واژه ی نصیحت، به معنای انتقاد سالم، در قرآن و روایات مکرر، آمده است. نصیحت به معنای خیرخواهی است، که از ماده نَصح و نُصح گرفته شده است. نَصح به معنای خالص شدن و خالص کردن است. نَصح العسل، یعنی عسل را صاف و خالص کرد. یعنی ناصح نیز کلام و عمل خود را از هر ناخالصی پاک نموده و انگیزهای جز خیرخواهی ندارد. و نُصح به معنای خلوص و بیغل و غش بودن است. به خیاط نیز نصاح گفته میشود، چون قسمتهای مختلف پارچه را به هم متصل میکند و مواضع فرسودهی جامه را، که در معرض پاره شدن است، ترمیم و از پیشرفت آن جلوگیری میکند. سپس این تعبیر در مورد سخنانی که از روی خلوص و خیرخواهی و عاری از تقلب و فریب و تزویر گفته میشود، به کار رفته و گویا ناصح، با نصیحت خود، نقاط ضعف منصوح را ترمیم می کند. بنابر این نصیحت در مقابل غش است، و کسی که بدون هیچ گونه غرض شخصی، و صرفاً برای منافع و مصالح فرد یا جمع، اقدامی کند اهل نصیحت است. پس در نصیحت عیب جویی و تخریب و انگیزه ی شخصی وجود ندارد، و همین می تواند فرق بین نصیحت و مفهوم کلی انتقاد باشد. زیرا نصیحت همیشه با قداست و خیر همراه است و انتقاد، غالباً، چنین است، اما ممکن است، احیاناً، به قصد عیب جویی باشد. از این رو، انتقاد با قید سالم و سازنده یاد میشود.اساس دین نصیحت و خیرخواهی برای خدا و دین و پیامبر و کتاب او و پیشوایان مسلمانان و برای عموم مسلمانان است و قلب هیچ مسلمانی نباید در سه مورد تردید و خیانت کند: خالص کردن عمل برای خدا، نصیحت پیشوایان مسلمان و همراه بودن با جماعت مسلمانان. در این که جامعه و مدیران، و بلکه همگان، به نقد و انتقاد سالم و سازنده نیازمندند تردیدی نیست، اما این، نیمی از کار است، نیم دیگر که در واقع کامل کنندهی کار است، نقد پذیری و به کار بستن انتقاد ناقدان است. پذیرش انتقاد و نصیحت مشفقانه، خصلتی انسانی و اسلامی است و بیشترین نقش را در فرونشاندن آتش اختلاف و آسیبها و آفتهای فردی و اجتماعی دارد. چنان که نقد و نقادی تیزبینانه، مایه ی کمال و رشد رفتارها و عملکردهاست، انتقاد پذیری نیز زمینه ساز بسیاری از خوشبینی ها و امیدواری ها نسبت به اصلاح امور است. تجربه نشان داده است مدیران و دست اندرکارانی که به استقبال انتقاد رفته و با سعه ی صدر آن را پذیرا شده اند، از مدیریتی بهتر و کمال یافته تر برخوردارند و کمتر دچار دوباره کاری و نابسامانی می گردند. زمینی که گود باشد، دو بهره از باران دارد، یکی بهره مستقیم و دیگر آن که بارانی که در بلندی هم میبارد به سوی آن سرازیر میشود. پذیرش انتقاد نه تنها چیزی از شخصیت سیاسی و اجتماعی انسان نمیکاهد، بلکه روشنترین گواه بر شخصیت و کمال عقل آدمی است.
شروع از خود، گام اول انتقاد است
بسیاری از ما در دیدن عیب و نقص دیگران ریزبین و دقیق هستیم، با این که ناقد ابتدا باید از خود شروع کند و در گام نخست، در جستجوی زدودن عیبهای خویش باشد. حضرت علی علیه السلام می فرمایند: خوشا به حال کسی که پرداختن به عیب خویش، وی را از عیب دیگران بازدارد و نیز می فرمایند: کسی که نفس خود را سیاست و ادب نکند، آن را تباه ساخته است. آیینه ی خویش بودن، و شهامت اعتراف به خطا و اشتباه داشتن، آدمی را از بسیاری انتقادها و اعتراض ها در امان می دارد. اگر همه، ابتدا به فکر نقد خود برآیند، زمینه ی نقد اجتماعی کمتری پیدا میشود و در نتیجه بسیاری از درگیریها و اختلافها، خود به خود، میخوابد.ازامام حسین علیه السلام نقل شده است: از نشانه های عالم آن است که گفتار و کردار خویش را نقد کند.
