به گزارش “خانه خشتی“، من اصولاً ماه آبان را دوست دارم. نه به خاطر وقوعش در فصل پاییز، بلکه به این سبب که معمولاً یکی از بهترین اتفاقات خبری در این ماه به وقوع می پیوندد. بزرگترین رویداد رسانه ای یعنی نمایشگاه مطبوعات و خبرگزاریها چندین سال است که در آبان ماه برگزار می شود و این رویداد فرصتی است برای اهالی رسانه که هم افزایی و همگرایی بیشتری را با هم احساس کرده و در مجموع اتفاق مبارکی را در عرصه رسانه ها شاهد باشیم.
بیستمین نمایشگاه مطبوعات و خبرگزاریها امسال با شعار «رسانه، آزادی مسئولانه» در مصلای بزرگ تهران برگزار شد که در آن ۳۲ روزنامه، ۲۰ خبرگزاری، ۲۴ موسسه مطبوعاتی، بیش از ۲۷۰ نشریه، ۴۱ نشریه استانی و رسانه های خارجی مانند خبرگزاری فرانسه، شینهوا، ایتارتاس، تلویزیون المیادین، الحیات و… شرکت داشتند.
اما خبرنگاران رفسنجانی برای نخستین بار بود که در طول تاریخ برگزاری این رویداد فرهنگی به صورت مستقل از خبرنگاران کرمانی به نمایشگاه مطبوعات اعزام شدند که در ابتدای این گزارش جا دارد از زحمات حسین تقوی رئیس اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی رفسنجان و علی ترک آبادی کارشناس مطبوعاتی اداره رفسنجان تشکر و قدردانی گردد.
بنده به عنوان کسی که شاید کمتر سالی را برای حضور در نمایشگاه از دست می دهم امسال را سالی متفاوت برای اصحاب رسانه در شهرستان می دانم چرا که آنها توانستند بدون تلاش و رایزنی با اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی استان و در دست گرفتن کاسه «چه کنم، چه کنم؟!» به نمایشگاه مطبوعات اعزام شده و در این رویداد شرکت کنند.
*آغاز
حوالی ظهر چهارشنبه به کسانی که برای شرکت در نمایشگاه مطبوعات اعلام حضور کرده بودند این پیامک ارسال شد: «ساعت حرکت ۱۸:۳۰ و حرکت از ترمینال. لطفاً شام امشب، لباس گرم و کارت شناسایی را به همراه داشته باشید.» لوازم خاصی احتیاج نداشتم و تنها تبلت و لباس گرم را با خود به ترمینال بردم. طبق معمول حرکت با نیم ساعتی تأخیر مواجه شد و تا زمان حرکت، خبرنگاران به سالن انتظار ترمینال هدایت شدند. در این بین تنها چیزی که رنج تأخیر حرکت را شیرین می کرد گپ و گفت دوستانه با همکاران بود.
اتوبوس که از نوع ویژه بود مشقت سفری ۱۲ ساعته را کمتر می کرد. بماند که در هنگام رفتن اقدام خیرخواهانه ما باعث سوژه دوستان شد و ….!
*حضور
هوای تهران آنقدر که در پیامک ارسالی تأکید شده بود که لباس گرم بیاورید، سرد نبود بلکه هوایی بسیار ناسالم و ناپاک داشت! کاش در پیامک قید می کردند: «همراه آوردن ماسک ضروری است»!
صبح پس از صرف صبحانه که املتی مختصر در کافه ترمینال بیهقی بود به نمایشگاه رفتیم. کامران نجف زاده می گفت: «هیچ چیز برای من مثل نفس کشیدن در فضای تحریریه یک روزنامه نیست.» و برای من نیز نفس کشیدن در فضای نمایشگاه با وجود این همه روزنامه، موسسه مطبوعاتی و خبرگزاری بسیار مطبوع و دلنشین بود.
بازار عکاسی داغ داغ بود و دوستان خبرنگارم که دوربین به همراه داشتند از هر فرصتی برای گرفتن عکس دسته جمعی استفاده می کردند. اینجا قبل از ورود به سالن اصلی شبستان، بهترین فرصت برای گرفتن عکس بود…
دقایقی از ساعت ۹ صبح گذشته بود که خبرنگاران اعزامی از رفسنجان پا به سالن اصلی نمایشگاه گذاشتند و بازدید خود را آغاز کردند. اینجا هر کسی راه خود را پیش گرفت و به غرفه مورد علاقه اش رفت. برخی به خبرگزاریهای متبوع خود، برخی به روزنامه ها و نشریات محبوب خود و برخی نیز به غرفه مطالعات رسانه برای خرید کتابهای آموزشی. البته باز هم بماند که برای پیدا کردن غرفه یکی از نشریات مورد علاقه ام یکی دو ساعت در نمایشگاه چرخیدم تا بالاخره به هدف رسیدم!
اگر نظر من را جویا شوید سطح برگزاری نمایشگاه از سال ۹۰ پایین تر بود. شاید از نظر کمی به تعداد غرفه ها افزوده شده یا مثلاً آمار بازدیدکنندگان بیشتر شده بود اما با همه این وجود از نظر کیفی پایین تر به نظر می رسید.
تعداد اندک نشریات ورزشی، حضور کم رنگ نشریات طنز، عدم حضور بعضی از روزنامه های سراسری، حضور کم رنگ نمایندگان رسانه های خارجی و … می تواند چند دلیل بر این مدعا باشد هر چند که قرار نیست زحمات برگزارکنندگان نمایشگاه زیر سوال برود. عقیده بنده این است که با توجه به اینکه نمایشگاه سال گذشته برگزار نشده بود می توانست بسیار بهتر از این برگزار شود.
بازدید از نمایشگاه تا ساعت ۱۹ ادامه داشت و تنها آنتراکت در این بین، ناهار ظهر بود که در رستورانی در همان مصلا صرف شد و تشریفات خاصی نداشت!
*پایان
در مجموع فرصت دیدار از نمایشگاه برای خود بنده مغتنم بود و علاوه به سر زدن به غرفه خبرگزاری مهر و البته سایر خبرگزاریها و مطبوعات، در سه نشست تخصصی رسانه های خارجی و نشستی با حضور کامران نجف زاده خبرنگار واحد مرکزی خبر که در آن از تجربیات و خاطرات خود در چند سال اخیر سخن گفت، شرکت کنم.
در برگشت از نمایشگاه، در مسیر خیابان کریمخان زند دوست بسیار عزیزم آقای زمانی از همکاران شبکه ۳ را دیدم که خیلی خیلی اتفاقی به هم رسیدیم و شادی من را مضاعف کرد.
و آخرین حاشیه در هنگام برگشت در اتوبوس رخ داد! و آن هنگامی بود که غذای گرم در اختیار ما گذاشتند تا به عنوان شام نوش جان کنیم. حاشیه، نوع غذا نبود بلکه تکان های متوالی اتوبوس مجالی را برای خوردن غذا به طرز صحیح به ما نداد!
گزارش از حسین میرزا اسدی