پشت صحنه کانال بهائیت من و تو
ابتدا همه فکر میکردند مدیریت شبکه من و تو را گوگوش (فائقه آتشین) خواننده دربار پهلوی برعهده دارد اما بعدها مشخص شد استفاده از نام وی فقط در حد تبلیغات بوده نه چیز دیگری و مدیریت این شبکه انگلیسی را کیوان و مرجان عباسی برعهده دارند. به گزارش “خانه خشتی”؛ وطن امروز در یادداشتی با […]
ابتدا همه فکر میکردند مدیریت شبکه من و تو را گوگوش (فائقه آتشین) خواننده دربار پهلوی برعهده دارد اما بعدها مشخص شد استفاده از نام وی فقط در حد تبلیغات بوده نه چیز دیگری و مدیریت این شبکه انگلیسی را کیوان و مرجان عباسی برعهده دارند.
به گزارش “خانه خشتی”؛ وطن امروز در یادداشتی با عنوان “پشت صحنه کانال بهائیت” به قلم وحید اطلس نوشته است: شبکه انگلیسی من و تو ۱ و ۲ در تاریخ ۶ آبان ۱۳۸۹ تاسیس شد.
ابتدا همه فکر میکردند مدیریت این شبکه را گوگوش (فائقه آتشین) خواننده دربار پهلوی برعهده دارد اما بعدها مشخص شد استفاده از نام وی فقط در حد تبلیغات بوده نه چیز دیگری و مدیریت این شبکه انگلیسی را کیوان و مرجان عباسی برعهده دارند.
کیوان عباسی فرزند فریبرز عباسی است که مدتی در آمریکا ساکن بودند و از طرفداران سلطنت محمدرضا پهلوی هستند.
کیوان عباسی مدتی مدیریت شبکه سیاسی فارسیزبان آزادی را برعهده داشت که افرادی مانند رضا فاضلی و بهروز صوراسرافیل نیز در آن حضور داشتند.
فاضلی و صوراسرافیل بعدها به دلیل اختلافاتی که بین کیوان عباسی و آنها به وجود آمد، از این شبکه جدا شدند. شبکه آزادی بعد از مدتی به دلیل ضعف محتوا و پایین بودن کیفیت و عدم جذب مخاطب تعطیل شد.
بعد از مدتی کیوان کار خود را در فضای اینترنت شروع و شبکه «ببینتیوی» را راهاندازی کرد. این شبکه که فقط از طریق اینترنت قابل رویت بود با همکاری رها اعتمادی (بنیاعتماد)، تیام بصیر و تعدادی چند از دوستان آنها تا مدتی فعالیت داشت و توانست مخاطب خاص خود را جذب کند اما به دلایل مختلف این کار نیز به سرانجام نرسید و بعد از مدتی ببینتیوی نیز تعطیل شد.
کیوان عباسی که در ۲ تجربه قبلی شکست خورده بود بعد از مهاجرت به انگلیس اینبار تلاش کرد با متقاعد کردن مسؤولان و دولتمردان انگلیس، شانس خود را در شبکه دیگری امتحان کند. او در جلسهای که برخی صاحبان رسانه و مسؤولان انگلیسی برای بررسی عملکرد سالانه بیبیسی فارسی تدارک دیده بودند حاضر شده و نقدی را که بر شبکه بیبیسی فارسی نوشته بود، ارائه داد.
خلاصه نقد وی این بود: «شبکه بیبیسی فارسی شبکه دوران بحران است؛ شبکهای که مخاطبان آن در زمان وضعیت سفید و حالت عادی به حداقل میرسد.
این مطلوب ما نیست، اگر حمایتهایی که از شبکه بیبیسی فارسی میشود، از من و دوستانم بشود شبکهای راهاندازی خواهیم کرد که در زمان عادی با پخش برنامههای فرهنگی و جذاب، جوانان و مخاطبان خود را جذب کند تا در زمان بحران و آشوب و به قولی وضعیت قرمز بتواند اثرگذاری خود را داشته باشد؛ برنامههای ضدفرهنگی برای جذب در روزهای عادی و برنامههای سیاسی برای تخریب در زمان بحران و آشوب».
این نقد به مذاق حاضران در جلسه خوش آمد و کیوان عباسی توانست اجازه تاسیس شبکه من و تو ۱ و ۲ را در همان جلسه بگیرد.
من و تو ۱و ۲ تاسیس شد؛ شبکهای که از حمایت کامل دولت انگلیس و گروههای سیاسی جداشده از توده مردم ایران برخوردار شد. استفاده از کارمندان و تیم فنی و حتی آرشیو بیبیسی و حمایتهای مالی و امنیتی تمام و کمال دولت انگلیس این شبکه را یک شبکه خاص کرد.
بودجهای که برای این شبکه در نظر گرفته شد، به اندازهای بود که فقط در برنامه آکادمی موسیقی میلیونها دلار هزینه شد. از جمله:
۱- پرداخت ۵۰۰ هزار دلار در هر بار پخش به گوگوش، برای راهاندازی آکادمی موسیقی
۲- پرداخت ۳۰۰ هزار دلار در هر بار به هومن خلعتبری همکار گوگوش و شوهر کنونی وی در آکادمی موسیقی
۳- پرداخت ۲۵۰ هزار دلار در هر بار پخش به بابک سعیدی همکار گوگوش در آکادمی موسیقی
۴- پرداخت یکصد هزار دلار در هر بار پخش به رها اعتمادی (بنیاعتماد) برای برعهده گرفتن اجرای برنامههای آکادمی موسیقی
۵- پرداخت ۱۰ هزار دلار برای برنامه پشت صحنه آکادمیکه توسط سالومه سیدنیا اجرا شد.