بسیارند کسانی که حاضرند، به قیمت اتهام به مؤمنان و تخریب اذهان و افکار عمومی، کار خلاف خود را موجه جلوه دهند، اما کلمه ی اشتباه کردم را بر زبان نیاورند.برخی، با شعار «النار و لا العار»، حاضرند آگاهانه رهسپار جهنم گردند و حاضر نیستند عار برگشت از حرف اشتباه خود را بپذیرند. حضرت امام راحل قدس سره در عمل نشان میدهند، برخلاف این شعار، کرامت و عزت نفس در اعتراف به اشتباه است و نه در اصرار بر آن:من امروز بعد از ده سال از پیروزی انقلاب اسلامی، همچون گذشته اعتراف میکنم که بعضی تصمیمات اول انقلاب، در سپردن پستها و امور مهمهی کشور به گروهی که عقیدهی خالص و واقعی به اسلام ناب محمدی نداشتهاند، اشتباهی بوده است که تلخی آثار آن به راحتی از میان نمیرود.
انتقاد غیر از انتقام جویی است
انتقاد، با همه ی محسنات و اهمیتی که دارد، گاه با امور ناروا هم مرز می شود. منتقد منصف باید حریم و حرمت نقد را نگاه دارد. گاه نیت غیرالهی و گاه اغراض نفسانی و بعضی از مفاسد دیگر باعث میشود ناقد و ناصح به هدف مورد نظر اسلام، رفع عیب و نقص، نرسد. در این صورت خود شیوه ی نقد، احتیاج به نقادی و بازنگری پیدا میکند.امام خمینی قدس سره می فرمایند: انتقاد غیر از انتقام جویی است. انتقاد صحیح باید باشد. هر کس میتواند انتقاد صحیح بکند؛ اما اگر قلم که دستش گرفت، انتقاد کند برای انتقامجویی، این همان قلم شیطان است. سیره ی امام علیه السلام انتقادگری بود نه انتقام جویی، زیرا پرخاش گری و به کاربردن عبارات کینه توزانه، بیشتر بذر بدبینی در جامعه میافشاند و نتیجهای جز سلب آرامش و ایجاد تشنج ندارد. کسی که به بهانه ی انتقاد میخواهد انتقام شخصی و یا گروهی خود را از دیگران بگیرد، با حقارت نفس دست به گریبان است، و شفای خاطر خود را در تخریب و تضعیف دیگران میبیند و این سیره ی سفاکان است. إِنَّ ذلِکَ لَحَقٌّ تَخاصُمُ أَهْلِ النّارِ. نقد و نصیحت در فرهنگ اسلامی منوط به رعایت دستورات اخلاقی اکید است. نق زدن، اتهام چسباندن، ایرادگیری و اشکال تراشی، انتقاد نیست. چنین کاری در اسلام عیب جویی است و حرام.
و اما نگاهی به فرمایشات مقام معظم رهبری در مورد نقد و نقدپذیری:
ایشان می فرماید: انتقاد معنایش چیست؟ انتقاد اگر معنایش عیب جویی است، این نه چیز خوبی است، نه خیلی هنر زیادی میخواهد، نه خیلی اطّلاعات میخواهد؛ بلکه انسان با بیاطّلاعی، بهتر هم میتواند انتقاد کند، انتقاد به معنای عیبجویی، اصلاً هیچ لطفی ندارد. شما بنشین از بنده عیبجویی کن، من هم از شما عیب جویی کنم؛ چه فایدهای دارد؟ نقد، یعنی عیارسنجی؛ یعنی یک چیز خوب را آدم ببیند که خوب است، یک چیز بد را ببیند که بد است. اگر این شد، آن وقت نقاط خوب را که دید، با نقاط بد جمعبندی میکند، آنگاه از جمعبندی باید دید چه حاصل میشود.
نقد واجب است، لجن پراکنی حرام است
خدمات دولتیها و قضائیها و مجلسیها را باید انسان سپاسگزاری کند، شکرگزاری کند؛ غالب [آنها] هم خدمتگزاران هستند. صدمات را هم بایستی انتقاد کرد، نقد کرد؛ منتها نقد منصفانه و نقد مسئولانه، نه نقد همراه با فحّاشی و تهمت. نقد و نقدپذیری واجب است، تهمت و لجنپراکنی حرام است؛ نقد با تهمتزنی فرق میکند، با لجنپراکنی فرق میکند، با تکرار حرف دشمن فرق میکند؛ نقد باید منصفانه باشد، باید عاقلانه باشد، باید مسئولانه باشد. بیان انتقادی با تخریب فرق میکند؛ بیان انتقادی با کامل کردن پازل دشمن فرق میکند؛ با بدبین کردن مردم یا گستردن بدبینی در فضای عمومی کشور فرق میکند؛ باید واقعاً دلسوزانه باشد.
هتک حرمت حرام است
انتقاد غیر از هتک حرمت است؛ هتک حرمت جایز نیست، نسبت به هر مسئولی. حالا بین آحاد مردم هم هتک حرمت حرام است و جایز نیست، [لکن] نسبت به مسئولین، بیشتر؛ بخصوص نسبت به مسئولین بالای کشور. ممکن است شما انتقاد داشته باشید، انتقادتان هم وارد باشد، این کاملاً ممکن است، حق هم دارید انتقاد کنید، امّا انتقاد کردن یک حرف است، اهانت کردن یک حرف است، هتک حرمت کردن یک حرف است؛ این نکتهی بسیار مهمّی است، همه باید توجّه کنند. این جور کارها، این جور هتک حرمتها کار امثال آمریکاییها است، که خودشان را در دنیا رسوا کردند؛ در مناظراتشان، در برخوردهایشان، در کارهای مطبوعاتیشان و رسانهایشان.
