جواب سلام مشروبخوار را ندهید
مدیر حوزه علمیه امام مهدی(عج) گفت: افراط در خوردن گوشت، نوشیدن مسکرات و توجه به عشوهگریهای زنان از مهمترین حربههای ابلیس برای اغوای انسان است. به گزارش خانه خشتی، آیتالله روحالله قرهی مدیر حوزه علمیه امام مهدی(عج) حکیمیه تهران در تازه ترین جلسه اخلاق خود به موضوع «مجمع بدیها در چیست؟» پرداخت که مشروح آن در […]
مدیر حوزه علمیه امام مهدی(عج) گفت: افراط در خوردن گوشت، نوشیدن مسکرات و توجه به عشوهگریهای زنان از مهمترین حربههای ابلیس برای اغوای انسان است.
به گزارش خانه خشتی، آیتالله روحالله قرهی مدیر حوزه علمیه امام مهدی(عج) حکیمیه تهران در تازه ترین جلسه اخلاق خود به موضوع «مجمع بدیها در چیست؟» پرداخت که مشروح آن در ادامه میآید:
*دعوت انبیاء به خیر و دعوت شیاطین به شرّ؛ هر دو از درون انسان!
همانطور که پروردگار عالم، انسانها را برای رشد و تعالی و رسیدن به آن مقام انسانیّت (خلیفهاللّهی)، دعوت به خیر میکند، اولیاء خدا، انبیاء عظام و حضرات معصومین(ع) را برای این دعوت به خیر، مأمور میکند و آنها را به عنوان فرستادگان خود قرار میدهد؛ ابلیس ملعون هم، بشر را دعوت به شرّ میکند و مأموران خود را که به تعبیر قرآن کریم و مجید الهی، «مِنَ الْجِنَّهِ وَ النَّاسِ» هستند، دعوت به این میکند که انسانها را به سمت شرّ هدایت کنند.
اولیاء خدا، حسب روایات شریفه و آیات الهی، یک نکته بسیار عالی را بیان کردهاند که بسیار مهم است. اولیاء خدا میگویند: پروردگار عالم، دعوت خوبیها را، درون خود انسان قرار داده است، «فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیْها لا تَبْدِیلَ لِخَلْقِ اللَّه»؛ یعنی انسان، فطرتاً به خوبیها عشق میورزد و به همه زیباییهای الهی، علقه دارد، پس پروردگار عالم به انبیایش بیان میفرماید: انسانها را دعوت کن، همانطور که روایات شریفه این را بیان میکند که انبیاء آمدند و گفتند: ای انسان! تو پیچیده شده در فجور و تقوایی و تقوای تو، چنین است و انگشت روی خوبیها میگذارند و میگویند: اینها را تقویت کن و رشد بده، تا بتوانی رشد کنی.
همانطور که انبیاء و اولیاء خدا، دعوت انسان به خوبیها را از درون خود انسان قرار میدهند؛ ابلیس ملعون هم، انسان را به بدیها، زشتیها و پلشتیها دعوت میکند که دعوت او هم، از درون خود انسان است و این هم، نکته بسیار مهمّی است.
*مجمع بدیها در سه مورد
در یک روایت بسیار عالی داریم که پیغمبر اکرم، خاتم الانبیاء، حضرت محمّد مصطفی(ص) بیان میفرمایند: ابلیس ملعون، شیطانها را جمع میکند و برای آنها، سخنرانی میکند، «إِنَّ إِبْلِیسَ یَخْطُبُ شَیَاطِینَهُ وَیَقُولُ عَلَیْکُمْ بِاللَّحْمِ وَالْمُسْکِرِ وَالنِّسَاءِ فَإِنِّی لَا أَجِدُ جِمَاعَ الشَّرِّ إِلَّا فِیهَا».
پروردگار عالم، به خوبیهای انسان متوسّل میشود و به انبیائش بیان میکند: خوبیها را برای آنها شرح بده، هدایت را از درون خودشان ترویج بده و آنها را، الهی، بنده خاص و عبد خدا کن و به مقام انسانیّت و خلیفه اللّهی و به جایی برسان که مسجود ملائکه بشوند.
