اهتمام به فرهنگ از وجوه مشترک حضرت امام (ره) و رهبری است. در نگاه امام شاکله و عنصر اصلی هر جامعهای فرهنگ است، و سیاست و اقتصاد از فرهنگ رنگپذیری دارند. امام فرهنگ را اساس سعادت یا شقاوت و منشأ بدبختی یا خوشبختی میدانست. شالوده قیام و نهضت امام بر تحول فکری و فرهنگی در جامعه بود. امام معتقد به رشد جامعه و نیل ملت به سطحی از آگاهی و درک شرایط کشور و جهان بود که موجب حرکت عمومی و خیزش فراگیر شود نه اینکه یک گروه خاص فعالیتهای صرفا سیاسی و یا حتی نظامی و مسلحانه برای تغییر رژیم داشته باشند. این رویکرد امام موجب رشد و بالندگی جامعه ایرانی شد و نهضت امام سراسر کشور از کلان شهرها تا روستاهای دورافتاده را دربر گرفت و بدون توسل به زور و خشونت رژیمی که مورد حمایت قدرتهای جهانی و شرق و غرب بود ساقط شد. این تحول بنیادین بدون تردید مرهون نگاه فرهنگی امام و تلاش و مجاهدت آن عالم ربانی و شاگردان ایشان و نیز دیگر اندیشمندان و مبلغان جامعه بود که با همراهی و اقبال عمومی مواجه شد.
از لحظه ورود امام به کشور پس از سالها تبعید در اولین سخنرانی در بهشت زهرا (س) به مباحث فرهنگی و هنری از جمله سینما توجه شد و این اعتناء تا لحظات پایانی عمر با برکت ایشان ادامه داشت و در وصیتنامه تاریخی خود در خصوص کتاب و مطبوعات تذکرات و هشدارهایی یادآوری گردید.
هنوز چهل روز از پیروزی انقلاب اسلامی در ۲۲بهمن ۵۷ نگذشته بود که امام اولویت سال ۵۸ را فرهنگ قرار دادند چون از منظر امام، اصلاح جامعه از اصلاح فرهنگی آغاز میشود. معمار بزرگ انقلاب از حمله نظامی و یا حصر اقتصادی هراسی نداشت ولی میُفرمود از وابستگی فرهنی میترسیم.
امام معتقد بود: «صدماتی که کشور از فرهنگ رژیم شاه خورده است قابل مقایسه با ضررهای اقتصادی و غیره نبوده است. متأسفانه در زمان این پدر و پسر دست اجانب باز گردید و مراکز آموزشی که باید تکیهگاه ملت باشد به ضدش تبدیل شد».
هشدا مداوم امام در خصوص وابستگی فرهنگی و فرهنگ وارداتی بود و راه رهایی را مجاهدت و تلاش گسترده میدانست و میفرمود: «خروج از فرهنگ بدآموز غربی و نفوذ و جایگزین شدن فرهنگ آموزنده اسلامی ملی و انقلاب فرهنگی در تمام زمینهها در سطح کشور آنچنان محتاج تلاش و کوشش است که برای تحقق آن سالیان دراز باید زحمت کشید و با نفوذ عمیق و ریشهدار غرب مبارزه کرد».
واژه کلیدی دیگری که در سخنان امام مورد توجه و انذار بود مقوله «غربزدگی» است که ریشه دیگر مشکلات در عرصه اقتصادی و سیاسی است. امام میکوشید که فرهنگ خودباوری را جایگزین خودباختگی سازد و بر استقلال فرهنگی تأکید میکرد تا استقلال در دیگر حوزهها تحقق یابد و فرهنگ استعماری رخ بربندد.
امام به زبانی ساده و قابل فهم برای عموم ریشه عقبگرد و انحطاط دوران پهلوی را اینگونه تشریح میکرد: «فرهنگ اساس ملت است، اساس ملیت یک ملت است، اساس استقلال یک ملت و لهذا آنها کوشش کردهاند که فرهنگ ما را استعماری کنند. با تبلیغات خودشان ماها را ترساندند که از خودمان میترسیدیم، به خودمان اعتماد نداشتیم، اگر یک کسی مریض میشد، میگفتیم باید برود خارج، درٌ صورتیکه طبیب داشتیم… باید ارتش ما را خارجیها اداره کنند، باید نفتمان را خارجیها بیایند اداره کنند… مغزهای ما را شستوشو کردند. اعتماد به نفس را از بین بردند».
امام برای درمان این درد تاریخی ۸ ماه و ۸ سال و حتی ۲۰ سال را کافی نمیدانستند و از دولت و ملت میخواستند که تلاش همهجانبه را ساماندهی کنند. بدون تردید اصلاح و تحول فرهنگی نیازمند عزم و اراده ملی و همدلی و همراهی همگانی است. صرفا با دستورالعمل و بخشنامه نمیتوان در عمق جان و باور افراد تأثیر گذاشت، لذا امام راه اصلاح را خواست و تصمیم مردم میدانست و میُفرمود: «ملت عزیز ایران و سایر کشورهای مستضعف جهان اگر بخواهند از دام شیطنتآمیز قدرتهای بزرگ تا آخر نجات پیدا کنند چارهای جز اصلاح فرهنگ و استقلال آن ندارند».
آنچه بیان شد گوشهای از دغدغهها و دلمشغولیهای حضرت امام بود که فرهنگ را کارخانه آدمسازی میدانست و میُفرمود: «درباره فرهنگ هرچه گفته شود کم است و میدانیم اگر انحرافی در فرهنگ یک رژیم پیدا شود دیری نخواهد کشید که انحراف فرهنگی به همه غلبه کند و همه را خواهی نخواهی به انحراف کشاند».
بلاشک منطبقترین و نزدیکترین دیدگاه در حوزه فرهنگ به امام عزیز متعلق به رهبر فرزانه انقلاب است که همواره بیمها و امیدها و نیز دردها و درمانها را بیان کردهاند و با اهتمام ویژه و وقتگذاری بسیار، ارباب فکر و اندیشه و هنر و نیز مسئولان را به جدیت در این امر راغب ساختهاند. اگر به هشدارهای بهموقع ایشان در خصوص تهاجم فرهنگی بعد از دوران دفاع مقدس توجه کافی شده بود و بعضی از دستاندرکاران آن را توهم توطئه قلمداد نکرده بودند قطعا امروزه با معضلات کمتری مواجه بودیم. اگر در برابر انبوه سرمایهگذاری دشمن در راهاندازی شبکههای مختلف فارسیزبان و تولید محصولات فراوان اعتبارات بیشتری اختصاص مییافت، قطعا نتایج بهتری را شاهد بودیم.
بههرحال با درک شرایط و شناختی که از استعدادهای فراوان و ظرفیت و توانمندیهایی که در کشور وجود دارد نه تنها میتوان از فرهنگ اصیل و ناب اسلامی و ایرانی صیانت کرد بلکه میتوان این فرهنگ باشکوه را که با فطرت آدمیان سازگاری دارد بهعنوان بهترین ارمغان به جهان تشنه حقیقت هدیه کرد، مشروط بر اینکه نگاه همگان بهویژه مدیران و مسئولان به اشاره دیدبان نافذ انقلاب و پرچمدار هدایت انسانها در عصر حاضر باشد.