لحن ناصحانه، لحن خصمانه
دو جور میشود انتقاد کرد: یک انتقادی که وقت شنیدن، شنونده آن را فحش و دشنام تلقّی میکند؛ یک انتقادی که همان مطلب است امّا وقتی که شنونده آن را میشنود، آن را نصیحت تلقّی میکند؛ دو جور میشود حرف زد؛ سعی کنید آن نوع اوّل نباشد یعنی گرایش به سمت آن نوع اوّل نباشد. لحن باید ناصحانه و چارهجویانه باشد. در انتقاد، لحن خصمانه و یأسآلود و هرجومرجطلبانه، فایدهی آن را تبدیل به زیان میکند.
مرز انتقاد و تخریب چیست؟
انتقاد با تخریب فرق دارد… مرز انتقاد و تخریب چیست؟ تخریب بکنند و اسمش را بگذارند انتقاد؛ یا از ما انتقاد بشود و ما تلقىِ تخریب از آن داشته باشیم. خب، باید مشخص بشود تخریب کدام است و انتقاد کدام است. معنای انتقاد آن ارزشیابىِ منصفانهای است که یک آدم کارشناس میکند ؛ نقادی همین است دیگر… انسانها ضعف دارند دیگر؛ ضعفها را بگویند، قوّتها را بگویند… نه اینکه بیایند یکسره بنا کنند به بدگویی کردن و انکار کردن همهی خصوصیات… انتقاد خوب است، تخریب بد است؛ انتقاد خدمت است، تخریب خیانت است؛ نه خیانت به دولت، بلکه خیانت به نظام و خیانت به کشور است.
سیاه نمایی هنر نیست
سیاهنمایی هنر نیست؛ اینکه برداریم همینطوری بیهوا، این دستگاه را، آن دستگاه را، این قوّه را، آن قوّه را بدون هیچ تمییزی محکوم کنیم؛ خب هر کسی، هر بچّهای هم می تواند سنگ دستش بگیرد شیشهها را بشکند، اینکه هنر نیست. هنر این است که انسان، منطقی حرف بزند، منصفانه حرف بزند، برای خاطر هوای نفْس حرف نزند، برای خاطر جهات شخصی حرف نزند، برای خاطر قدرتیابی حرف نزند، خدا را در نظر داشته باشد.
اشعث ها و عبداللّه ابن ابیها و ریزشی های انقلاب چه کسانی هستند؟
همان گونه که امام علی علیه السلام از انتقاد و نصیحت استقبال میکرد و مردم را به آن فرامیخواند، به همان مقدار و شاید شدیدتر، سخنان و اقداماتی که بوی توطئه و حرکت علیه نظام اسلامی و نظم اجتماعی را میداد، رد میکرد. امام علیهالسلام با سه گروه و سه طرز تفکر مواجه بودند. نخست آنان که دلسوزانه و خیرخواهانه نظرات اصلاحی را ابراز میداشتند و قصدشان تضعیف یا تخریب نبود. اینان جزو دوستان و یاران مخلص حضرت بودند. دوم عدهای از روی استفهام و گاه تعجب و یا به گمان خود از روی خیرخواهی، به مواردی از سیاستها و عملکردهای امام علیهالسلام اعتراض داشتند. امام که میدیدند شخص متعرض بر اثر جهل و غفلت و کوته نظری، زبان به انتقاد ایشان گشوده است، ابتدا سخن او را می شنید و آنگاه با بیانی متین او را قانع می کرد. اما دسته ی سوم، گروهی بودند که با غرض ورزی و مقاصد ناپاک، به نام انتقاد یا نصیحت، توطئه گری و تخریب میک ردند و در واقع در قالب طرح سؤال و شعار، در پی تحریک احساسات و تضعیف پایه های حکومت امام علیه السلام، و در نهایت براندازی نظام علوی علیه السلام، بودند. موضعگیری امام علیهالسلام در قبال این انتقادها، بسیار شدید و کوبنده بود، به گونه ای که مجال هرگونه تحرک و ادامه ی سخن را از او گرفته و او را از کرده ی خود پشیمان می ساختند. از این برخوردهای تند امام علیه السلام معلوم میشود به منافق و توطئه گر و کسانی که هیچ نیت خیری ندارند، نباید مجال توطئه داد، هر چند اهداف شوم خود را به لباس محترم انتقاد و نصیحت بپوشانند. چرا که توطئه و براندازی و جاده صاف کردن برای دشمن، در هر لباس و به هر زبانی باشد، شوم و ویران گر است.
