این یادداشت با دانشجو اندکی مشکل (یا شاید هم جنگ) داشته باشد
به گزارش خانه خشتی، از آذرماه ۱۳۳۲ در دوره پهلوی دوم در پی حضور نماینده دولت بریتانیا در تهران، تا آبان ماه ۱۳۵۸ و فتح جاسوسخانه دولت آمریکا و مدیریت چندین ماهه این انقلابکوچک، دانشجو همواره در خطمقدم مبارزه با ستمگری و زورگویی و استکبار، ایستاده بر برج دیدهبانی جامعه و در بطن دغدغههای روز […]
به گزارش خانه خشتی، از آذرماه ۱۳۳۲ در دوره پهلوی دوم در پی حضور نماینده دولت بریتانیا در تهران، تا آبان ماه ۱۳۵۸ و فتح جاسوسخانه دولت آمریکا و مدیریت چندین ماهه این انقلابکوچک، دانشجو همواره در خطمقدم مبارزه با ستمگری و زورگویی و استکبار، ایستاده بر برج دیدهبانی جامعه و در بطن دغدغههای روز اجتماع بوده. شخص دانشجو فارغ از عقاید مذهبی و ملی و دستهبندیهای سیاسی، از مسلمان تا مارکسیست و از تودهای تا مجاهد، همواره درحال کنشگیری و موضعگیری و احقاقحقوق بوده است و قرارگرفتن در گروهها و احزاب خاص، نه تنها هیچگاه مانع از کنشگری های عدالتطلبانهی دانشجویی نبوده، بلکه داعی محرک دانشجو برای فعالیتهای گستردهتر و پویاتر در سطح دانشگاه و جامعه شده. رفته رفته با ترویج اصلاحطلبی و انتقادهای تند از حاکمیت در دهه هفتاد و هشتاد، نوک پیکان کنشگری اجتماعی بدنه دانشجویی نیز از سمت استکبار و استعمار جهانی منحرف، و به سمت ارکان نظام و گاها ولایتفقیه منحرف شد که در جریان کوی دانشگاه سال ۷۸ و تحرکات دانشجویی در فتنه ۸۸ شاهد شمههایی از این انحراف بودیم. از میانه دهه نود تا امروز اما، به دنبال دو عامل اساسی «اوجگیری استفاده از شبکههای اجتماعی و فضای اینترنت» از سمتی و «رواج و پذیرش سبکزندگی مدرن» از سویی دیگر، کنشگری فعالانه و دغدغهمندی اجتماعی دانشجویانه به شکلی که در دهههای گذاشته رایج بوده، از کف دانشگاه و خیابان تقریبا رختبربسته.
با «گسترش و پذیرش مدرنیسم» و تلاش برای تشبه به مدرنها و تلبس به جامه مدرنیته در طبقه متوسط شهری و بالتبع در قشر دانشجو، به مرور زمان در دهه اخیر و بالخصوص در سالهای اخیر، بخش عمدهای از دانشجویان دچار انفصال از دغدغههای دینی، ملی و انسانی شده و بدون توجه به وقایع جهان پیرامونی خود، صرفا مشغول به امور لهوی و لاینفع عوامانه شدهاند. گرایش و غرق شدن در عالم مدرن و لوازم آن، بدنه دانشجویی امروزین ایران را به وادی بیدغدغگی، جهل نسبت به وقایع داخلی و خارجی و بدیهیات انسانی و اخلاقی کشانده. دانشجوی دهه چهارصد ، ولو در دانشگاههای معتبر، گاها دغدغهای فراتر از کافهگردی ها و ولگردیهای شبانه، روابط خارج از چارچوب تحت عنوان رل و کراش و اکس و پرسهزدن در کانال «کراشیابی» دانشگاه و تجربه مخدرهای مختلف در تورهای کویرگردی ندارد. او خود را در هیچ دسته و حزب و تشکل سیاسیای نمیبیند و اساسا دغدغهای فراتر از مثلث (سکس – کافه – باشگاه) ندارد چه رسد به اطلاع و اشراف بر تفاوت دستههای سیاسی و ملی دانشجویی و دغدغهمندی برای اجرای عدالت و سعادت در جامعه؛ لذا این طیف از دانشجویان امروز ما، پا فراتر از سَلَف هفتادوهشتی و هشتادوهشتی خود که دچار انحراف تحلیل بودند نهاده و اصلا تحلیل ندارد! لذا به وسیله کوچکترین القائات رسانهای و موجهای عوامانه مجازی، تغییر موضع داده و بدون اینکه حتی متوجه جایگاه تاریخی خود باشد، در نقش سیاهیلشکر استکبار ایفای نقش میکند؛ گاه با حمایت از سلبریتیهای بیسواد لوده فراری و گاه حتی با حمایت از اسرائیل و پشتپا زدن به فلسطین برخلاف تمام جنبشهای اصیل دانشجویی جهان؛ از هاروارد تا آکسفورد!
«گسترش شبکههای اجتماعی و اینترنت»، از سویی با ترویج مظاهر تمدن غرب و سبک زندگی مدرن، به تقویت عامل قبلی کمک نموده و از سوی دیگر باعث ایجاد توهم کاذب کنشگری در ذهن اندک دانشجویان دغدغهمند اجتماعی شده. این توهم، چه درمیان دانشجویان معترض نزدیک به گروه «برانداز» و چه در میان دانشجویان انقلابی موسوم به «ارزشی» رسوخ نموده و آنها را با وارد کردن در خلأ فکری به ورطه «مبارزه از زیرلحاف» یا اسلکتیویسم کشانده. دانشجوی امروزین با فعالیت صرف در فضایمجازی دچار نسیان رسالت کلان خود در اثرگذاری وسیع فرهنگی و اجتماعی بر طبقات مردم شده و به یک احساس رضایت کاذب از فعالیتهای خود میرسد که کوچکترین تاثیری در عالم واقع ندارد. با قطع امید از طیف اول دانشجویان غرق در مدرنیته و بیدردی و سیر کنندگان در هپروت دانشجویی، از دانشجویان طیف دوم که هنوز اندک دغدغهای برای حل مسئلههای اجتماعی کشور و موضعگیری نسبت به وقایع کشور و جهان دارند، انتظار میرود که با امعان نظر به کمنتیجه و حتی بینتیجه بودن فعالیتهای صرف مجازی و عدم حضور فعال و موثر در بزنگاههای تاریخی و با تلنگری نسبت به فراموشی هویت غبارگرفته دانشجویی خود، صحن خالی و سوتوکور دانشگاه و حتی جامعه را در ید تشکلها و گروههای خود گرفته و با تکیه بر توانها و امکانهای جوانی و دانشجویی، گرهگشای عرصههای مختلف علمی، فرهنگی، عدالتی و اجتماعی کشور باشند.
یادداشت