غالبا ما انسان ها در زندگی که جریان دارد به زیستن می پردازیم و با اینکه شوق شهادت را در سر می پرورانیم به یکباره در روز شهادت مرد مقاومت و میلاد با سعادت ام ابیها(س) می بینیم که عطر شهادت می پیچد و عده ای بی گمان ِ خودشان، اما به روایت هایی که سعادتشان است در خون شهادت می غلطند.
به گزارش خانه خشتی؛ بعضی چیزها؛ در جهان مهم تر از دارایی هستند یکی از آنها مرگ شیرین شهادت است که نصیب هر کس نمی شود اما به یکباره می بینی شهد شهادت بر زندگی اشخاصی می نشیند که زندگی عادی دارند و با اینکه شوق شهادت را دارند اما در مسیر هدایت الهی این مرگ شیرین گوارای وجودشان می شود و آرامش به وجودشان هدیه می شود.
در این گزارش قصد دارم حس و حال معنوی انسان هایی که در ۱۳ دی ماه چهارمین سالگرد شهادت سپهبد حاج قاسم سلیمانی مردی از تبار مقاومت راهی مزارش در گلزار شهدای کرمان شدند و اکثریت هم در سر مأوای شهادت را دارند به رشته تحریر درآورم.
یک روز قبل از عزیمت به کرمان
برای تکریم و زنده نگه داشتن یاد و خاطر شهید سلیمانی بزرگ مرد تاریخ مقاومت جهان در مراسم سالگرد وی شرکت نمودم عصر روز ۱۲ دی ماه است هنوز فردا از راه نرسیده و من وسایلم را جمع می کنم که به اتفاق خانوادم راهی کرمان شویم؛ آنچه برای من حال و هوای خاصی را تداعی می کرد حال و هوای معنوی که منشا آن را نمی دانستم حس وصف نشدنی و البته عارفانه
دارم به سمت مزار شهیدی می روم که در دل های انبوه مسلمانان جای دارد ؛ زن و مرد، پیر و جوان، همه و همه برای از دست دادن او با گذشت چهار سال از شهادتش؛ اشک می ریزند و دل ها سوزان.
قبل از سفر به خانواده خاطرنشان کردم که سفر حال و هوای خاصی را دارد و عشق شهادت در این روز خاص در همه موج می زند.
امنیت بسی از پارسال بیشتر بود
بدو ورود به شهر کرمان و مسیر کوه های صاحب الزمان کوه هایی که در دل گنجینه ای از اسرار شهدا، نیز مشتاقان شهادت و رهروان شهدا نهفته دارد و مناسبت های مختلف سال و روزهای آخر هفته میزبان خیل عظیم مردم خداجوی و زایران شهداست.
برقراری امنیت در کرمان علیرغم سال گذشته توجه من را جلب کرد امسال تدابیر امنیتی بیشتر از سال گذشته نمود داشت خودروهای پلیس با چهار دوربین مجهز مسیر ترد زایران و راهپیمایی را زیر نظر داشتند که مبادا اتفاق ناگواری از سوی دشمن خبیث روانه شود.
حضور مأموران پلیس برای هدایت و امنیت، حتی گاهاً صدای هلیکوپتر نظامی شنیده می شد که دغدغه امنیت در آن ها دل زایران را قوت می بخشید تا با پای پیاده و محکم خود را به مزار سردار دل ها برسانند.
بعد از رسیدن به کرمان و کوه های صاحب الزمان، به مسیر اصلی وارد شدیم و همپای راهپیمایان عزم خود را جزم کردیم تا به مرقد مطهر شهید برسیم.
تا گیتهای بازرسی خیلی فاصله بود ساعت ۱:۴۵ ظهر روز چهارشنبه بود همزمان با ما جمعیتی کثیر بعد از زیارت مزار حاج قاسم برمی گشتند و جمعیتی به سوی زیارت می رفتند این رفت و آمدها موازی بود و در موکب ها نیز هر کسی مشغول کاری و خدمتی بود.
شور و شوق مردم ستودنی بود موکبها با تلاش بیوقفه سعی در کمک رسانی و خدمات رسانی به زوار شهید حاج قاسم سلیمانی داشتند در آن جمعیت زیاد دود آتش برای دم گذاشتن چای و بخار چایی ها غذاهای داغ دیدنی بود.
حال و هوای جوان جیرفتی مملو از اشک قابل توصیف نیست
به مسیر خود به همراه خانواده ادامه دادیم شاهد وجود ملیت ها و مردم عاشق بودیم در این میان تصمیم مصاحبه با زوار را گرفتم.