و… .
هزینههای فنی و دکور و اسکان شرکتکنندگان در طول مدتی که برای شرکت در آکادمی آنجا بودند و… را هم به این فهرست اضافه کنید. این فقط هزینه یک برنامه است که در طول سال یکبار تهیه و پخش میشود.
به هرحال، قرار بود من و توی انگلیسی که شعبه فرهنگی بیبیسی فارسی است با قوت کار خود را شروع کرده و خیلی سریع نیز گسترش پیدا کند. برای توسعه، شبکههای من وتو ۳، ۴ و ۵ نیز در نظر گرفته شده بود که قرار بود بعدها به من و تو ۱ و ۲ اضافه شود و همینطور تعداد من و توها بیشتر شود.
این کار موجب میشد به مرور زمان شبکههای فرهنگی لسآنجلسی از جدول شبکهها حذف یا به حاشیه کشیده شده و مرجع شبکهها از آمریکا (لسآنجلس) به انگلیس (لندن) منتقل شود.
در همین راستا به برخی مجریان لسآنجلسی نیز پیشنهاد کار شد؛ از صدای آمریکا (VOA)، بیژن فرهودی و مهدی فلاحتی؛ از شبکه پارس، مهرداد پارسا، حسین فرجی و مسعود صدر؛ از شبکه پن، نسرین احمدیان و همینطور از دیگر شبکههای فرهنگی و سیاسی فارسیزبان.
همهچیز به ظاهر درست و صحیح در نظر گرفته شد. حتی برای ابتدای کار و اینکه اشکالی به کار وارد نشود، برای اجرای برنامهها، افرادی گزینش و انتخاب شدند که نزد مردم ایران شناخته شده نبودند و از افراد شناخته شده بیشتر برای دوبله، تربیت مجری و… استفاده شد.
با این کار جلوی موضعگیریهای احتمالی علیه شبکه و کارکنانش گرفته میشد. هیچیک از مجریان در فضای اینترنت و شبکههای ماهوارهای دارای سابقه شفاف نبودند.
بعد از تاسیس شبکه، مشکلات یکی پس از دیگری به وجود آمد و ادامه پیدا کرد که به برخی از آنها به صورت خلاصه اشاره خواهیم کرد. مشکلات از قرار زیر بود:
۱- تاثیر شبکه من و تو ۲ بر من و تو ۱ و انزوای من و تو ۱:
اشتباه اول مدیران این شبکه این بود که فکر میکردند مردم ایران تشنه فرهنگ برهنگی هستند و با دیدن چند صحنه مبتذل و جنسی آب از لب و لوچهشان آویزان شده و به این شبکه رو میآورند اما از آنجا که مردم ایران دارای فرهنگ و تمدن بیش از ۷ هزار ساله هستند، نشان دادند ظرفیت و گنجایش آنها بیش از اینهاست که با دیدن چند صحنه مبتذل، فرهنگ و تمدن خود را بفروشند.
مردم ایران بار دیگر به صاحبان انگلیسی این رسانهها فهماندند پیشرفت را در اعتقادات، آداب و رسوم، فرهنگ و تمدن و علم و تکنولوژی میبینند، نه برهنگی و بیبند و باری.
این شد که از همان ابتدا شبکه مستند من و تو ۲ وضعیت بهتری نسبت به من و تو ۱ پیدا کرد و شبکه انگلیسی من و تو ۱ به انزوا کشیده شد.
۲- افشاگریهای شبکههای ماهوارهای به اصطلاح لسآنجلسی علیه شبکه انگلیسی من و تو:
غیر از اینکه شبکه انگلیسی من و تو ۱ (با توجه به بودجه کلان و حمایتهای مالی و… دولت انگلیس) رقیب بسیار جدیای برای شبکههای لسآنجلسی محسوب میشد، از طرفی برنامههایی که توسط آن تهیه و پخش شد نیز نوعی تهدید برای شبکههای لسآنجلسی محسوب میشد.
مدیران و مسؤولان شبکههای فرهنگی لسآنجلسی در همه مدتی که برنامه اجرا میکردند، سعی داشتند خود را عضوی از مردم جلوه داده و حتی در مناسبتهای مذهبی نیز برنامههای خود را با آداب و رسوم ملت و مردم ایران همرنگ میکردند تا این فضا ولو به ظاهر ایجاد شود که ما پایبند به اصل و هویت و ریشه اصلی خود یعنی اسلام و ایران هستیم.
استراتژی برخی شبکههای لسآنجلسی حرکت به صورت نرم بود اما شبکه انگلیسی من و تو همه این رشتهها را به یکباره پنبه کرد و خیلی ساده و صریح صحنههای مبتذلی از قبیل پخش برنامه زنده زنان زیبای دنیا، سواحل کشورهای اروپایی و آموزش رقص و… را که هیچ شبکه فارسی زبانی (حتی بیبیسی فارسی) تا آن روز پخش نکرده بود، به تصویر کشید. به همین دلیل مهران عبدشاه، مدیر شبکه
آی پی ان اعلام کرد: «سیاستها و دیدگاههای مدیران شبکه انگلیسی من و تو و شبکه فارسیوان یکی و اهداف آنها نیز مشترک است».
آش آنقدر شور شدکه مدیران و مجریان این شبکهها مانند نادر رفیعی مدیر شبکه امید ایران، فرزان دلجو مدیر شبکه لایو و حمید احمدی مدیر شبکه سیسی و… بارها و بارها اعلام کردند برنامههای شبکه انگلیسی من و تو ۱ با تمدن مردم ایران سازگاری نداشته و در بیشتر مسائل علیه فرهنگ و تمدن مردم ایران است!