امّا حضرت میفرماید: ابلیس ملعون، برای شیطانهای خودش، سخنرانی میکند، خطبه میخواند و میگوید: بر شما باد به انحراف انسان، با گوشت و مشروبات الکلی (و هرآنچه که مسکر است- که عرض میکنیم حسب روایات شریفه، منظور از مسکرات، چیست -) و همچنین به واسطه زنان؛ چون من مجموعه بدیها و شرارتها را نیافتم، مگر در این سه چیز!
شیطان ملعون، ابلیس، به شیاطین و اصحاب خودش، بیان میکند: سه چیز است که میتوانید به واسطه این سه چیز، انسان را بیچاره کنید و او را وادار به شرارتها کنید و من بدتر از این سه چیز که بتواند جمع بدیها باشد و انسان را فریب بدهد، نیافتم.
*آنچه که قلب را سفت و انسان را درندهخو میکند! (گوشت)
اوّلین مورد، از آن سه چیز، گوشت است. افراط در خوردن گوشت، به انسان، حالت درّندگی میدهد و او را از این حالت انسانیّت، خارج میکند. لذا اولیاء خدا حسب روایات شریفه تذکار دادهاند که اگر میخواهید قلبتان، قلب سلیم باشد، خودتان را زیاد مثل درندگان قرار ندهید.
آیتالله سیّد ابوالحسن اصفهانی تعبیری را بیان کردند که ملّا محسن فیض کاشانی و ملّای نراقی هم بیان فرمودند که اگر بخواهید قلبتان، قلب رئوف و نرمی باشد و بتواند مرکز رحمت الهی باشد، نباید خودتان را شبیه به درندگان کنید.
آیتالله العظمی مرعشی نجفی، آن مرد الهی میفرمودند: استاد عظیمالشّأنمان، آیتالله آمیرزا جواد آقای ملکی تبریزی بارها میفرمودند: «علیکم بالخصله حیوان المفترس» دور شوید از خصلت حیوان مفترس و درنده.
سؤال کردند: آقا! این حیوان مفترس چه خصلتی دارد که ما باید از آن، دور شویم؟ یعنی چه عملی را انجام دهیم که درندهخو نباشیم؟
فرمودند: گوشت خوردن که قلب انسان را، قسی و سفت میکند!
در مورد آیتالله مولوی قندهاری، آن کنز خفیّ الهی هم، کسانی که زیاد با ایشان حشر و نشر داشتند که بعضی، هنوز در حال حیاتند، میدانند که اگر بنا بود، در یک سفر، بیش از یک وعده، خورشتی باشد که در آن گوشت داشته باشد و گاهی غذاهای چنین و چنان، بیان میفرمودند: حذر کنید.
آقای وفایی بیان میکرد: ایشان، یک مرتبه به من تشر زد و گفت: مگر من حیوان درّنده هستم که میخواهی پذیرایی از من را، با گوشت، انجام دهی!
شیطان میگوید: همه بدیها را در این سه چیز پیدا کردم. ابلیس مجرّب است، هزاران هزار سال تجربه دارد. حال، همه شیاطین را جمع کرده و اینگونه میگوید. لذا او میداند راه منحرف کردن انسان چیست. «إِنَّ إِبْلِیسَ یَخْطُبُ شَیَاطِینَهُ وَ یَقُولُ عَلَیْکُمْ بِاللَّحْمِ وَ الْمُسْکِرِ وَ النِّسَاءِ فَإِنِّی لَا أَجِدُ جِمَاعَ الشَّرِّ إِلَّا فِیهَا».
