یادداشت؛
تا تو بودی…
تا تو بودی دلمان به تو قرص بود، زندگی بوی گل های نرگس داشت، دنیا رنگین کمان بود برایمان، آه از آن ساعت آه از آن ماشین.
تا تو بودی دلمان به تو قرص بود، زندگی بوی گل های نرگس داشت، دنیا رنگین کمان بود برایمان، آه از آن ساعت آه از آن ماشین.
تا تو رفتی دنیا دیگر آن دنیای سابق نشد بعد از تو جهان بهم ریخت و هیچ ارزشی نداشت، مرگ بعد از تو خیلی آسان شد، شاید خدا میخواست آخرین مرگ با شکوه مرگ تو باشد.
پایانی که به معنای تمام شدن تو نبود بلکه تو تازه زنده شده بودی و چشمان بسیاری را بینا کردی.
باورش برایمان سخت بود و هنوز هم باور نداریم که نیستی. آنقدر به ما نزدیک بودی که هنوز فکر میکنم در کنارمان هستی هنوز مراقب ما هستی هنوز هم هستی…
حاجی میدانی، مردم وقتی اسم تو را میشنود با بغض و گریه از تو سخن میگویند، فرقی هم نمیکند که با چه شکل و ظاهری باشند همه و همه تو را دوست دارند.
حاجی راستش را بگویم آرزوی دیدنت را بر دلمان گذاشتی، اما راهت را ادامه میدهیم همانطور که در وصیت نامه ات سفارش کردی…
پ.ن؛ سومین سالگرد شهادت سردار سپهبد حاج قاسم سلیمانی
عکس و یادداشت از رقیه غیاثی
انتهای پیام/