همه اینها یک طرف اما مساله مهم و اساسی این بود که شبکه انگلیسی من و تو با بودجهای که داشت هر کسی را میخواست میخرید تا جایی که به عنوان مثال حسین فرجی که یکی از کارشناسان مسائل سیاسی در شبکه صدای آمریکا (VOA) بود، توسط مدیران شبکه انگلیسی من و تو۲ برای کار دوبله در این شبکه، خریداری شد و همین طور افراد دیگری مانند آرمین قبادیپاشا که کارشناس شبکه صدای آمریکا بود ولی در شبکه من و تو به عنوان خبرخوان در برنامه اتاق خبر مورد استفاده قرار گرفت، امیر برادران، کارشناس صدای آمریکا که کارشناس برنامه آفساید شد و جاوید جعفری، کارشناس شبکه صدای آمریکا که به عنوان مجری در شبکه من و تو به کار گرفته شد.
اما شبکههای سیاسی که سالها علیه جمهوری اسلامی کار کرده بودند و سعی داشتند حداقل مردم را به سمتی ببرند که دست از منابع خبری داخلی برداشته و به آنها بیاعتماد شده و اطلاعات خود را از منابع خارجی بگیرند با روی کار آمدن شبکه انگلیسی من و تو ۱ به یکباره دیدند در برنامه اتاق خبر این شبکه اکثرا و گاهی همه خبرها از منابع داخلی است.
عملکرد سیاسی این شبکه از قبیل تخریب ایرانیان مقیم اروپا و آمریکا و نقل قول از منابع داخلی به گونهای بود که شبکههای سیاسی، این شبکه انگلیسی را شبکه جمهوری اسلامی بنامند و با آن به مخالفت بپردازند.
این شد که شبکههای فارسیزبان فرهنگی و سیاسی لسآنجلسی با یکدیگر همصدا شده و علیه این شبکه انگلیسی موضع گرفتند و در پارهای از مواقع دست به افشاگری علیه مدیران و مسؤولان این شبکه انگلیسی زدند.
* آکادمی موسیقی گوگوش
آکادمی مبتذل موسیقی با صرف هزینههای زیاد توانست در ابتدای راه مخاطبانی را به خود جذب کند اما هنوز کار به اتمام نرسیده بود که شبهه تقلب در انتخاب نفرات اول آکادمی به جاهای باریک کشید.
تعدادی از مخاطبان و هواداران خوانندهها در فضای فیسبوک و اینترنت به صورت خودجوش یا حتی برنامهریزی شده شروع به تبلیغ و حمایت از کاندیداهای خود کردند اما نتیجه آنطور که باید جلو نرفت.
اما وسطهای کار آکادمی مشخص شد همه این مسائل کاملا صوری بوده و خوانندهها و نفرات اول و… از همان اول مشخص و انتخاب شده بودند و طرفداران در طول این مدت بازیچهای بیش نبودهاند!!
شبکه من و تو فقط در ایران قابل رؤیت است و ایرانیانی که در دیگر کشورها بودند، نمیتوانستند برنامههای این شبکه را ببینند پس چگونه میتوانستند به خواننده مورد نظر خود آن هم در آن زمان مشخص و محدود رای بدهند؟! پس اعلام شماره برای ایرانیان خارجنشین کاملا صوری بود.
جالب است که مدیران و مجریان این شبکه در برنامههای مختلف، انتخابات ایران که در آن ناظران کاندیداها از صفر تا صد آن یعنی از پیش از رایگیری تا شمارش آرا حضور داشتند را قبول نداشته و زیر سوال میبرند و قائل به تقلب هستند، در حالی که خود آنها هیچگونه شفافسازی درباره نحوه رایگیری و شمارش آرای یک برنامه مبتذل نداشتند.
از طرفی ساخت و پاخت برخی خوانندهها با هیات داوران و مجریان و دستاندرکاران آکادمی، شک طرفداران و مخاطبان را درباره تقلب به یقین تبدیل کرد و ازدواج نفر اول دور اول آکادمی (سروش تهرانی) با یکی از مجریان شبکه من و تو (سالومه سیدنیا) از این ساخت و پاختها پرده برداشت.
* جداییها
برخی عوامل و دستاندرکاران شبکه به دلایل مختلف از شبکه جدا شدند، دلایلی مانند:
ـ منفور شدن شبکه.
آنها میخواستند با حضور در شبکهای که فکر میکردند مخاطب زیادی خواهد داشت و مبدائی برای آغاز دور جدید شبکههای ماهوارهای خواهد شد، برای خود وجههای کسب کنند. عملکرد بد این شبکه انگلیسی موجب منفور شدن آن نزد مخاطبان شد و این امر موجب تنفر از مجریان و عوامل هم شد. به همین دلیل تعداد زیادی از عوامل و دستاندرکاران این شبکه انگلیسی، عطای این شبکه را به لقایش بخشیدند و از این شبکه جدا شدند. افرادی مانند مهرداد پارسا، حسین فرجی، مسعود صدر، کامران محیط، رضا همایون، فیروزه باغبان، فرشته دانشفر، سمیرا قاسمی و… .
ـ اختلاف بین مدیریت شبکه و مجریان.
در هر مدیریت و مجموعهای اختلاف سلیقه و نظر امری طبیعی است اما اگر نگاهی اجمالی به سابقه مدیریت مدیر شبکه انگلیسی من و تو داشته باشید درمییابید این اختلافات طبیعی به نظر نمیرسد.