تمام و جمع شرّ، اوّل در این است که انسان مدام بخورد که دیگر این قلب، قسی میشود و جلا پیدا نمیکند. آن هم، قلبی که بناست «الْقَلْبُ حَرَمُ اللَّهِ» شود که دیگر معلوم نیست چه بشود! لذا بعضی از پرخوری، دیگر هیچ نمیفهمند و تعبیری را که اولیاء خدا بیان میکنند، این است که همین، عامل میشود برای این که انسانی که دائم میخواهد دهنش بجنبد، درنده میشود و این درّندهخویی، عامل میشود که دیگر لطف، محبّت و رحمت نسبت به مردم و همنوع نداشته باشد. برای همین ابلیس ملعون میگوید: من همه بدیها را در این سه چیز پیدا کردم، «فَإِنِّی لَا أَجِدُ جِمَاعَ الشَّرِّ إِلَّا فِیهَا». خیلی مهم است که باید در آن، تأمّل کنیم.
وقتی این روحیه پیش آمد، آنوقت، انسان دست انفاق هم دارد، آیتالله مولوی قندهاری میفرمودند: اگر کسی زیاد نخورد، میتواند دست دیگران را بگیرد؛ آنوقت حالت انفاق در وجودش به وجود میآید و دیگر نمیخواهد به زور دعوتش کنند که انفاق کن!
تعبیر خیلی عجیبی داشتند، فرمودند: وقتی انسان، کمخور میشود؛ یک خصلت پیدا میکند و آن اینکه در انفاق، جلو میافتد.
جملهای بگویم، خیلی عجیب است. مدّتی بود که آقایی نزد ابوالعرفاء، آیتالله العظمی ادیب آمده بود، برای اینکه محضر آقا را درک کند. آقا خیلی از مطالب را دیده بودند. بعد آن شخص، آقا را دعوت کرده بود، آقا فرموده بودند: من وقت ندارم و نمیتوانم.
او گفته بود: آقا! حتماً یک چیزی در من میبینید که نمیآیید، آیا لقمه من حرام است؟
فرموده بودند: خیر، میدانم لقمهات حلال است، کاسب، مؤمن، متدیّن، اهل خمس و اهل مراعات هستی. گفت: پس آقا چیست؟
فرمودند: این مدّت که آمدی، چه دستگیرت شده؟ حقیقتش را بگو؟
گفته بود: آقا! خیلی چیزی نفهمیدم، ولی همه از شما تعریف میکردند.
فرمودند: اشتباه تعریف کردند، خودت چه گرفتی؟
گفت: هیچی آقا!
فرمودند: میدانی چرا؟ برای اینکه تو تا موقعی سر سفرهای و تا موقعی غذا میخوری که هر لقمهای که بر میداری (یا به تعبیر امروزی هر قاشق)، حتماً در آن، گوشت باشد و اگر نباشد، عقب میروی.
گفته بود: بله، آقا! همینطور است.
آقا فرموده بودند: به واسطه همین، قلب تو، قسی است. من که چیزی ندارم و اشتباه معرّفی کردند – آقا خودشکنی کرده بودند – امّا اگر با این حال، به فرض توفیق پیدا کنی محضر حضرت حجّت(روحی له الفدا) برسی، آنجا هم چیزی درک نمیکنی! – خیلی عجیب است –
بعد از آن، آقا فرموده بودند: در انفاق هم قبض ید داری و خیلی خوشت نمیآید انفاق کنی.
گفته بود: بله آقا! اتّفاقاً مواقعی که بعضیها در بازار میآیند و میگویند: فلانی معرّفی کرده، به واسطه اینکه فلانی معرّفی کرده، مجبورم میدهم، امّا ته دلم خیلی خوشایند نیست.
آقا فرموده بودند: عزیزم! یک دلیلش همین است. وقتی مدام دنبال خوردن گوشت بودی و گفتی: اگر لقمهای را که برمیدارم، داخلش گوشت نباشد، دیگر دست میکشم – که بعضی این صفت را دارند – ، معالأسف تو را قسیالقلب میکند و مهربانی و رأفت را از قلب تو میگیرد و نوعدوستی و انسانیّت، در تو به وجود نمی-آید.
پیامبر(ص)، خطبه شیطان ملعون، ابلیس را افشا کردند که او، شیاطین را جمع کرده و میگوید: با این سه چیز که مجمع شرارتها و بدیهاست، به جان انسان بیفتید که یکی از آنها گوشت است، عجبا! این قدر مهم است؟ بله عزیز دلم! اینقدر مهم است.