در زمان حاضر نیز ما همین سه جریان و سه شیوه ی تفکر را شاهدیم، دوستان انقلاب و دلسوزان واقعی نظام، با نصیحت و ارشاد و انتقادهای خود، به تقویت نظام و استمرار انقلاب کمک میکنند. اینان همان قشر مؤمن و متعهدند که از دیدن صفحه های بی عدالتی، تبعیض، سستی در امور فرهنگی، بیکاری و سایر مشکلات مردم رنج میبرند و خالصانه راه مینمایانند. مسؤولان باید این سخنان برخاسته از سر اخلاص و تعهد را به دقت گوش کرده و اشتباهات خود را اصلاح کنند. گروه دوم، افرادی هستند که غرض و قصد تضعیف ندارند و، به گمان خود، انتقادی راه گشا می کنند. نظام باید ذهن این دسته را روشن کند که تحقیق کنند، درد را بشناسند و راه علاج ارائه دهند. اما طیف سوم، که اینک کم نیستند، یعنی اشعث ها و عبداللّه ابن ابیها و ریزشیهای انقلاب، سخن آنان جز به درد نمی افزاید و طرحهای آنان جز به دلسردی مردم و پشت گرمی دشمن منتهی نمیشود، آنانند که توطئه را و حرف بیگانه را از حلقوم خودی فریاد میکنند، به اینان نباید مجال داد تا به بهانهی انتقاد و نصیحت، پایگاه دشمن شوند و سنگربانان نظام را خلع سلاح کنند و با نام اصلاحات و انتقاد، حتی به مقدسات دینی مردم یورش برند.
پنج شاخص انقلابیگری، انقلابی بودن و انقلابی ماندن
حضرت آیتالله خامنهای رهبر انقلاب اسلامی در مراسم بیست و هفتمین سالگرد امام خمینی رحمهالله فرمودند: انقلاب مال همه است، انقلاب یک شط جاری است… و همه میتوانند انقلابی باشند… همه انقلابی باشند تا بتوانیم این راه (دستیابی به اهداف انقلاب) را با موفقیت پیش برویم. پنج شاخص انقلابیگری، انقلابی بودن و انقلابی ماندن از دید ایشان عبارتند از:
پایبندی به مبانی و ارزشهای اساسی اسلام و انقلاب، هدفگیری آرمانهای انقلاب و همت بلند برای رسیدن به آنها، پایبندی به استقلال کشور، حساسیت در برابر دشمن و نقشه دشمن و عدم تبعیت از آن و در نهایت تقوای دینی و سیاسی
اخلاق گمشدهی امروز جامعهی نخبگان و سیاسیون کشور
مدتی است فضای سیاسی اجتماعی جامعهی ما به لحاظ اخلاقی فضای مناسبی نیست و گاهی آدمی را آزرده میسازد، فضا به گونهای است که میتوان گفت اخلاق، گمشدهی جامعهی امروز نخبگان ماست. عموماً فضای سیاسی اجتماعی جامعه توسط نخبگان آن ساخته میشود و متأسفانه شرایط فعلی نیز، بیشتر توسط برخی نخبگان سیاسی و اجتماعی به وجود آمده است و تأسف بیشتر آن که رسانههای مکتوب و مجازی نیز به گسترش این فضا کمک میکنند تا از این رهگذر آمار تولید خبر خود را به هر قیمتی بالا ببرند.
با توجه به اشاره صریح رهبر انقلاب مبنی بر عقب ماندگی در حوزه ی تزکیه ی اخلاقی، بایستی نخبگان و سیاسیون کشور بیش از هر کس دیگر این مهم را مدنظر قرارداده و در جهت اعتلای اخلاق در سیاست گام بردارند.
بروز و گسترش خشونت در هر جامعهای ریشه در عوامل مختلف و متنوعی دارد؛ شامل ضعف قوانین، ضعف در پیشگیری و اقدامهای پلیسی، ضعف تربیتی و تبعیضهای اجتماعی، اما در این میان برخی کارشناسان اعتقاد دارند باید به علل و عوامل پیش گفته، نقش ادبیات نخبگان و سیاسیون را نیز افزود. ادبیات، گفتار و عملکرد این گروه نخبهی جامعه تأثیر قابل تأملی بر رفتارهای اجتماعی خواهد داشت. آثار و تبعات دعواهای سیاسی، بداخلاقیها، تندخوییها و فحاشیها در لایهی بالایی جامعه متوقف نمیماند. کارشناسان و تحلیلگران اعتقاد دارند گروه نخبگان سیاسی به عنوان الگوی مرجع نقش تعیین کنندهای در آرامش و امنیت روانی جامعه دارند و عدم توجه آنان بر تأثیراتی که با عملکرد و رفتارهای غیراخلاقی خود بر مردم جامعه دارند، به شکل نامحسوسی دامنگیر تمامی افراد و طبقات اجتماعی کشور میباشد.
مردم در حال حاضر بیش از هر زمان دیگری به آرامش و امنیت احتیاج دارند، چراکه بستر مناسبی برای خلاقیت، نوآوری و شکوفایی در جامعه فراهم شده و مردم نیز به دنبال تعالی و کسب موفقیت هستند، اما متأسفانه اغلب نیرو و انرژی مردم جامعه صرف اختلافها، تنشها و یا صحبت دربارهی آنها میشود. آرامش و امنیت در سایهی ادبیات و رفتار کلامی ارزش محور، مشفقانه و آموزنده ایجاد میشود.
