خانه خشتی: یکی از مهمترین ملاکهای توسعه یافتگی هر کشور و منطقه، گسترش زیرساختهای آموزش عالی در آن است. از آنجایی که علم و فن آوری جزء لاینفک توسعه و گذار به صنعتی شدن جوامع امروزی است بی شک سرمایه گذاری در بخش آموزش عالی میتواند روند رو به رشد هر جامعه ای را تضمین کند. مثالهای بسیاری را میتوان از کشورها یی بیان کرد که چه در گذشته و یا در حال توانسته اند با سر مایه گذاری در بخش آموزش عالی و پژوهش ، پله های ترقی را به سرعت بپیمایند و خود را از کشورهای عقب مانده در صنعت و تکنولوژی به کشورهای پیشرو برسانند و امروز حرف بسیاری در عرصه فن آوری برای گفتن دارند.
در ایران هم پس از انقلاب اسلامی و به ویژه پس از پایان جنگ تحمیلی روند توسعه مراکز علمی و دانشگاهی با شتاب بیشتری به حرکت در آمد به گونه ای که امروز کمتر شهر و یا حتی بخشی را میتوان در ایران بدون داشتن مراکز آموزش عالی یافت که از نظر توسعه کمی، توسعه شگفت آوری است .
در شهر ما نیز چندین چند مرکز آموزش عالی از قبیل دولتی ، آزاد ،پیام نور و… ایجاد گردیده که تعداد قابل توجهی دانشجو و فارغ التحصیل را پرورش داده است .
گسترش فضای دانشگاهی دررفسنجان و به تبع آن حضور دانشجویان غیر بومی را بدنبال داشته که خود موجب تغییر چهره شهر گردیده .
حضور دانشجویانی از سرتاسر کشور با فرهنگها گوناگون و متفاوت آنهم در شهری مذهبی و سنتی معضلاتی را به وجود آورده که متاسفانه کمتر مورد بررسی قرار گرفته است. در این نوشتار قصد آن داریم به معضلی اشاره کنیم که در سالها اخیر دامنگیر مردم شهرمان و جامعه دانشگاهی گردیده و آن چیزی نیست جزء تفاوت فرهنگی.
در جامعه ای سنتی شهر ما برای هر چیز تعریف خاص به خود از سالیان گذشته موجود است ، تعاریفی که شاید فقط وفقط مخصوص به شهر ما یا جامعه ای شبیه به آن باشد که دیگرانی که از محیطی این چنین به دور بوده اند کمترین آشنایی با آن نداشته باشند .
در چنین شرایطی است که دانشجویانی از سایر نقاط کشور به شهرمان وارد میشوند وبدون توجه به این فضا بعضا اقداماتی را انجام میدهند که شاید به زعم خود عمل خطایی نبوده باشد اما در قالب فرهنگ ما تفاسیر متفاوتی خواهد داشت.
بعضا اظهار نظرهایی که از مردم در مورد برخی از دانشجویان و اعمال و رفتار و لباس پوشیدنشان میشنویم که ریشه در همان قالب ذهنی سنتی شکل گرفته از گذشته دارد که نه تنها ملاک قضاوتشان است بلکه در رفتارشان با این قشر تاثیر مستقیم دارد.
آسیبهای وارد آمده به هر دو طرف بگونه ای است که نه میتوان از تاثیر نچندان خوش آیند فرهنگهای وارداتی به شهر چشم پوشید و نه میتوان به تکدر خاطر دانشجویان غیر بومی که شاید تعداد قابل توجهی از آنها دختران دانشجو باشند بی توجه بود.
سوال قابل پرسش آن است که اولیایی فرهنگ عمومی به طور اععم و مسولین فرهنگی دانشگاهها بطور اخص چه اقدامی رابرای حل این موضوع تا به امروز به انجام رسانیده اند ؟
چرا نباید برای دانشجویان جدید الورود غیر بومی مراحلی جهت آشنایی با فرهنگ مردم رفسنجان تعریف و اجراکرد و در طرف مقابل برای جامعه شهری ما فرهنگ برخورد با جوانان دانشجوی غیر بومی نهادینه گردد .
هدف باید آن باشد که در طرفین درک متقابلی بوجود آورد که با کمترین آسیب زمینه همگرایی را ایجاد و گسترش دهد.
بر کسی پوشیده نیست که دانشجویان امروز، مدیران و آینده سازان فردای کشورهستند شاید همین تفاوتها و اختلاف فرهنگها باعث ایجاد دلخوریهایی گردد که تا مدتها در ذهن دانشجویان امروز و مدیران فردا باقی بماند.
بیان مطلب فوق از آن جهت است که بنده با دانشجویانی غیر بومی برخورد داشتم که زمانی در رفسنجان تحصیل میکردند و با دیدن یک رفسنجانی تازه به یاد مشکلاتی که در شهرمان داشتند و احیانا مزاحمتهایی که توسط برخی معلوم الحالها برایشان ایجاد شده بود میافتند و لب به گلایه میگشایند.
میتوان آغاز سال جدید تحصیلی دانشگاهها را زمان مناسبی برای آغاز مسیری جدید در بخش فرهنگی جامعه دانشگاهی رفسنجان تعریف کرد که این خود در بهبود جایگاه شهرمان در کشور و تغییر برخی دیدگاها نه چندان مثبت موثر باشد.
یادداشت از : سید مرتضی سید حسینی