لذا وقتی کسی میآمد از اولیاء خدا سؤال میکرد و میگفت: آقا! اشک چشم ندارم، میخواهم اشک چشم داشته باشم؛ اوّل مطلبی که میگفتند، این بود که گوشت خوردن را کم کن و در قبل آن، مثلاً عدس بخور که همان قوّت را هم دارد، تا رقّت قلب بیابی، امّا گوشت نخور، تا رأفت و مهربانی و نوع دوستی در تو به وجود بیاید و دل تو به سمت خوبیها برود.
*آنچه انسان را از خود، بیخود کرده و از خدا، دورش کند (مسکرات)
دوم چیزی که ملعون بیان کرده، مسکر است که جلوه مسکر بودن، مشروبات الکلی است که حسب روایات شریفه، اسم آن را امّالخبائث گذاشتهاند. لذا روایت داریم که شراب، امّالخبائث است؛ یعنی ریشه و مادر هر چه زشتی و پلیدی و خبیث بودن است، همین شراب است.
در روایات شریفه است که حتّی جواب سلام مشروبخوار را ندهید. خیلی عجیب است، در روایت است که اگر کسی بداند نعوذبالله، نستجیربالله، فردی، اهل مشروبات الکلی است و به او لبخند بزند؛ فردای قیامت موهای پیشانی او را میگیرند و او را خوار و ذلیل به سمت آتش جهنّم میبرند! باید خیلی مواظب بود.
جلوه سکر، مشروبات الکلی است، امّا روایات میفرمایند: هرچه انسان را از خود، بیخود کند و به خدا نرساند و مشغول به دنیا کند، او مسکر و سکرآور است. به عنوان مثال قدرت؛ اگر کسی چنان تشنه قدرت شد که دیگر هیچ نفهمید، او هم در مستی است، «کُلُّ مُسْکِرٍ حَرَامٌ» و هر چه مسکر است، حرام است.
سؤال کردند: هر چه مسکر است، حرام است؛ چیست؟ فرمودند: یکی همین حبّ به دنیاست که خودش، رأس مسکرات است. یکی حبّ ریاست است که انسان را از خدا دور کند و اصلاً حالش، یک حال دگرگونی بشود.
دیدید آن کسی که حال مشروبات الکلی دارد، دیگر نمیفهمد، در حال خودش نیست و در یک وادی دیگر است. حتّی امکان دارد در آن حال، نعوذبالله، نستجیربالله، پناه به ذات احدیّت، کسی را بکشد؛ یا نعوذبالله، هزاران بار نستجیربالله، با یکی از محارم خودش همبستر شود؛ چون در حال خودش نیست.
آن هم که قدرت او را فریب بدهد و مست قدرت شود، در حال خودش نیست. برای همین بیان فرمودند: نه فقط مشروبات الکلی، بلکه هر مسکری حرام است.
شیطان ملعون میداند چه دارد میگوید، تجربه دارد. دارد به جیش و سپاه خودش، به شیاطین میگوید: از این سه چیز استفاده کنید، اوّلی گوشت و دومی مسکر؛ یعنی هرچه که حال اینها را بیحال کند و در یک حال دیگری ببرد و از خدا جدایشان کند که عرض کردم جلوهای که تبیین میشود، مشروب الکلی است، امّا هر مسکری میتواند باشد. مثل پول، «الَّذی جَمَعَ مالاً وَ عَدَّدَهُ» ، مدام تشنه میشود، دائم میخواهد پول روی پول بگذارد و زراندوزی کند، دیگر به دیگران کاری ندارد و آنوقت است که احتکار به وجود میآید.
به فضل الهی، اگر یک موقعی در اخلاق توفیق شد، در باب احتکار، مطالبی را عرض میکنم امّا الآن یک روایتش را بگویم و آن اینکه فرمودند: اگر کسی، شش ماه به حالت احتکار مبتلا بشود، پروردگار عالم مهری به قلبش میزند که دیگر به سمت انسانیّت نمیرود. خیلی عجیب است، لذا معلوم است، پرهیز نکردن از مسکری مانند پول، باعث این حالت میشود و این، خیلی درد است.