امام علی(علیهالسلام) میفرمایند: که کل دنیا، مزیتها و موقعیتهای آن، پدیدهای کم ارزش است، از این جهت که نباید به آن دل بسته شد، چرا که با وابستگی به دنیا ارزش و منزلت انسان پایین میآید. بنابراین اگر نگاه مسؤولان به دنیا، نگاه وابستگینباشد و فقط به عنوان مرحلهی خدمت به مردم باشد، به طور قطع خشونتها و پرخاشگریها در ادبیات آنها دیده نمیشود، زیرا دنیا از نظر آنها بی ارزش است. امام خمینی(ره) حتی با دولتمردانی که پا را فراتر از حق گذاشتهاند هم بسیار مشفقانه و دلسوزانه سخن میگفتند و هرگز از واژههای سخیف، سبک، خشونت آمیز و موهن استفاده نمیکردند، کلام امام همیشه با متانت، نجابت، لطافت و جذابیت همراه بود، ایشان حتی در برابر کسی که رو در روی مردم و نظام اسلامی ایستاد هم از ادبیات زننده استفاده نکردند.
از این رو می توان یکی از اثرات مخرب ادبیات غیرمحترمانهی سیاسیون را تغییر سبک گفتاری و رفتاری مردم دانست، هر چه قدر گفتار غیرمتعارف و رفتار نابهنجار از سوی سیاسیون بیشتر در جامعه رواج یابد، این نوع ادبیات برای مردم عادیتر میشود، مردم فکر میکنند که این عمل طبیعی است. در بسیاری از کشورها وقتی شما به فردی تهمت میزنید اگر ثابت شود که دروغ گفتهاید به شدت مجازات میشوید، اما وقتی این فرد تنبیه نشود، رفتار خود را ادامه میدهد و این رفتار به تدریج به یک هنجار تبدیل میشود، در حالی که اگر جلوی این رفتارها به ویژه از سوی افراد سیاسی گرفته شود، نظم اخلاقی در جامعه ایجاد میشود، نظم اخلاقی مثل نظم ترافیکی است و نبود آن امنیت را از روح و روان مردم سلب میکند. مثل تهمت زدن که موجب ناامنی، سرخوردگی و آسیب دیدن مردم میشود.
فضای گناه و اتهام زنی، زندگی ما را ظلمانی می کند
صاحب نظران سیاسی بر این مهم مهر تأیید می زنند که در فضای کنونی مسایل اول کشور و موضوعاتی که موجب جدال ها و دعواهای سیاسی می شود، به شأنی نازل تقلیل یافته و اهداف کلان و آرمانی انقلاب را تحت الشعاع قرار داده است. در واقع کمتر جریان و گروهی به مسایل اصلی انقلاب و این که چه موضوعاتی باید به مسألهی اصلی کشور تبدیل شود تا اهداف متعالی نظام برآورده شده باشد، فکر می کنند. جریانهای سیاسی در مقام ارایهی راهبرد برای نظام و ایجاد فضای جدیدی در کشور نیستند؛ بلکه تنها به دنبال متهم کردن هم و خردهگیری بر نواقص یکدیگرند. در این فضا فاصله ای بین سطح خواص و عوام جامعه نیز خواه نا خواه فراهم می آید. چه آن که مردم از بسیاری جدال های سیاسیِ بی حاصل گریزانند. با توجه به اهمیت این مسأله و تأکید مکرر رهبر انقلاب بر روی آن، مرور دقیق تر گزاره های سخنان ایشان میتواند مسیری روشن را فرا روی جریانهای ارزشی کشور برای ادامهی راه قرار دهد. به طور حتم مخاطب بیانات رهبری همهی جریانهای سیاسی، دانشجویان، اقشار مختلف و رسانه ها هستند. اکنون این ماییم که باید بنشینیم و با مرور دوبارهی مواضع خود و مقتدایمان، فکری به حال وضعیت موجود و کنش و واکنش های مرسوم دنیای سیاست بکنیم. فضای گناه و اتهام زنی، زندگی ما را ظلمانی می کند.
رهبر انقلاب در فضای پر جدال و غبارآلود پس از انتخابات ریاست جمهوری نیز در این باب لب به سخن گشودند و از همه خواستند فضای جامعه را فضای حسن ظن و برادری قرار دهند؛ نه فضای سوء ظن؛ ایشان فرمودند: به اخلاق خودمان هم برسیم، اخلاق اهمیتش از عمل هم بیشتر است. فضاى جامعه را فضاى برادرى، مهربانى، حسن ظن قرار بدهیم. من هیچ موافق نیستم با این که فضاى جامعه را فضاى سوءظن و فضاى بدگمانى قرار بدهیم. این عادت را از خودمان باید دور کنیم، ایشان بار دیگر به فضای رسانه ای کشور اشاره کردند و فرمودند: این که متأسفانه باب شده که روزنامه و رسانه و دستگاههاى گوناگون ارتباطى روشى را در پیش گرفتهاند براى متهم کردن یکدیگر، این چیز خوبى نیست. دل ما را تاریک میکند، فضاى زندگى ما را ظلمانى میکند. هیچ منافات ندارد که گناهکار تاوان گناه خودش را ببیند، اما فضا، فضاى اشاعهى گناه نباشد؛ تهمت زدن، دیگران را متهم کردن به شایعات، به خیالات این ها شفافیت نیست؛ کدر کردن فضاست.