اختلاف مجریان و دستاندرکاران شبکه آزادی با مدیر آن یعنی کیوان عباسی منجر به تعطیلی این شبکه شد. در شبکه انگلیسی من و تو نیز بعد از مدتی، نحوه عملکرد و مدیریت کیوان عباسی باعث جدا شدن برخی مجریان و دستاندرکاران از این شبکه شد. افرادی مانند آزاده حسینی، مریم تهرانی، سارا باغستانی، آوا صفا، سحر زند، جاوید جعفری، نسرین احمدی و… به همین دلایل از شبکه جدا شدند.
برخی از این افراد پس از جدا شدن از منوتو، اسرار و مسائل پشتپرده این شبکه انگلیسی را فاش کردند. افشاگریهای این افراد همانا و ریزش برخی مخاطبان نیز همان.
ناگفته نماند در حال حاضر نیز این اختلافات بین دیگر مجریان و دستاندرکاران شبکه با کادر نظارت و امنیت شبکه ادامه دارد. کادر نظارت و امنیت شبکه به دستور کیوان عباسی، مدیر شبکه انگلیسی من و تو همه رفت و آمدها و حرکات و سکنات مجریان و دستاندرکاران شبکه را زیر نظر دارند.
در همه قسمتهای داخلی و خارجی شبکه افراد باید در دید دوربین باشند. صفحات مانیتور آنها موقع کار باید به اندازهای باشد که دوربین به وضوح تصاویر و حتی نوشتههای آن را ببیند و بخواند.
رجوع به سایتهای داخلی ایران غیر از بچههای اتاق خبر برای دیگر افراد ممنوع است. هیچ شخصی موقع کار نباید تنها باشد به این معنی که اگر کسی پشت سیستمی مینشیند و مشغول به کار میشود باید حتما در کنارش شخص دیگری باشد (تنها کار کردن در محیط کار ممنوع). آوردن هرگونه سیمکارت و گوشی شخصی در محل کار ممنوع است و کارمندان موظفند سیمکارت و گوشی خود را در ابتدای ورود به ساختمان شبکه تحویل داده و سیمکارت و گوشیای که مدیریت شبکه در اختیار آنها قرار میدهد را تحویل بگیرند.
آوردن سیمکارت و گوشی شخصی در محیط کار تخلف بوده و جریمه نقدی و رای کمیته انضباطی را درپی خواهد داشت.
همه خطوط تلفن شخصی و حتی خانوادگی کارکنان شبکه شنود میشود و… .
همه اینها فضایی را ایجاد کرده که کار در این شبکه برای کارکنان بسیار سخت و طاقتفرسا شود اما چارهای جز ماندن و کار در این شبکه وجود ندارد بویژه برای کسانی که از شبکههای دیگر به این شبکه آمدهاند، زیرا شبکههای دیگر حاضر به پذیرش دوباره آنها نیستند. از طرفی کسانی که با این شبکه همکاری کرده باشند، نزد ایرانیان مقیم اروپا و آمریکا وجهه خوبی نداشته و از آنها استقبال نمیشود.
* حذف منوتو ۲
جز افرادی که به نوعی وابستگی با مدیریت شبکه دارند بقیه کارمندان قراردادی و ساعتی هستند و هر وقت مدیریت شبکه صلاح بداند آنها را اخراج خواهد کرد.
جدا شدن برخی دستاندرکاران و اختلاف موجود بین کادر فعلی شبکه ضربه سهمگین دیگری را بر بدنه شبکه وارد کرد تا اندازهای که شبکه را به حالت کما برده و منجر به تعطیلی شبکه من و تو ۲ شد.
کاهش یکباره کارمندان و دستاندرکاران و اختلاف موجود بین کادر فعلی با مدیریت شبکه موجب شد امکان ساپورت هر ۲ شبکه وجود نداشته باشد و به همین دلیل مدیران شبکه انگلیسی من و تو تصمیم گرفتند من و تو ۲ را حذف کنند.
شبکه من و تو ۲ اگر چه از آرشیو بیبیسی تامین میشد اما کار دوبله، تدوین و… آن نیاز به کادر متخصص و مجرب داشت که انصراف و جدا شدن یکباره برخی دستاندرکاران، موجب تعطیلی این شبکه شد و این بزرگترین ضربهای بود که میتوانست بر بدنه شبکه و مدیریت آن وارد شود. به قول مهران عبدشاه بادکنکی که تا نهایت خودش باد شده بود به یکباره بادش خالی شد.
برای توجیه این اتفاق و ظاهرسازی در مجامع عمومی اعلام شد این ۲ شبکه قرار است با هم ادغام شوند. زیرا جمهوری اسلامی روی این شبکهها پارازیت میاندازد و برای اینکه مخاطبان بتوانند هر دو شبکه را یکجا و بهتر ببینند شبکه روی ۲ فرکانس دیگر نیز پخش خواهد شد. برای ظاهرسازی نیز یک نظرسنجی صوری در صفحه اول سایت گذاشته شد تا طبق معمول تظاهر شود خواست مخاطب ادغام بوده است.
اما این بهانه بسیار مضحک بود. اول اینکه این پارازیت بعد از گذشت یک سال به وجود نیامد بلکه از همان ابتدای تاسیس شبکه وجود داشت. پس چرا از همان ابتدا شبکه من و تو را به یک و ۲ تقسیم کرده بودند؟ آیا غیر از این بود که پارازیت برای هر دو شبکه وجود داشت (هم من و تو ۱ و هم من و تو ۲) پس چرا من و تو ۲ حذف شد؟
اگر قرار است یکی شوند چرا نام شبکه من و تو نشد؟ چرا من و تو ۱؟ چرا من و تو ۲؟ مگر این ۲ شبکه ادغام نشدند؛ چرا باز من و تو ۱ باقی ماند؟ آیا به این دلیل نبود که وقتی مشکلات برطرف شد دوباره من و تو ۲ راهاندازی شود و…؟ اگر به دلیل مشکل پارازیت و به قول مدیریت شبکه برای بهتر دیده شدن شبکه، روی فرکانس دیگری رفتند چرا فرکانسی را انتخاب کردند که تقریبا همه شبکههای سیاسی در آن فرکانس بودند؟
* کمیته بحران و خودزنی
در کنار بیم جدا شدن دیگر مجریان و دستاندرکاران، مشکل دیگری نیز به وجود آمد و آن افشای هویت واقعی برخی مجریان و دست اندرکاران شبکه و اهداف شوم مدیریت این شبکه انگلیسی توسط وبسایت امواج سیاه بود که در مدت کمی توانست مخاطبان زیادی را به خود جذب کند.