طاهره رنج بری جیرفتی دختر خانم ۱۹ ساله که ساکن جیرفت بود در توصیف حال و هوایش در مزار حاج قاسم چنین بیان داشت که من دومین بار است شرف حضور و زیارت قبر مطهر حاج قاسم سلیمانی و شهدای گرانقدر را پیدا کردم.
حس قشنگ و معنوی دارم شهادت حاج قاسم سلیمانی برای ما نابهنگام بود و از دست دادن او غم بزرگی بر دل ها نشاند.
طاهره ی جوان، دختری مهربان بود که حس خوبی را در من خبرنگار با اشکهای جاری بر پهنه صورتش و با بیان حال و هوایش در اینجا در من ایجاد نمود.
برای حاج قاسم اسلام مرز نداشت
در ادامه همچنین شادی فرهنگیان خانمی ۳۴ ساله که ساکن تهران بود را برای مصاحبه انتخاب کردم.
او شرح حال خود را چنین توصیف کرد که به عشق حاج قاسم برای تکریم و بزرگ داشتن این شهید سپهبد سلیمانی هزار کیلومتر از زادگاهم را طی کردم و به کرمان آمدم .
حاج قاسم را یک آدم بزرگ دیدم که تا زنده بود تمام قوای جسمی و روحی و عزمش را جزم کرده بود که به کمک هم قطارانش به جنگ با ظالمان مظلوم کش ها بروند.
برای او اسلام مرز نداشت و سعی داشت وحدت بین مسلمانان کشورهای دیگر را به وجود آورد.
از حضورم در اینجا خوشحالم و بوی سعادت به من خورده و سعی می کنم سال های آینده نیز برای زیارت قبر شهید مقاومت این راه را دوباره طی کنم.
باشد که رهرو این شهدا باشیم چرا که اینها ستارههای هدایت هستند.
اندکی بعد صدای انفجار و ….
داشتم با شخص موکب دار مصاحبه ای انجام می دادم که یکمرتبه صدای مهیبی انفجار و داد و فریاد بلند شد بعد از رخ دادن حادثه حمله تروریستی مردم یا حسین گویان در نجات خود و خانواده خود برآمدند و به کمک نیروهای امنیتی و اورژانس مجروحان و شهدا به بیمارستان ها منتقل شدند.
تعدادی از پلیسها به همراه مردم در این حادثه مجروح شدند شهادت و میدان جنگ را باچشمان خود ملاحظه میکردیم آنجا فهمیدم جنگ بیرحمانه است و شهادت مرد میدان را میخواهد.
صحرای محشر
من در ابتدای مسیر صحنه حادثه شاهد استقبال و حضور کثیری از جوانان ۱۳ و ۱۴ ساله و جوانانی بودم که هنوز فرصت زندگی را داشتند.
در میان بحبوبه و شلوغی و تقلای مردم برای نجات جان خود و خانوادهشان مادرانی را میدیدم که بی تاب و انتظارکش کودکان و اعضای خانواده خود در آن میان بودند.
گویی صحرای محشر و قیامت شده بود حس جالبی نبود هر لحظه منتظر و امکان خطر وجود داشت.
معنای امنیت ارزشمند است
آنجا بود معنی امنیت پلیس برایم جان گرفت پلیسها و سربازان را میدیدم که دوان دوان سعی در نجات جان و هدایت مردم و دور کردن آن ها از حادثه را داشتند و پلیس مردم را به ورودیهای فرعی هدایت میکردند و این حادثه برای من در لحظات اولیه رقم خورد.
تروریست های کوردل عصر ۱۳ دیماه جاری همزمان با مراسم چهارمین سالگرد سپهبد شهید سردار حاج قاسم سلیمانی، در جمع زائرانی که پیاده به سمت گلزار شهدا در حرکت بودند، انفجار تروریستی انتحاری انجام دادند و زنان، مردان و حتی خردسالان را به خاک و خون کشیدند؛ چند دقیقه پس از انفجار نخست، انفجار دوم انجام شد، انفجارهایی که به گفته مسئولان حاوی ساچمه های فراوان بوده و همین نکته سبب افزایش شمار شهیدان شده است.
آخرین آمار شهدای این حادثه تروریستی ۹۲ نفر بوده است.
گروه تروریستی داعش مسئولیت این انفجارها را برعهده گرفته است.
گزارش از مژده عباسپور
انتهای پیام/