پس انسان باید از هر چه مسکر است، پرهیز کند – به فضل الهی، حسب روایت شریفه، درمانش را در آینده عرض میکنم –
*آن کس با جلوهگری خود، عامل فریب و سبب انحطاط جامعه میشود (زن)
و سومین چیزی که بیان میکند، زنان است؛ چون گاهی میبینیم شرارتها و بدیها، از این به وجود میآید که زنان و دخترانی، خود را جلوه بدهند که آنها، عامل فریب خواهند شد.
جرج جرداق مسیحی یک نکته خیلی زیبایی را بیان میکند، میگوید: اوّل چیزی که فرق امیرالمؤمنین(ع) را شکافت، عدل اوست. بعد میگوید: اوّلین وسیلهای هم که عامل شد این فرق، شکافته شود؛ زن بود!
مگر ابنملجم نشکافت؟ بله، امّا حبّ به عشوههای یک زن (قطامه)، او را بیچاره کرد. لذا آنچه که عامل شد، فرق مبارک امیرالمؤمنین(ع) شکافته شود، عدالت او بود، امّا آن چیزی که این عمل را به وجود آورد و ابزار شد برای این که فرق مولیالموالی(ع) شکافته شود، زن بود، زن!
خیلی باید مواظبت کرد، انسان، کسانی را دیده که در یک لحظه، با یک عشق بیجا، زندگیشان پاشیده شده است. همسر دارد، بچّه دارد، امّا با علقه به یک زن، آبرویش رفته و همه خانوادهاش به هم ریخته است. اینها، قصه نیست عزیزدلم! اینها، حقایق است که گاهی به وجود میآید. دلیل این همه طلاق چیست؟ جلوهگری زنان است که زنها باید خیلی مواظب باشند. دختران گرامی من! باید خیلی مواظب باشند، اگر جلوهگری کنند هم خودشان را میسوزانند و هم جامعه را میسوزانند.
حاج آقا رحیم ارباب، آن آیت الهی، یک نکته بسیار عالی را بیان فرموده بودند. ایشان فرموده بودند: آن موقعی که دیدید زنان، در جامعه جلوهگر شدهاند؛ بدانید آغاز انحطاط بشریّت است. بعد فرموده بودند: حالا این را در جامعه خواهید دید.
ایشان این مطلب را آن موقع، در آن اصفهان متدیّن فرمودند که مؤمنین زیادی داشت که به تخت فولاد (وادی السّلام ثانی) میرفتند و حالات خاصّی داشتند.
لذا اگر زن جلوهگری و عشوهگری کند، چه مصائبی به وجود میآید؟! مگر خودتان این را نمیبینید که تحکیم چه خانوادههایی از بین رفته و به واسطه آن جلوهگریها پاشیده شده است!
پس اگر میخواهیم در شر نباشیم، در این سه مطلب که شیطان ملعون گفته، باید خیلی دقّت کرد. او به گوشت و مسکر و زنان دعوت کرد و ما باید پرهیز کنیم؛ چون گفته: «فَإِنِّی لَا أَجِدُ جِمَاعَ الشَّرِّ إِلَّا فِیهَا»؛ من مجمع همه شرارتها و بدیها را در چیزی جز این سه مورد، نیافتم.
*مجمع بدی ها در فرد تکیه کننده به آرزوها یا اعمالش
امشب میخواهیم راجع به مجمع بدیها صحبت کنیم، مسئله دیگر این است: یکی از مواردی که همینطور بدیها را با خودش میآورد، این است که انسان فریب بخورد که الآن جوانم، الآن مهلت دارم، حالا حالاها وقت هست، إنشاءالله توبه میکنم، اگر کسی در آن لحظه آخر هم بگوید: «أَسْتَغْفِرُ اللَّهَ رَبِّی وَ أَتُوبُ إِلَیْهِ»، پروردگار عالم میپذیرد، من حالا حالاها وقت دارم، إنشاءالله عنایت میشود!