رهبری در مقابل توجیههایی که برخی در مورد بد اخلاقی ها بدان متوسل می شوند چنین رهنمون دادند: نباید گفت اینها شفافیت است. این، شفافیت نیست؛ این، کدر کردن فضاست. شفافیت معنایش این است که مسؤول در جمهورى اسلامى عملکرد خودش را به طور واضح در اختیار مردم قرار بدهد. این معناى شفافیت است، باید هم بکنند؛ اما این که ما بیاییم این و آن را بدون این که اثبات شده باشد، بگیریم زیر بار فشار تهمت و چیزهایى را به آنها نسبت بدهیم که ممکن است در واقع راست باشد، اما تا مادامى که ثابت نشده است، ما حق نداریم آن را بیان کنیم؛ این آن را متهم کند، آن این را متهم کند. از رسانهى بیگانه، رسانهى مغرض انگلیس، شاهد برایش بیاوریم، بعد هم یک نفر از آن طرف پیدا بشود و کل نظام را به امورى که شایستهى نظام اسلامى نیست و نظام اسلامى شأنش بسیار بالاتر است از این چیزهایى که بعضى به نظام اسلامى نسبت می دهند، متهم بکند، این اشکال بر آنها بیشتر هم وارد است. تهمت زدن به یک شخص گناه است، تهمت زدن به یک نظام اسلامى، به یک مجموعه، گناه بسیار بزرگترى است. پروردگارا! با تقوای خود ما را از این گناهان دور کن.
توصیه پذیری برای بهبود عملکردهای سیاسی
رهبر انقلاب در لحنی صریح و تند بار دیگر در این خصوص فرمودند: من مىبینم در بعضى از اظهارات، در بعضى از حرفها، فضا آن چنان مغشوش می شود که افراد سردرگم می شوند. مردم نسبت به همدیگر، نسبت به نخبگانشان، نسبت به مسؤولانشان بدبین می شوند. این درست نیست. ایشان با لحنی گلایه آمیز تصریح کردند: حالا بعضىها، چه مطبوعات، چه بعضى از عناصر گوناگون، توصیهپذیرنیستند،آنها از ما توصیه نمی خواهند. معلوم نیست سیاستهاى بعضى از این دستگاهها و مطبوعات و رسانهها راکى معین میکند و کجا معین میشود، نانشان در ایجاد اختلاف است، اما آن کسانى که مصالح کشور را میخواهند، مایلاند حقایق را غالب کنند، من توصیه ام به آنها این است که از این اختلافات جزیی و غیر اصولی صرفنظر کنند.
شایعه سازی و شایعه پراکنی درست نیست
بیانات رهبر انقلاب هیچ گاه نافی انتقاد و ضرورت نصیحت ائمهی مسلمین و مسؤولین کشور نبود. بیان ایشان ناظر به رواج فضایی بود که فارغ از نقدهای منطقی و اصلاحی، تنها اتهام زنی و ناسزاگویی را در پی داشت. ایشان فرمودند:شایعهسازى و شایعهپراکنى درست نیست. انسان مىبیند صریحاً و علناً به مسؤولین کشور، کسانى که بارهاى کشور را بر دوش دارند، تهمت میزنند، نسبت به اینها شایعهسازى میکنند؛ فرق هم نمی کند، چه رییس جمهور باشد، چه رییس مجلس باشد، چه رییس مجمع تشخیص مصلحت باشد، چه رییس قوهى قضاییه باشد؛ اینها مسؤولین کشورند. مسؤولین کشور کسانى هستند که زمام یک کارى به اینها سپرده است؛ مردم باید به اینها اعتماد داشته باشند، حسن ظن داشته باشند. نباید شایعهپراکنى کرد؛ دشمن این را می خواهد. دشمن می خواهد شایعه پراکنی کند، می خواهد دل ها را نسبت به یکدیگر، نسبت به مسوولین بدبین کند.
پرهیز از توهین و هتک حرمت افراد
رهبر معظم انقلاب در جمع اعضای مجلس خبرگان بر پرهیز از توهین و هتک حرمت، فعالان سیاسی تأکید کردند و فرمودند: همان گونه که جوانان نیاز به نصیحت دارند، برخی بزرگترها هم نیاز به نصیحت دارند چرا که برخی بزرگان با شنیدن یک خبر دروغ خیلی زود تحت تأثیر آن قرار گرفته و موضع نابهجایی را اعلام میکنند که زحمات بسیاری از مسؤولان زحمتکش و مخلص نظام را زیر سؤال میبرد. اعلام سخن و موضع باید از علم و پشتوانهی محکمی برخوردار باشد که در قرآن از آن به عنوان قول سدید یاد شده است. هرگونه هتک حرمت و رفتارهای غیراخلاقی و توهین آمیز خلاف شرع، مخالف عقل سیاسی و ضربه به جمهوری اسلامی است که خداوند را خشمگین می سازد.