افشای این اطلاعات فضای اعتراضی جدیدی را برای مخاطبان، علیه این شبکه باز کرد و البته موجب ریزش مخاطب این شبکه انگلیسی شد. به همین دلیل کمیته مدیریت بحران توسط مدیر شبکه انگلیسی من و تو و برخی دستاندرکاران آن تشکیل شد تا فکری به حال مشکلات به وجود آمده شود و آبروی رفته را بازگردانند.
حاضران در جلسات این کمیته، کیوان و مرجان عباسی، حسن اعتمادی (بنیاعتماد)، رها اعتمادی (بنیاعتماد)، پانتهآ مدیری، سالومه سیدنیا، امیرعلی محمدیان و امید خلیلی تجریشی بودند. موضوع جلسات، عبور از بحران موجود و واکسینه کردن شبکه در برابر بحرانهایی که در آینده ممکن است برای شبکه و عوامل و دستاندرکاران آن به وجود آید، بود.
واکسینه کردن مخاطب، حاصل ۵ جلسه مدیریت بحران شبکه انگلیسی من و تو بود. به این معنی که باید مخاطبان دربرابر هرگونه خبر و اطلاعات منفی درباره شبکه و عوامل آن واکسینه شوند. باید فضا بهگونهای طراحی شود که مخاطبان به شبکه اطمینان حاصل کرده و هرگونه خبر منفی علیه شبکه را با دیده شک و تردید نگاه کنند. با این کار، اطلاعاتی که توسط افراد جدا شده از شبکه منتشر میشود نیز کاری از پیش نخواهد برد.
اما اینکه این اعتمادسازی و واکسینه کردن مخاطبان باید چگونه ایجاد شود، نیاز به جلسات متعدد دیگری داشت که مدیریت آن به پانتهآ مدیری و امید خلیلی تجریشی سپرده شد.
بعد از جلسات مختلف و متعدد بنا شد بهنام یکی از مجریان مهم و شناختهشده شبکه در فضای اینترنت یکسری اطلاعات فاش شود. بعد از اینکه گستره مخاطب اطلاعات فاششده زیاد و فضا رسانهای شد، همه مطالب بازگو یا به اصطلاح فاششده در چند برنامه مختلف زیر سوال رفته و شبکه به طور کلی منکر همه آن مسائل شود.
در مرحله اول نیز باید تازهترین موجی که روی کار آمده خنثی شده، بعد بقیه مشکلات بررسی شود.
اهداف ابتدایی این خودزنی به شرح زیر است:
۱- یکسری اطلاعات سوخته فاش شود تا خواننده به آنها مشغول شود.
۲- ذهن مخاطب به مسائل فاششده محدود شود تا از سایر مسائل و افشاگریهایی مانند گروه جوانان بدون مرز و همکاری مجریان و دستاندرکاران شبکه با گروههای منحرف و مخالف ایران و حذف من و تو ۲ که در برخی وبلاگها منتشر شده بود، غافل شود.
۳- شبکه در یک اقدام بهاصطلاح منفعلانه اطلاعات سوختهای که توسط خودشان فاش شده را زیر سوال میبرد.
۴- وانمود شود همه شبههها و مسائلی که ممکن است علیه شبکه مطرح شود همین بوده و شبکه نیز به همه آنها پرداخته و به همه پاسخ داده است. در نتیجه این نکته القا میشد که شبکه هیچ سوالی را برای مخاطب بدون پاسخ باقی نگذاشته است.
۵- کسانی که از شبکه جدا شده و قصد فاش کردن اطلاعات محرمانه شبکه را داشتند به نوعی از افشای اطلاعات ناامید شوند زیرا کافی بود بعد از افشاگریهای آنها در یکی از برنامههای شبکه انگ دروغگو، اطلاعاتی، شایعهساز، مزدور و… را به آنها بچسبانند.
۶- صدای هرگونه اعتراض مخاطبان و مخالفان و حتی دیگر شبکههای ماهوارهای نیز بعد از این به جایی نخواهد رسید زیرا آن را توطئه و سناریوی دشمن علیه شبکه معرفی میکردند.
یکی از ابزارهای پیشبرد سناریو، وبلاگ شخصی یکی از مهمترین و مطرحترین مجریان شبکه قرار داده شد. حال این مجری که قرار بود وبلاگ با نام او بارگذاری شود چه کسی بود؟ پاسخ واضح و مشخص بود. به دلیل افشای چهره واقعی رها اعتمادی (بنیاعتماد) و خانواده و وابستگان او و همچنین گروه جوانان بدون مرز، نقاب زیبا و چهره مظلوم شبکه از بین رفته بود.
برای اینکه رها اعتمادی (بنیاعتماد) بار دیگر احیا شده و از حاشیه خارج شود و از طرفی مدیران و مسؤولان شبکه نفسی بکشند، رها اعتمادی (بنیاعتماد) انتخاب شد. با انتخاب رها به صورت غیرمستقیم میشد به اهداف زیر رسید:
۱- اثبات ضمنی و غیرمستقیم اسم رها اعتمادی به عنوان هویت اصلی یک شخص. این در حالی است که قبلا هویت اصلی رها اعتمادی (رها بنیاعتماد) و وابستگی او و خانوادهاش به دربار پهلوی، فاش شده بود.