فرمودند: «جِمَاعُ الشَّرِّ فِی الِاغْتِرَارِ بِالْمَهَلِ وَ الِاتِّکَالِ عَلَى الْأَمَلِ (العمل)» خیلی عجیب است! اگر کسی فریب مهلتها را بخورد، در مجمع بدیهاست. به این تکیه کند و بگوید: حالا آرزو دارم، حالا وقت است که این، انسان را فریب میدهد و یک موقعی انسان، بلند میشود، میبیند دیگر وقت گذشته است.
یا مــــن بـــدنیا اشــــــــتغل قد غــــرّه طـول الأمـــــل/المــوت یأتی بغـــــــــــــــــته و القبر صندوق العمــل
ای کسی که به دنیا مشغولی و میگویی: حالا مانده، فلان جا را میخواهم، فلان پست را میخواهم، فلان مقام را میخواهم، فلان ثروت را میخواهم، حالا حالاها باید کار کنم، آن دارالتّجاره باید برای من باشد، آن فلان مجمع باید برای من باشد و … . عجبا! عجبا! امیرالمؤمنین(ع) میفرمایند: ای کسی که مشغول به دنیا هستی؛ آرزوهای دراز، مغرورت کرده، مرگ ناگهانی میآید و مانند همان بختکی که در فارسی میگوییم؛ روی تو میافتد و دیگر تمام میشود و جان میدهی.
دیگر بالاتر از حضرت سلیمان که نیستیم، حسب روایات شریفه گفتند، ایشان به ملک الموت فرمود: دو رکعت نماز بخوانم؟! گفت: نمیشود. فرمود: بنشینم؟! گفت: نمیشود! با اینکه حضرت عزرائیل، برادر انبیاء است، همیشه میآمد، سلام میکرد امّا در آن لحظه گفت: اجازه ندارم و حتّی چشمت هم باز میماند؛ یعنی همه اینها به سرعت گذشته!
خدا گواه است انسان این به سرعت گذشتن را میفهمد. یکی از آقایان جانباز، تیر خورده بود، بلند شده بود، میچرخید، امّا میگفت: در آن لحظات، تمام زندگیام، از اوّل تا آخر (همه لحظات تا آن لحظهای که تیر خوردم)، همه سریع از جلوی دید من رد شدند، مگر چقدر چرخیده؟! همه را دیده بود!
روایت میفرماید: انسان همه را میبیند، از آن اوّل تا آخر، به او نشان میدهند و میگویند: دیدی چه زود گذشت! خیلی زود گذشت! چه زود محاسنت سفید شد! چه زود دیگر به آخر خط رسیدی و تمام. یک موقع چشمش را باز میکند، میبینید، تمام شد و باورش نمیشود.
المــوت یأتی بغته و القبر صندوق العمل
قبر، صندوق اعمال انسان است. مواظب باش، مراقب باش، نکند فریب بخوری. آن جاست که دیگر تنهای تنها اعمال انسان، بروز پیدا میکند.
لذا یکی از شرارتها، آروزی دراز است که فریب بخورد و فکر کند هنوز مهلت دارد و بگوید: من حالا حالاها هستم!
البته این روایت را دو نوع گفتند، بعضی از روایات گفتند: «الِاتِّکَالِ عَلَى الْأَمَلِ» یعنی کسی که به آرزوهایش تکیه میکند، عملی انجام نمیدهد و مثلاً فقط میگوید: آرزو دارم که با یک روضه، دستم را بگیرند و …، در حالی که عمل مهم است.
یکی دیگر هم الِاتِّکَالِ عَلَى الْعَمَلِ» است؛ یعنی فقط به عمل خودش تکیه کند. عزیزان! اگر کسی تصوّر کند، عملش، او را نجات میدهد، باخته؛ چون لطف خداست که باید ما را نجات بدهد. عمل من و تو چیست؟! به قول ما طلبهها هزار إنقلت و اشکال به یک نمازمان وارد میشود، چگونه میتوانیم جواب بدهیم؟! فقط لطف خدا باید شامل حالمان شود. ما تکلیف را انجام میدهیم، امّا قبولی آن، عندالله است، «عاملنا بفضلک و لا تعاملنا بعدلک یا کریم».