جامعه نیازمند سیاستمداران متعهد به اخلاق و فضایل اسلامی و الهی است نه سیاست بازان وارد شده به حوزه ی سیاسی
بنابراین برای داشتن نظام سیاسی فعال و فراگیر که ضمن شفافیت، پاسخگوی نیازهای نیروها، نسلها و گروههای اجتماعی متعدد در ایران باشد، نیازمند حضور همه جانبهی سیاستمداران متعهد به اخلاق و فضایل اسلامی و الهی به جای سیاست بازان وارد شده به حوزهی سیاسی هستیم. اگر باور به این اصل وجود دارد که ایران بعد از انقلاب اسلامی بیش از ایران قبل از انقلاب اسلامی وارد جهان مدرن شده است و سعی دارد تا با مشارکت بیشتر در صحنههای متعدد نقش و اثر ایرانیان مسلمان را در جهان بیشتر کند و بدین لحاظ هم سعی کرده تا به قانون، انتخابات، دموکراسی و حکومت مبتنی بر رأی و نظر مردم اتکا کند، باید همهی امور به دست سیاستمداران اخلاق محور سپرده شود.
عمل به قانون و محوریت انتخابات در جابهجایی افراد نشان و حکایت از این نوع نگرش است. بر اساس اهداف انقلاب اسلامی که در قانون اساسی جمهوری اسلامی تبلور یافته است، از راه عمل به قانون و باور به فضای سیاسی انتخابات، ایرانی باید فعال، مشارکت گرا، شفاف، پاسخگو و عقلانی باشد. به عبارتی دیگر ضمن این که ظهور بحرانها ریشه در عدم رعایت قانون دارد همان طور که مقام معظم رهبری بارها در این باره اشاره نمودند، به عدم حضور سیاستمداران متشرع و اخلاق شناس به عنوان محوریترین نیروی حوزهی سیاسی باید برگشت. برخی افراد و گروههای غیرسیاسی (سیاسی به معنای انجام فعل سیاسی بر اساس منطق سیاسی که ریشه در نظام قانون اساسی دارد) مشاغل سیاسی را اشغال کردهاند که با اخلاق اسلامی و الهی، در فضای سیاسی آشنا نیستند و یا بعضا خود را مقید به آن نمی دانند.
از سوی دیگر این امر هم پسندیدهی اصحاب سیاست است که سیاست از راه فعل سیاستمداران واقعی تا سیاست بازان بر اساس قانون گرایی ممکن میشود. سیاستمدار اخلاقی و اعتقاد محور، کمترین اختلال و به هم ریختگی را ممکن میسازد و در زمان بروز حادثه و بحران به جای فدا کردن نظام سیاسی برای کسب مشروعیت و اعتبار، داشتههایش را برای رفع بحران، فدا میکند تا این که همهی امور را برای کسب اعتبار هزینه کند. این نوع کنش به معنای صفت دیگر فرد سیاستمدار الهی است. سیاستمدار، کسی است که ضمن عمل بر اساس قانون و رعایت قواعد دینی و اخلاقی، رعایت اخلاق حرفهای، در صورت بحران و حادثه، هزینه کنندهی آبرو و اعتبار به دست آورده ی خود را برای رفع بحران باشد.
در شرایطی که گذشت، امر مسلم شناخته شدهی اختلال در بازیگری سیاسی به دلیل عدم رعایت قواعد اخلاقی، الهی و رعایت اخلاق حرفهای از یک طرف و تلاش در کسب اعتبار در شرایط بحرانی به جای هزینه کردن اعتبار برای رفع بحران و چالش بروز کرد و سبب شد که به جای شفاف سازی و ارتقا به وضعیت بهتر ابهام در حوزهی سیاست و کنشگری سیاسی به وقوع بپیوندد.
شاید عدهای مدعی باشند که جامعه یا از چالشهای بروز کرده در حوزهی سیاست اطلاع ندارد و اگر هم اطلاعی در حد طرح روزنامهای به دست آورده، در فرآیند عمل سیاسی و اجتماعی مردم اثرگذار نیست. این یک فرض است. فرض رقیب هم وجود دارد که اکثر مردم ایران در مورد ابعاد مشاجرههای صورت گرفته در حوزهی سیاسی اطلاع دارند و به دلیل فراگیری حضور رسانههای ملی، جهانی و اثرگذاری روابط چهره به چهره و خودمانی، فقدان شفافیت، زمینههای انزوا طلبی سیاسی و اجتماعی را فراهم کرده است. باید کنکاش بیشتری کرد و از اثرات حداقلی حوادث سیاسی و اجتماعی در قضاوت و داوری مردم در مورد عمل و حوزهی سیاسی دوری نکرد. زیرا نظام سیاسی ایران نیازمند حضور مستمر مردم در صحنههای متعدد است. نباید کمترین بیتوجهی به این حوزه صورت گیرد. این گونه به نظر میرسد که مردم در ایران به طور کلی از مشاجرهها و درگیریهای سیاسی مطلعاند و نیازمند به توضیح برای شفاف سازی هستند تا امکان بهرهگیری نامناسب دیگران در منزوی کردن یا به حاشیه بردن جامعه کاهش یابد. چنانچه رهبری نیز بارها بر لزوم حفظ و مشارکت مردم در صحنههای سیاسی تأکید نمودهاند و همواره سردمداران سیاسی کشور را به پرهیز از رفتارهایی که موجب انفعال و بی اعتمادی در آحاد ملت نسبت به فضای سیاسی کشور میگردد، دعوت نمودهاند.
