پایگاه اطلاع رسانی خانه خشتی رفسنجان

حال و هوای لب مرزی های رفسنجانی در عراق تا رسیدن به نجف

به گزارش‌‌ خانه خشتی؛  امروز شنبه ۱۹ شهریور است در اتوبوس عراقی در حال رفتن به نجف اشرف هستیم، حال و هوای مسافران، کربلایی است عشق به امام حسین (ع)در دل همه شان می تپد طلبیده هایی که شدند انتخاب امام دوم شیعیان.

به قول معروف تا یار که را خواهد و میلش به که باشد؛ در‌ بحبوحه‌ و مشغله های کاری و زندگی یهویی قرعه به نامت بیفتد که بلند شو و بیا، آن هم جایی که آرزوی همه شیعیان است تا جسم و روح خود را به دیار یار برسانند.

برخی مسافران کوی دوست برای چندمین بار به زیارت آمدند برخی هم زیارت اولی هستند.

 

نگاهی به لحظات قبل از سفر / ترمینال رفسنجان

ساعت ۶ عصر چهارشنبه در ترمینال رفسنجان مسافران به همراه کوله پشتی ها و چمدان های مسافرتی آمده بودند تا به سفر معنوی کربلا راهی شوند غلغله ای بود خانواده ها داشتند پاره تن شان را می‌فرستادند پیش امام حسین(ع) و از اینکه خود جامانده اند‌ اندوهگین بوده اما در عین حال التماس دعاهای فراوان، طلب شفاعت مریضان و رفع گرفتاری ها را از رهروان سفر خواستار شدند و در پایان با اشک های آمیخته با لبخند و البته اندوه فراوان مسافرین کربلا را راهی کردند.

اتوبوس مسافران به راه افتاد و در آن زیارت عاشورا زمزمه می شد و تسبیح برای خواندن ذکر و رفتن دل‌ ها به سمت حرم عشاق هم توزیع شد.

اتوبوس حامل تعدادی خبرنگاران و اعضای موکب خاتم‌ الانبیا بود که این اتوبوس آخرین کاروان موکب بود که راهی کربلا شد و قبل از آن امکانات موکب به همراه ۱۷ کامیون و مسافران طی چند روز قبل فرستاده شده بودند.

 

لذت های مسیر تا لب مرز شلمچه

از راه سیرجان و روستاها و شهرهای شیراز که بسیار دیدنی بود عبور کردیم دم دمای صبح پنجشنبه بود که شهرها و بخش های مختلف اهواز را به چشم می دیدیم، بسیار زیبا و پر از رودخانه ها و دره‌های سنگی زیبا البته در این مسیر اهواز با اینکه در ذهن بسیاری، سرزمین خشک به یاد می آید اما بسیار گندم و ذرت کاری و کشت گیاهان و سرسبزی و رودهای پرآب تا می توانست چشم هایمان را نوازش می داد تا گفته نماند رود پر آب کارون در خرمشهر از زیبایی های دوچندان این سفر و بسیار لذت بخش و دیدنی بود.

 

ناهار میهمان موکب اهوازی ها شدیم

ساعت ۱۴ پنجشنبه بود که موکب های زیادی از مردم اهواز میزبان مسافران کربلایی بودند یکی از آن ها مسافران رفسنجانی را دعوت کرد تا به چادرشان برویم برای تناول ناهار.

عشق به امام حسین (ع) و تکریم زائران در وجود میزبانان موج می زد چنان احترام می گذارند که گویی از خود امام‌ حسین دستور می گیرند که زائرانش‌ را با بهترین نحو میزبانی کنند.

ناهار و نماز را در این موکب گذراندیم و راهی مرز شدیم، حدود ساعت ۶ عصر بود که اعلام کردند هر چه توشه سفر دارید برگیرید و البته دو بطری آب همراه داشته باشید که در لب مرز حیران شدید بتوانید استفاده کنید.

هوا بس گرم بود همه از اتوبوس پیاده شدند و کیفهای کوله‌ را پوشیدند و خود را به عینک های آفتابی و کلاه مجهز کرده و چمدان به دست پیاده به راه افتادند.

 

مردان راهنمای کاروان

کاروان ما دارای تعدادی مرد و تعدادی هم زن بود که آقای حاج اکبر جوکار، آقای حسین عباسی سرداری و آقای علیرضا کریمی مسافران کاروان را هدایت می کردند که جا نمانند.

آقای جوکار را بیشتر حاج اکبر صدا می زدند، دایی یکی از خبرنگاران هم هست که پشت ما خبرنگاران به دایی اکبر گرم شد و هر جا مشکل داشتیم صدا می زدیم دایی اکبر، فوری مشکل را رفع می کرد البته همه آقایان حواسشان به بچه ها و وسایلشان بود تا به موکب خاتم الانبیا به سلامت برسند.

حدود یک کیلومتر تا مقر شناسایی پاسپورت ها را باید پیاده می رفتیم که البته در این راه ماشین هایی هم وجود داشت که مسافرین می توانستند از آن ها استفاده و به محل برسند.

دایی اکبر قصه ما عده ای را با ماشین راهی کرد و خود نیز به همراه چند خبرنگار دیگر با ماشین دیگر رفت تا مقر شناسایی گذرنامه ها.

بین راه موکب های زیادی با آب و شربت گوارای آبلیمو میزبانی می کردند تا عطش و خستگی مسافران امام حسین (ع) از تن بدر شود.

بعد از آن رسیدیم به مقری که پاسپورت ها و گذرنامه ها را بررسی می کردند و مهر می زدند البته از دو مقر باید عبور می کردیم و دو مهر یکی قرمز و دیگری آبی در گذرنامه ها با عنوان اربعین ۱۴۰۱ می نشست و حک می شد.

نخستین نماز در حسینیه حشدالشعبی‌ عراق خواندیم

در همین مکان تا بچه ها سیم‌کارت عراقی خریدند که بتوانند در طول سفر با خانواده صحبت کنند دو ساعتی طول کشید از بس که شلوغ بود به شب برخوردیم و‌ ازدحام مسافران موجب شد تا ساعت ۲۲ شب اتوبوس برایمان جهت اعزام به نجف اشرف پیدا نشود.

نماز مغرب و عشا به عبارتی نخستین نماز در کشور عراق در حسینیه حشدالشعبی‌ واقع در همان مرز ایران و عراق خواندیم و ساعت ۲۲ راهی نجف شدیم.

تا ساعت هفت صبح یعنی حدود ۸ ساعتی در راه بودیم که وارد نجف شدیم صبحانه را میهمان یکی از موکب های عراقی شدیم و سپس برای پیاده روی تا حرم امام علی (ع) و استقرار در موکب خاتم الانبیا (ص) راهی شدیم و حدود هشت کیلومتر پیاده روی کردیم.

زمانی که به حرم امام علی (ع) رسیدیم همه دل ها روانه عشق به نماد دفاع از حق مظلومیت شد.

گرچه سختی های زیادی در بین راه است اما موکب های زیادی در این سفر از میهمانان اباعبدالله الحسین (ع) پذیرایی می کنند.

تا گزارشی دیگر از این سفر التماس دعا ازشما خوبان.

 

گزارش از: مریم رضایی

انتهای پیام/

خروج از نسخه موبایل