۲- انحراف مخاطبان از گروه جوانان بدون مرز به مسائل سوخته مانند شرایط استخدام و همجنسبازی و نحوه پوشش زنان و بهائی بودن اکثر دستاندرکاران شبکه که برای همه واضح و آشکار و البته عادی بود.
۳- در صورت بازتاب در رسانههای داخلی، انکار و در نهایت تخریب رسانههای داخلی
۴- تخریب مخالفان و افشاکنندگان واقعی به عنوان یک مشت شایعهساز و دروغپرداز و به قول خود رها اعتمادی: خیالپرداز
۵- ناامید کردن مخالفان شبکه (اعم از افشاکننده یا جستوجوگر) در مبارزه علیه این شبکه انگلیسی (هرچه بود همین بود و مطلب دیگری برای افشا وجود ندارد).
۶- ساختن سدی برای سردرگم کردن مخاطبان که واقعیت را از دروغ و سناریوسازی تشخیص ندهند (دقیقا جریان داستان چوپان دروغگو که وقتی مخاطب ببیند خبرهایی که قبلا به عنوان حقیقت شنیده، دروغ از آب درآمده پس خبرهای بعدی اگرچه واقعیت داشته باشد را نیز مانند سابق دروغ میپندارد و به آنها اعتنا نمیکند).
۷- نتیجه نهایی: انحراف اذهان مخاطب و واکسینه شدنشبکه
سناریو اینگونه آغاز شد: در ابتدا رها اعتمادی، وبلاگ شخصی – الزاما در بلاگفا که مخاطبان بسیاری در داخل ایران دارد – راهاندازی کرد و یکسری از اطلاعات و مسائل داخلی شبکه که البته به اصطلاح اخبار سوخته بود را فاش کرد. مراحل بعد، توسعه دادن وب، جذب مخاطب و در نهایت رسانهای شدن وبلاگ بود.
مرحله نهایی این بود که بعد از مطرح شدن وب در رسانههای داخلی، وب مورد نظر توسط شبکه، انکار و سناریوی واکسینه کردن مخاطب و همچنین مظلومنمایی شبکه اجرا شود. برای این کار لازم بود رها اعتمادی مدتی جلوی دوربین نیاید تا بحث اختلاف رها اعتمادی (بنیاعتماد) با مدیریت شبکه قریب به ذهن باشد.
در همین راستا اجرای برنامه «جواب» به امید خلیلیتجریشی سپرده شد. رها نیز به بهانه تهیه برنامه از شبکه جدا شده و بعد از چند هفته اقدام به بارگذاری وبلاگ شخصی رها اعتمادی کرد.
در این وبلاگ یکسری اطلاعات سوخته شبکه اعم از ارتباط با فرح پهلوی، ازدواج سالومه و سروش تهرانی، بهایی بودن اکثر مجریان و دستاندرکاران این شبکه و معرفی اجمالی برخی دستاندرکاران و برنامههای آنها بارگذاری شد تا مخاطبان به آن اطمینان حاصل کرده و جذب آن شوند.
از بینندهها خواسته شد مطالب، فیلم، عکس و هر مطلبی را که دوست دارند در برنامههای مختلف به نمایش گذاشته شود به ایمیل رها ارسال کنند و جهت اطمینان مخاطبان برخی مطالب ارسالی در برنامه سالی تاک و دکتر کپی به نمایش گذاشته شد.
بعد از بارگذاری وبلاگ به صورت نامفهوم و غیرمستقیم در چند برنامه جواب توسط امید خلیلیتجریشی و دیگر مجریان اعلام شد برخی اطلاعاتی که در وبلاگها و فضای اینترنت منتشر شده غلط است و ما آن را تایید نمیکنیم. البته هیچگونه اشارهای به وبلاگ رها اعتمادی یا وبلاگهای دیگر نشد.
فضا بسیار سربسته عنوان شد تا بعدها امکان مراجعه به آن باشد و بتوانند اعلام کنند ما قبلا مطالب مطرح شده را منکر شدیم.
بعد از گذشت یک سال و اندی و بعد از اینکه فضا کاملا مهیا شد و تعداد آمار بازدید وبلاگ به بیش از ۱۵۰۰ نفر در روز رسید، سناریوی اصلی بارگذاری شد و آن شرایط استخدام در شبکه من و تو و بحث بهایی بودن دستاندرکاران و گرایش به همجنسگرایی و… بود.
بعد از بارگذاری این مطالب در وبلاگ شخصی رها و منتشر شدن آن، رسانههای ایران این وبلاگ را که البته از قبل نیز با آن آشنا بودند و همه قرائن و شواهد حاکی از حقیقی بودن این وبلاگ بود رسانهای کرده و به آن پرداختند.
بعد از رسانهای شدن وب شخصی رها اعتمادی (بنیاعتماد) سناریو وارد فاز جدید و البته نهایی شد.
رسانهای شدن وب رها اعتمادی موجب شد مخاطبان به صورت سیلآسا به سایت شبکه رجوع کرده و در کامنتهای مختلف موضوع را با عوامل شبکه مطرح کنند.
مدیران شبکه نیز همانطور که قبلا برنامهریزی کرده بودند به اصطلاح برای روشنگری در برنامههای مختلف اقدام به پاسخگویی به مخاطبان درباره مساله به وجود آمده کردند و اعلام داشتند همه مطالبی که درباره دستاندرکاران و مجریان شبکه در وبلاگها منتشر شده غلط و دروغ محض است.