لذا یکی از شرارتها این است که باید خیلی مواظبت کرد و ببینید اگر کسی هم این خصلت را داشت، به او، رأی ندهید. این یعنی مرکز شرّ بودن.
*مجمع بدیها در فرد لجباز!
وجود مقدّس مولیالموالی، امیرالمؤمنین، اسدالله الغالب، علیبنابیطالب(ع) فرمودند: مجموع بدیها در اهل لجاجت، لجباز بودن و زیاد بحث و جدل کردن، است. اگر کسی لجباز بود لجاجت داشت و اهل مجادله بود معلوم است مرکز شرارت است. معلوم است شرارتش خیلی زیاد است. خیلی این روایت عجیب است!
اگر دیدید کسی، لجوج و لجباز بود و حتّی در مقابل فرمان خدا، فرمان پیغمبر خدا و فرمان امام معصوم هم لجباز بود (چرا به ظاهر صحابه پیغمبر آنگونه شدند؟!)، در مقابل فرمان نائب امام زمان، ولی فقیه، لجباز بود، لجاجت کرد، قهر کرد، خانه نشینی کرد و …؛ بدانید طبق روایت، او در شرّ است و این، مرکز بدیها و شرارت است.
اگر کسی، لجباز شد؛ بدانید همه بدیها از او سرچشمه میگیرد. «جِمَاعُ الشَّرِّ اللَّجَاجُ وَ کَثْرَهُ الْمُمَارَاهِ» امیرالمؤمنین(ع) میفرمایند: مجمع بدیها، لجبازی است.
اتّفاقاً در بحث اخلاق سیاسی، همین است. امام المسلمین هم بیان فرمودند: ادب را رعایت کنند، خصوصیات خودشان را تبیین کنند، نه اینکه دیگران را تخریب کنند. البته منظور از خصوصیات خودشان، بیان برنامهشان است و إلّا اگر کسی خودستایی کند که بدبخت است.
پس باید برنامه خود را بگوید، نه اینکه دیگران را تخریب کند. جدال راه بیاندازد و جامعه را به تشنج و چالش بکشاند؛ چون اگر اینطور باشد، مجمع بدیها در اوست. لذا باید مراقب باشد طوری نشود که افراد را تخریب کند و بگویم بگویم راه بیاندازد و إلّا معلوم میشود انسانی است که مجمع بدیها در اوست؛ چون امیرالمؤمنین(ع) میفرمایند: «جِمَاعُ الشَّرِّ اللَّجَاجُ وَ کَثْرَهُ الْمُمَارَاهِ»؛ پس خیلی مواظب باشیم.
پس یکی از مراکزی که همه بدیها و شرارتها در اوست، آن کسی است که لجباز باشد، جدال راه بیاندازد و بخواهد با بحث و جدل خودش را اثبات کند، در حالی که بحث و جدل ندارد، بلکه انسان باید با عمل خودش، بیانگر منش خود باشد.
علّتالعلل بدیها / چرا یک عدّه تغییر روش دادند و به جریان انحرافی رو آوردند؟
منشأ همه این بدیها کجاست؟ همه اینها، مجمع بدیهاست ولی همه این بدیها، یک بدی دیگر دارد که همانطور که در همه مباحث عرض کردم، به نظر خیلی اساسی است و خدا گواه است کلید است و آن، این است: امیرالمؤمنین، علیبنابیطالب(ع) فرمودند: «جِمَاعُ الشَّرِّ فِی مُقَارَنَهِ قَرِینِ السَّوْءِ» همه این بدیها، علّت العللی دارد و آن علّتالعللش، این است که انسان با دوست بد، همنشین شود.
