«الحمدا… رب العالمین» تنها تسلا بخش دل بیقرار مادر

مادر شهیدان از همه ما خواست اجازه ندهیم خون شهدا پایمال شود، انگار بی حجابی آزارش می داد، از مسئولین هم خواست به فکر مردم باشند و جویای حال خانواده شهدا باشند که همه زندگی شان را برای دفاع از اسلام دادند.

به گزارش “خانه خشتی”، فاطمه میرزایی مادر شهیدان پرتوی نیز نایل آمدن فرزندانش به درجه شهادت را افتخاری برای خود و فرزندانش عنوان کرد و از خاطرات تلخ و شیرین آن ها برایمان گفت.

جذبه محمد مهدی و حرف های بزرگ منشانه علی اکبر اینقدر به دل می نشست که برای اعضای خانواده شان نیز تازگی داشت.

دمی با مادر شهید …

علی اکبر با تغییر سال تولد خود در شناسنامه اش به جبهه اعزام شد، و در طول یک سال سه بار به خانه برگشت که در آخرین سفر خود و پس از زخمی شدن در جزیره مجنون، به بیمارستان شیراز منتقل و بستری شد.

هنوز تک تک جراحات علی اکبر از ذهن مادر عبور می کرد، انگار درد سینه علی اکبر داغی بود بر دردهای پنهان شده در سینه مادر که با هر بار یادآوری آن، موجی از اشک را در چشمانش غوطه ور می ساخت.

و اما آن چه بیش از هر چیز دیگری بعد از شهادت علی اکبر اهمیت داشت، وصیت علی اکبر ۱۴ ساله بود که از برادر بزرگترش خواسته بود اسلحه اش را زمین نگذارد و راهش را ادامه دهد.

حالا نوبت رزم محمد مهدی بود؛ او که پیش از این، سال های  متمادی در سپاه پاسداران مشغول به خدمت بود و در جبهه حضور داشت، می خواست با عزم بیشتری ارادتش را به وصیت برادر نشان دهد و با وجود دارا بودن همسر و فرزند بار سفر ببندد، و به درجه رفیع شهادت نایل شود.

این بار شلمچه میزبان محمد مهدی بود تا ۲۰ دقیقه قبل از آتش بس، پرواز به سوی برادرش را آغاز کند.

بیشتر دقت کنیم …

مادر شهیدان از همه ما خواست اجازه ندهیم خون شهدا پایمال شود، انگار بی حجابی آزارش می داد، از مسئولین هم خواست به فکر مردم باشند و جویای حال خانواده شهدا باشند که همه زندگی شان را برای دفاع از اسلام دادند.

اکنون مادر می گوید: علی اکبر می گفت می خواهم به جبهه بروم تا راه کربلا باز شود!

این روزها «الحمدا… رب العالمین» تنها تسلا بخش دل بیقرار مادر شهداست تا به داشتن فرزندان شهیدش افتخار کند.

برچسب ها:
رفسنجان شهید شهیدان پرتوی مادر