هیاهوی خاص در زندگی یک نابینای رفسنجانی
من نابینا تصور کاملی از رنگ، نور و شکل دنیای شما بینایان ندارم، شماها نیز هرگز با عصای سفید و از دریچه حواس من به اطراف نگاه نکردهاید تا دریابید ما چه مشکلات و انتظاراتی داریم.
به گزارش خانه خشتی؛ روز ۱۵ اکتبر مصادف با ۲۳ مهرماه از سوی سازمان ملل به عنوان روز جهانی نابینایان یا عصای سفید نامگذاری شده است. گرچه چند روزی از این روز تاریخی می گذرد اما گزارشی را که خبرنگار خانه خشتی به مناسبت این روز تهیه کرده است خواندنش خالی از لطف نیست.
عصای سفید به دلیل خوب دیده شدن، نماد جامعه نابینایان است تا مردم و رانندگان به محض مشاهده آن ملاحظات لازم از حیث ایمنی و همراهی با نابینایان مدنظر داشته باشند.
این روزها به مناسبت روز جهانی عصای سفید برنامههای مختلفی برای تکریم و توجه به نابینایان در جای جای کشورمان برگزار میشود و این مناسبت بهانهای شد تا پای درد دل یک نابینای مطلق بنشینیم و انتظاراتشان را به گوش مردم و مسئولان برسانیم. در وهله اول ملاقاتمان با ایشان چیزی که فراتر از انتظارمان مارا شگفت زده کرد روحیه وانرژی او در محیط کار و دنیای خود بود.
گویی که رنگ ها و انسان ها را به شکلی خاص میدید صحبت از رنگ ها شد او حتی رنگهای انرژی بخش و مثبت ساده ای را در مطب خود به کار برده بود که در دیدار اول باعث ایجاد حال خوب و مثبت در مراجعه کنندگان خود می شد و این خود نکته مثبتی بود که شاید ماها به سادگی از آن عبور می کنیم.
راضیه اسدی یکی از نابینایان ساکن شهر رفسنجان است، وی هم به لحاظ نابینایی مطلق و درک کامل از احوال روشندلان و هم به جهت اشتغال و ارتباط با جامعه، مشکلات و موانع سر راه نابینایان را با پوست و گوشت و استخوان لمس کرده و به بیان صریح آنها پرداخته است.
من راضیه اسدی نابینای مطلق هستم و مدرک کارشناسی ارشد مشاوره و راهنمایی را دارم متاهل هستم و همسرم آقای بردسیری کارشناس روانشناسی است که در بخش بهزیستی رفسنجان فعالیت دارد.
ما دارای یک فرزند ۷ساله هستیم می توانم بگویم مسیر زندگی نه تنها برای افرادی دارای محدودیت جسمانی خسته کننده است بلکه این ماهیت زندگی است و زندگی برای همه افراد پیچیدگی و هیایوی خاص خود را دارد .
و من هم به عنوان بخشی از افراد جامعه از این قاعده و قانون مستثنا نیستم و حتما من هم با پیچیدگی ها و سختی هایی رو به رو بوده ام.
برای رفع مشکل فرمول بیابیم
ولی همیشه آن چیزی که باعث شده من در این سختی ها نمانم و جانزنم این بوده که از همان کودکی یاد گرفته ام که مشکلات زندگی به منزله مسائلی هستند که باید برای آنها فرمولی پیدا کنم و به حل مشکل بپردازم نه این که در مشکل غرق بشوم و یا صورت مسئله را پاک کنم.
دوستان نابینایی دارم که معلم هستند
اگر بخواهم نظری محدود در زمینه شغلی نابینایان یا کم بینایان عزیز داشته باشم می توانم بگویم که مشکلات و سختی ها همیشه در طول تاریخ برای اینگونه افراد وجود داشته ولی افرادی وجود دارد که با روحیه مبارزه طلبی توانستند خود را در مسیر جامعه پیدا کنند و نقش مهمی را در جامعه ایفا کنند هستند دوستانی که شرایط مرا دارند و معلم هستند.
اینکه خودم چگونه از لحاظ شغلی موفق شدم و چه جایگاهی داشتم میتوانم بگویم بنده از سال ۱۳۸۷فارغ التحصیل شدم و پروانه فعالیت تخصصی خود را از سازمان نظام روانشناسی و مشاورهی جمهوری اسلامی ایران اخذ نموندم و از همان سالها فعال مشاوره و روان درمانی و وابسته تدریس در دانشگاه های ولیعصر(عج)، پیام نور، آزاد و موسسه آموزش عالی کار و دانشکده علوم توانبخشی کرمان آغاز کردم.
عشق به کارم منجر به پیروزی شد
تا سال۹۳ درگیر فعالیت تدریس بودم و در حال حاضر درگیر فعالیت های روان درمانی و مشاوره ام هستم و آنچه که باعث شده من در کار و در این زمینه موفق باشم و پیشرفت کنم احساس می کنم عشقی که نسبت به کارم دارم و کار به عنوان بخشی از معنی زندگی من برایم تجربه شده است.
هرکسی می تواند در زندگی خود معنی داشته باشد کارکردن به عنوان بخشی از معنی زندگی من است و محل کار من از لحاظ روانی به عنوان یک تفریح حساب می شود و این علت خستگی ناپذیر بودن من است.
زمانی که ما نپذیریم که در چه واقعیتی از زندگی خودمان قرار داریم نمیتوانیم کاری برای خود انجام دهیم و انسان در هرجایی که هست می تواند روشنایی ببخشد.
قرار نیست که ما در جای دیگری آرزو کنیم بلکه در شرایطی که قرار داریم استعدادهای خود را کشف و شکوفا و بالفعل نماییم.
گفت و گو از: مژده عباسپور
انتهای پیام/