کمال همنشین در من اثر کرد، همین است. عزیز دلم! اگر با همنشین بد و قرین سوء نشستی، تو هم بد میشوی.
توجّه! توجّه! لذا اولیاء خدا میگویند: یکی از راههای برون رفت از گناه، این است که بروید با خوبان عالم همنشینی کنید. اصلاً همین که بروید در مجلس خوبان عالم بنشینید، اثر میگذارد.
اولیاء یک تعبیری را دارند، این را خودمان هم میفهمیم که درست میفرمایند. آنها میفرمایند: حدّاقل قضیه این است که با شرکت در آن مجلس خوبان عالم (یعنی دوستانی که دوست خوب هستند)؛ انسان با همنشین خوب مینشینود، خودش میفهمد که آن مجلس، یک اثر مثبتی در روحش گذاشت و خودش، در وجودش، یک اثر مثبت میبیند و این، ملموس است. مگر اینکه دیگر قسیالقلب بشود – که خدا نیاورد و إنشاءالله روایتش را در باب قسیالقلب عرض میکنم –
یعنی حتّی در محضر پیامبر عظیمالشّأن (آن خورشید رسالت که دارد مستقیم میتابد)، بنشیند، امّا دیگر اثر روی روحش نگذارد. دیگر این قلب، سخت و قسی شده و اصلا! همان لحظه هم فکرش، دائم این طرف و آن طرف است.
قرآن میفرماید: وقتی آیات میآمد، منافقین عوض اینکه بیشتر به سمت پروردگار عالم بیایند، بر کینه و نفرتشان نسبت به اهل توحید، موحّدین عالم و پیغمبر، بیشتر میشد. در مجلس پیغمبر این حرفها را میشنیدند، امّا میگفتند: این پیغمبر چقدر از خودش تعریف میکند، این پیغمبر میگوید: بر من وحی آمده و …؛ یعنی مدام در این وادی بودند. قلب خراب شده و دیگر چیزی نمیفهمد.
لذا اگر آنطور نبود، میتواند برگردد و فقط قسیالقلب است که هیچ نمیفهمد. برای همین میگویند: بروید همنشین خوب داشته باشید و از همنشین بد، دوری بجویید؛ چون همه این بدیها و شرارتها، به خاطر همنشین بد است.
چرا بعضیها در جریانهای انحرافی افتادند؟ این روایت شریفه میفرماید: علّتالعلل، این مجمع الشرّ، همان قرین سوء است که خواندیم. همنشین بد انتخاب میکند، بیچاره، فکر و روشش عوض میشود و در تفکراتش نوع دیگری تفکر میکند.
یک موقع همنشین بد، به این است که نعوذبالله، نستجیربالله، پناه به ذات احدیّت، انسان را به شهوت جنسی میکشاند، یا یک کسی را به ریاست میکشاند، یا یک کسی را به خودبینی میکشاند، یا یک کسی را به جریان فکری بد میکشاند و … . یک موقعی نگاه میکند خدای ناکرده، نعوذبالله، نستجیربالله، تمایل به بهائیت دارد، یک موقع تمایل به آن کسانی دارد که نصرانی (قرآن میفرماید: نصرانی، نمیفرماید مسیحی)، هستند. یک موقع به یهود کشیده میشود، یک موقع به جریان انحرافی، به حجّتیه و … کشیده میشود. چرا؟ عزیزم! همهاش، به دلیل همنشین بد است.
همنشین، خیلی مهم است. اولیاء خدا بارها بیان کردند: اگر شده انسان، کوی به کوی، خیابان به خیابان، شهر به شهر بگردد تا همنشین خوب پیدا کند که قلبش را جلا بدهد و حالش را تغییر بدهد – عرض کردم به شرط آن که انسان، قسیالقلب نشده باشد- لذا اولیاء الهی نسخه دادند و میگویند: بروید خود را در معرض همنشین خوب قرار بدهید و خود را مکلّف کنید که حتماً به دنبال او باشید. پس یکی از مطالب همنشین است که باید روی آن تأمّل کنیم و خیلی نکته مهمّی است.
منبع: فارس