سخن آخر
حال که قطار تغییرات دولت سیزدهم به شهرستان رفسنجان رسید و شروع آن با تغییرات در راس فرمانداری همراه شد، بنا به صحبت های مقام معظم رهبری و نیز یادداشت فوق می بایست با تمام وجود پشتوانه و حامی این دولت مردمی بود، فرماندار شهرستان رفسنجان هر کسی هم می بود، عزیز و قابل احترام بود، چون که بایستی گوش به فرمان مقام معظم رهبری و عهدی که با ایشان بسته ایم باشیم،ایشان دستور به تبعیت داده و ما مریدان همیشگی، فرامین ایشان را بر روی چشم می گذاریم، و چه خوب که امروز شاهد آن هستیم مدیری از جنس مردم، با کوله باری گرانبها از تجربه، از جنس انقلاب و جهاد و شهادت، از علاقمندان به امام و رهبری، با اصالت و باتقوا، مردم دار و شجاع، کاربلد و توانا، خدمتگزار و پرتلاش، دلسوز و خستگی ناپذیر، اینک سکان هدایت کشتی دولت مردمی را در دیار فاتحان اروند بر عهده گرفته است، آن هم با اصرار جمع کثیری از نخبگان اعم از سیاسی و غیر سیاسی، پس همه با هم و در کنار هم در جهت اعتلای نام رفسنجان قدم بر می داریم و تا آخر این مسیر سخت و دشوار پر قدرت به پیش می رویم، و اما گوش چشمی با برخی از ما می گوییم منتقدین، بیاییم و در خلوت خود کمی با وجدانمان صادق باشیم، خلوت کنیم، خلوتی با محوریت گفتگو و قضاوت عادلانه و صادقانه! اینکه سال هاست در عرصه سیاست حضور نداریم و گوشه گیر شده ایم! چرا؟ این دلیلی برای تهمت و افترا زدن به دیگران نیست! آیا از خود سوال پرسیده ایم چرا در هر میدانی از جمله میدان قضاوت مردم که گل سر سبد آن انتخابات می باشد شکست خورده و سرافکنده می شویم، دلیلش چیست؟ کاش می دانستیم و می فهمیدیم اگر خود با هر فردی به هر عنوان مشکل داریم دلیل بر این نیست که به ناحق و به دروغ از جانب مردم و دیگران از جمله نخبگان سیاسی نظر دهیم و زبان آنها باشیم، به راستی نخبگان سیاسی چه کسانی هستند؟ پرچمدار نخبگان سیاسی شهر و چهره بزرگ انقلابی شهر در حال حاضر چه کسی است؟ کاش به شعور مردم توهین نمی کردیم! کاش! کاش می دانستیم مردم بهترین قاضی هستند و ما اگر چشم و گوش خود را بر روی گذشته درخشان دیگران بسته و حتی از بیان یک مورد خدمت صادقانه آنان چشم پوشی می نماییم، فکر نمی کنیم شاید مردم جور دیگری می پندارند، این رفتار مصداق چیست؟ جز حسادت و کینه توزی؟ جز درگیر و تشنه قدرت بودن! اینکه گواه گفتارهای غلط و کذب خود را نظرات برخی از صفحات مجازی بعضا هدایت شده آن هم شاید توسط خود می دانیم چه معنی دارد؟ تا چه اندازه صحت و سقم آن برایمان عیان است! تا چه اندازه می توان آن را پذیرفت! شما ای دوستان سیاست باز بهتر است تغییر رویه داده و بر مدار گفتمان صریح انقلاب و فرامین مقام معظم رهبری حرکت کنید و از این قافله بیشتر از این دور نشوید و آخرت خود را بیش از این فدای جاه طلبی های دنیوی نکنید و سعی کنید دیگر خود را وکیل و وصی مردمی ندانید که در این سال ها بارها و بارها ثابت کردند از شما روی گردان هستند و این روزها بیش از هر زمانی تشنه خدمت مسوولین دلسوز هستند و باید شب و روز با تمام توان در خدمت مردم بود و برای آنها از جان و دل کار کرد، به راستی که تشنگان خدمت کجا و تشنگان قدرت کجا؟
یادداشت: عبداله امیری
انتهای پیام/