سناریوی انکار، از ندا جناب در برنامه جواب شروع شد. او البته خیلی مصنوعی و ساختگی، در آخر برنامه جواب به صورت اتفاقی و هماهنگ نشده آمده و اعلام کرد هرچه وبلاگ و فیسبوک به نام او وجود دارد اشتباه و ساختگی است.
بعد از آن مرجان و آمنه ۲ مجری زن این شبکه در برنامه من و تو پلاس، رسانهای شدن شرایط استخدام را خندهدار توصیف کردند اما اشارهای به وب شخصی رها اعتمادی نشد.
فردای آن روز همین بحث بار دیگر در برنامه منوتو پلاس ولی اینبار به صورت کاملا جدی مطرح شد و در نهایت نیز رها اعتمادی در برنامه جواب جلوی دوربین آمده و درباره وبلاگ مورد نظر صحبت کرد و گفت: همه مطالب دروغ بوده و من هیچکدام از مطالب این وب را قبول ندارم و از اساس من اصلا وبلاگی نداشتهام.
حتی کار به جایی رسید که مجری برنامه جواب (امید خلیلیتجریشی) برای تخریب رسانههای داخلی ایران اعلام کرد این وب توسط ماموران جمهوری اسلامی ساخته و بارگذاری شده و بعد از آن رسانهای شده تا شبکه انگلیسی من و تو را زیر سوال ببرد.
مدیران و مجریان این سناریوی شوم فکر میکردند به راحتی سناریو از یک وبلاگ شروع و سپس به خبرگزاریها و رسانهها کشیده و در انتها با حضور رها اعتمادی (بنیاعتماد) در برنامه جواب، تومار این سناریو به هم پیچیده خواهد شد، غافل از اینکه حقیقت هیچگاه پشت ابر نخواهد ماند.
از آن جا که دشمنان مردم ایران همیشه احمق بودهاند سناریوی ساخته و پرداخته مدیران شبکه انگلیسی من و تو باز هم به نتیجه نرسید و تیرهای پرتاب شده به سنگ خورد، زیرا:
نخست: این سناریو جای اینکه در وبسایت رسمی منوتو انگلیسی یا فیسبوک شخصی رها (بنیاعتماد) به اجرا درآید، بسیار ساده و به قولی تابلو در وبلاگ آن هم در بلاگفا که بیشترین کاربر را در ایران دارد اجرا شد.
یعنی دقیقا در جایی که بعدها بشود خیلی ساده آن را هک یا تعطیل کرده یا از بین برد و دیدید که بعد از اجرای سناریو، وبلاگ مورد نظر به طور کامل جمع شد و به زبالهدان تاریخ رفت بدون اینکه کسی بگوید چه موقع آمد؟ چه موقع رفت؟ چه گفت؟ چه شد؟
دوم: مطالبی که در وبلاگ مورد نظر بارگذاری شده بود امری عادی در شبکه محسوب میشد و در نهایت یک شخص به اصطلاح آنها خراب میشد و آن رها اعتمادی بود. البته ناگفته نماند از نظر آنها در ابتدا خراب میشد و بعد از مدتی قویتر از پیش احیا میشد!
خلاصه! همه مسائل مطرح شده در وبلاگ شخصی رها، مطالبی بود که در وبسایت شبکه مطرح شده و امری کاملا عادی بود. به عنوان نمونه پوشش زنان در شبکه از همان ابتدا در اختیار مدیریت بود و کسی نمیتوانست با پوشش اسلامی در این شبکه حاضر شود یا مثلا مخالفت با جمهوری اسلامیکه از بدیهیات بود، زیرا مگر میشود پول انگلیس را گرفت و به نفع جمهوری اسلامیحرف زد؟ و همینطور همجنسبازی یا روابط آزاد و…
سوم: رسانههای ایران در کنار خبر شرایط استخدامی که وب شخصی رها آن را مطرح کرده بود به سراغ زندگینامه این شخص در وبلاگهای افشاگر آمده و هویت اصلی این شخص و در پی آن سابقه خانوادگی وی و وابستگی آنها به دربار پهلوی و همچنین عضویت رها اعتمادی (بنیاعتماد) در گروه جوانان بدون مرز را افشا و رسانهای کردند.
این اتفاق موجب نگرانی و عصبانیت شدید مدیران و دستاندرکاران این شبکه بویژه رها اعتمادی شد و به همین دلیل در برنامهای که در رد وب شخصی خود تهیه کرده بود بسیار دستپاچه شده و حرکتهای نامتعارف
انجام میداد.
به هر حال بهترین و تنهاترین راهی که مدیران شبکه درباره این جریان انجام دادند این بود که این جریان را مسکوت بگذارند به همین دلیل رها اعتمادی (بنیاعتماد) در برنامه جواب نیز هیچگونه اشارهای به هویت اصلی این گروه نکرد.
چهارم و آخر: مخاطبان به دلایل مختلف اعتماد خود را نسبت به مدیران و دستاندرکاران این شبکه انگلیسی از دست دادهاند و این سناریو هم نه تنها کاری از پیش نبرد بلکه شبهه دیگری در ذهن مخاطب ایجاد کرد.
شبکه برخلاف آنچه تصور میکرد نتوانست سناریویی را که خود ساخته و پرداخته بود زیر سوال ببرد. از طرفی ترجیح داد درباره گروه جوانان بدون مرز سکوت اختیار کند. بحثی که سوال بسیاری از مخاطبان شبکه بود و رها اعتمادی (بنیاعتماد) به طور کلی از آن فرار کرد.
نهایت ثمر این سناریوی آبکی جز خودزنی و به خفت افتادن شبکه انگلیسی من و تو و مدیران آن چیزی نبود. «عدو شود سبب خیر اگر خدا خواهد».
