به گزارش خانهخشتی، “صحرای بلا به وسعت تاریخ است” و گویی تنها کسانی چون “سید مرتضی آوینی” که چنان قدبلندند که میتوانند از فراز تاریخ و عصر و مصر به حقایق فراتاریخی نگاه کنند به این امر، “آگاه” میشوند. وقتی عزاداران حسینی، شب عاشورا میخوانند: “مکن ای صبح طلوع” گویی میخواهند جلوی واقعه را بگیرند و آنلحظه که میخوانند: “خون حسین میجوشد” خود را در این نزاع تاریخی شریک میدانند و آن هنگام که میسرایند:”علمدار نیامد” به دلداری زینب و کودکان حرم میشتابند.
خون حسین در تاریخ میجوشد و موقف به موقفِ تاریخ با خود یاورانی جمع میکند و پیش میرود. پیشروی و فتحی عظیم که جز حسینِ شهید که خون خدا است نصیب کس دیگری نشده است. خون خداست و تا خدا هست این خون میجوشد و حماسه میآفریند.
تا به حال به چهره کسانی که از هیئت برمیگردند نگریستهاید؟ اینبار دقیقتر نگاه کنید. همهشان، همهمان در آن نگاه فراتاریخی از عظیمترین فتح تاریخ بر میگردیم. شاد و مسرور و پر از بهجت، به این فتح عظیم میپیوندیم.
ندیدید شاعران و حماسهسرایان چگونه از این حجم از شور و دلدادگی و پیروزی به وجد میآیند و میخوانند: “باز این چه شورش است که در خلق عالم است؟”
هیئات عزاداری همهنگام که رنج رفته بر خون خدا و خاندانش را به عزا نشستهاند، پیروزی حماسی حسین (علیه السلام) را بر فراز تاریخ به پایکوبی مشغولند. و این است رمز معناداری و شادی و پویایی و تحرک و تاثیرگذاری و خروش همیشگی زندگی حسینیان. چرا که روح خود را در پیوند با روح بزرگترین پیروزان و فاتحان تاریخ میبینند.
چه کسی پیروزتر از حسین؟ چه کسی زندهتر از حسین؟ و چه فتحی عظیمتر از فتح حسین؟
تعابیر استعلایی ما در بارهی شهیدان کربلا و شخص امام حسین(ع) بیش از آنکه به کیفیّت شهادتشان معطوف باشد، به زندگیشان برمیگردد. این درست است که در شهادت امام حسین (ع) و اصحاب و فرزندانش رنجی گزاف و تلخیای آزاردهنده وجود دارد؛ ولی آنچه به آن جانباختگان و درددیدگان جاودانگی فرهنگی بخشیده است و آنان را حتّی پس از شهادتشان کُنشگران جامعهی انسانی ساخته است، آن رنج و تلخی نیست؛ بلکه سبک زیستنی است که آن مرگ شکوهمند را برایشان رقم زد.
شهیدان کربلا زندهاند، نقشهای اجتماعی ایفا میکنند، واقعیّت جامعه را میسازند، حرکت و تغییر ایجاد میکنند؛ اما نه به دلیل مصیبتهایی که در نیمروز عاشورای سال ۶۱ هجری تحمل کردند! آنان شهروندانِ ابدی جامعهی ما هستند به دلیل گونهی زیستنشان. آنان جوری زیستند که پس از مرگ سزاوار این عنوانهای متعال و این جاودانگی شدند.
کسانی که میخواهند از امام حسین(ع) و یارانش در “مرگِ شکوهمند” الگو بگیرند و خود را شایستهی آن القاب استعلایی کنند، بهتر است بدانند، که راه “آنگونه مردن” از “آنگونه زیستن” میگذرد. بهتر است بدانند که عاشورا الهامبخش اخلاقِ مرگ نیست؛ بلکه سرشار است از اخلاقِ زندگی.
این درست است شهادت امام حسین (ع) و یاران و فرزندانش دردناک و دلخراش است؛ ولی آنچه امام حسین (ع) و یارانش را شایستهی پسامرگزادگی کرده است مسئولیّتپذیری، آزادگی، مبارزهی با انحراف، اصلاحگری، و تسلیمِ قدرت نشدن است. برای حسینی مُردن باید حسینی زیست.
به قلم محمد کرمینیا
انتهای پیام/