اما در نهایت برخی سوالهای مخاطبان که هنوز هم توسط مدیران این شبکه انگلیسی بدون جواب مانده را مطرح میکنیم:
۱- چرا یک سال طول کشید تا شبکه من و تو و شخص رها اعتمادی (بنیاعتماد) علیه وب شخصیای که ادعا میکنند ساختگی است موضع بگیرند؟
۲- چرا رها اعتمادی (بنیاعتماد) بعد از یک سال به اصطلاح اسم و فامیل کامل خود را که رها اعتمادی آلآقاست، بازگو میکند؟
۳- چرا در آکادمی گوگوش تقلب شد و دوستان عوامل شبکه رای آوردند
۴- چرا من و تو ۲ حذف شد و من و تو ۱ حذف نشد؟
۵- چرا وقتی برای حذف یکی از دو شبکه در سایت نظرسنجی گذاشتند و اکثر مخاطبان در کامنتها به نتیجه نظرسنجی اعتراض کردند، کسی پاسخگو نبود و با این وجود من و تو ۲ حذف شد؟
۶- چرا همیشه و در هر نظرسنجیای که در سایت انجام شده دقیقا بر خلاف نظرسنجی عمل شده است؟
۷- چرا کسانی که از شبکه انگلیسی من و تو جدا میشوند در صورت افشاگری منزوی میشوند افرادی مانند آزاده حسینی و…؟
۸- چرا مدیریت شبکه انگلیسی من و تو با مدیریت شبکه فارسی وان جلسات مشترک برگزار کرده و اهداف خود را یکسانسازی میکنند؟
۹- چرا دوبلورهای شبکه انگلیسی من و تو با دوبلورهای شبکه فارسی وان یکی هستند و با هم همکاری دارند؟
۱۰- چرا شبکه انگلیسی من و تو آگهی بازرگانی ندارد؟
۱۱- چرا به هیچیک از ایمیلهای ارسالی توسط مخالفان پاسخ داده نمیشود؟
۱۲- چرا مجریانی که در شبکه انگلیسی من و تو کار میکنند حق کار در شبکه دیگری را ندارند؟
۱۳- چرا از زمانی که گوگوش با شبکه انگلیسی من و تو همکاری میکند دیگر خوانندهها توسط این شبکه در برنامه سالی تالک مورد تمسخر و استهزاء قرار میگیرند؟
۱۴- چرا سایت شبکه انگلیسی من و تو بارها و بارها از جنگ آمریکا علیه ایران حمایت کرده است؟
۱۵- چرا شبکه انگلیسی من و تو اسرائیل را یک کشور(!) آزاد و فلسطینیان را ستیزهجو و جنگطلب
معرفی میکند؟
۱۶- چرا مدیران و دستاندرکاران شبکه انگلیسی من و تو، هویت اصلی خود را که بهایی و یهودی است
پنهان میکنند؟
۱۷- چرا ناصر اعتمادی (بنیاعتماد) که از اعضای ثابت سازمان امنیت انگلیس است به عنوان مجری و گزارشگر در شبکه انگلیسی من و تو مشغول به کار است؟
۱۸- دلیل ارتباط تنگاتنگ سردبیر، تدوینگر و مسؤول برنامه دکتر کپی با مدیریت شبکه سیمای آزادی که متعلق به سازمان مجاهدین خلق[منافقین] است، چیست؟
۱۹- علت رفت و آمدهای جداشدگان از جمهوری اسلامی مانند عبدالکریم سروش، عطا مهاجرانی و اکبر گنجی به این شبکه انگلیسی چیست؟
۲۰- چرا شبکه انگلیسی من و تو بارها و بارها از جنبش سبز حمایت کرده است؟
۲۱- چرا مدیران و مسؤولان شبکه انگلیسی من و تو قالب برنامه بفرمایید شام را از شرکت تهیهکننده و اجراکنندهاش که یک شرکت یهودی است خریداری میکنند اما قالب برنامه پارازیت صدای آمریکا و برنامههای دیگر شبکهها را بدون اجازه برداشته و شبیهسازی میکنند بدون اینکه کوچکترین هزینهای به آنها بپردازند یا حتی با آنها هماهنگ کنند؟
۲۲- چرا با اینکه فرح پهلوی بارها و بارها از این شبکه انگلیسی حمایت کرده، تا به حال در برنامههای این شبکه از وی دعوت به عمل نیامده و مدیران شبکه این حمایتها را پنهان میکنند؟
۲۳- چرا مدیران و مسؤولان شبکه پاسخگوی افشاگریهای افراد جدا شده از شبکه مانند آزاده حسینی و سحر زند نبودهاند؟
۲۴- حضور مسعود بهنود هنگام ضبط برنامههای اتاق خبر شبکه انگلیسی من و تو چه معنایی میتواند داشته باشد؟
۲۵- چرا مانند شبکههای لسآنجلسی هیچکس حق حضور در حتی چندصد قدمی ساختمان شبکه انگلیسی من و تو را ندارد؟
۲۶- اگر این شبکه مدعی است مردمیترین شبکه موجود است چرا کمترین ارتباط را با مخاطب دارد؟
۲۷- چرا شبکه فقط وبلاگ شخصی رها اعتمادی (بنیاعتماد) را انکار کرد و دیگر وبلاگهای شخصی مجریان شبکه را مسکوت گذاشت؟
۲۸- منظور رها اعتمادی (بنیاعتماد) از ادامه پیدا کردن این سناریو در برنامه جواب چه بود؟
و دهها سوال دیگر که هیچگاه پاسخی به آنها داده نشد.
پشن صحنه،من و تو،بهاییت