به گزارش «خانه خشتی»به نقل از خبرگزاری فارس، عباس سلیمی نمین، مدیر دفتر مطالعات و تدوین تاریخ معاصر، زبان صریح و بیانی شفاف دارد. از همین روست که مردم و رسانه ها او را با موضع گیری های محکمش در قبال مباحثی همچون فساد در دانشگاه آزاد، فتنه ۸۸ و مقابله با جریان انحرافی می شناسند. سلیمی نمین در گفتگویی تفصیلی با پایگاه اطلاع رسانی جبهه متحد اصولگرایان بعضی دغدغه های خود در قبال انتخابات و موضوعات مرتبط به آن را مطرح کرده و می گوید: «از دلایلی که احمدینژاد دچار توهم شد، فقط این نبود که به دلیل تملق اطرافیانش که بعدها انحرافی نام گرفتند، به اینجا کشانده شود. دوستانی از ما هم به تعریف و تمجید و اغراق در مورد ایشان پرداختند و کار را به اینجا رساندند. او هرگز احیا کننده انقلاب نبود. برخی چنان گفتند که او احیا کننده انقلاب و بازگردان انقلاب به مسیر اصلی است.» مشروح این گفتگو را در ادامه می خوانید:
به نظر شما چه افرادی از طیف اصولگرایی را باید برای نمایندگی مجلس برگزید و چه شاخص هایی را باید در نظر گرفت؟
در ارتباط با انتخابات این دوره چیزی که انتظار میرود به آن توجه شود، نگرانی هاست. تشخیص دقیق نگرانیها موجب عملکرد صحیح میشود. اولین نگرانی کاهش سطح مدیریت است. چرا نباید سطح مدیریت تنزل پیدا کند؟ چرا که هم اکنون نهضت اسلامی در حال گسترش است و نیاز به تولید فکر و اندیشه دارد. سالها منتظر چنین روزی بودیم که اندیشه امام (ره) گسترش یابد و توجه به انقلاب و نظام اسلامی جنبه ی عملی داشته باشد. ملتها استقلال خود را بر اساس آرمانهای اسلامی رقم میزنند. باید قدرت پاسخگویی به مسائل و نیازهای مبرم فعلی جامعه جهانی اسلام را داشته باشیم. با کاهش سطح مدیریت نمیتوانیم نقشی ایفا کنیم. متاسفانه هم اکنون شاهدیم که با بهانههای مختلف، بدون نگاهی کلان افراد را از جبهه انقلاب خارج میکنیم. این بحث بُعد بینالمللی مسئله است.
در بعد داخلی چه طور؟
از بُعد داخلی نیز؛ چرخش قدرت را پذیرا بودهایم، اما برخی میخواهند ضرورت چرخش قدرت را منجر به حذف افرادی کنند که در برخی از رویکردها و راهبردها اختلاف سلایقی دارند. در تاریخ انقلاب اسلامی هرگز چنین رویکردی را مشاهده نمیکنیم. با وجود اینکه ظرف انقلاب سلایق را با حفظ اصول در خود جای میدهد و جهتگیریها را مشخص میکند، در برابر اندیشهها و سلایق انحرافی دچار لغزش نشده و وا نداده است.
امروزه افرادی به بهانهای، عدهای دیگر را از قطار انقلاب پیاده میکنند. در حالی که تفکر امام و نیز رهبری چنین نیستند. با این تفکر نیروهای خود را از دست میدهیم، اگر افرادی قوی را به بهانه ی مختصر لغزشی کنار بگذاریم، در آن صورت زمام امور به دست کسانی خواهد افتاد که ظرفیت ندارند و دچار خودباختگی میشوند. ضمن اینکه آرمانها هم تحقق پیدا نمیکنند. چرا که آرمانها با آدمهای ضعیف محقق نمیشوند، اگر انسانهای قوی را بتوانیم کنترل کنیم خیلی بهتر از افراد ضعیف بی بصیرت هستند. در حال حاضر در شرایطی نیستیم که اختلاف و تجزیههای پی در پی داشته باشیم، در شرایط فعلی که کانون توجهات داخل و خارج هستیم، نباید تصویر نامناسبی از خود نشان دهیم.
بنابراین به نظر شما شاخص مناسب چه باید در نظر گرفته شود؟
شاخص مناسب این است که اندیشهها را با اصول تطبیق دهیم و حتیالمقدور افراد شایسته در عملکرد را در اولویت قرار دهیم. در واگذاری اندیشههای سیاسی و مسائل سیاسی، نسبی باید عمل کرد. ما با انسانهایی مواجهیم که نقاط قوت و ضعف گوناگونی دارند. فردی که قوت بیشتری داشته باشد و قوتها بر ضعفهایش وزن بیشتری داشته باشد، ارجحیت دارد. لذا در انتخابات اگر افرادی هستند که در چهره اصولگرایی در آمدهاند، اما کارهای خلافی میکنند و به نوعی از اصولگرایی تغذیه میکنند. در گذشته چهرههای آنان شناخته شده نبود. افرادی همچون عباسپور از اصولگرایی تغذیه میکنند و به دنبال منافع اقتصادی و تجارت خود با سوء استفاده از نام عدهای هستند. چنین افرادی که آقای عباسپور در راس آنها قرار داشت در یکشنبه سیاه جلوی ولایت ایستادند و در برابر نظر رهبری که شورای انقلاب فرهنگی دانشگاه آزاد را قانونمند کند ایستادند. آنان نظر رهبری را میدانستند اما به دنبال منافع خودشان رفتند. آقای عباسپور و سایر مسببین یکشنبه سیاه، اساسا اصولگرا نیستند.
افرادی دیگر اینگونه نیستند، که باید ضعفهایشان را مهار کنیم و به کار گیریم و این به معنای تفرق نیست. در رایگیری هم اگر فردی به اشتباه رای آورد نباید موجب تفرق شود و بگوییم چون فلانی ضعف بیشتری دارد و رای آورده، خود محوری پی بگیریم. در این صورت میدان، میدان افرادی است که دچار لغزش شدهاند.
در حال حاضر افرادی در اطراف احمدی نژاد خوش هستند و میخواهند از پتانسیلی که اصولگرایان در اختیارشان قرار دادند، هم اکنون علیه خود اصولگرایی استفاده کنند. حال عدهای میخواهند از نداشتن تیزبینی احمدی نژاد استفاده کنند. مشکل اصلی آنان دقیقا اصولگرایی است. آنان میخواهد اصولگرایی را تخریب و تضعیف کنند و خود سکاندار شوند.
آیا افرادی هم که به بهانه وحدت و پشتیبانی از دولت از انتقاد نسبت به احمدی نژاد جلوگیری کردند، هم در این رویدادها و اتفاقات اخیر و جریانات مقصر هستند؟
از دلایلی که احمدینژاد دچار توهم شد، فقط این نبود که به دلیل تملق اطرافیانش که بعدها انحرافی نام گرفتند، به اینجا کشانده شود. دوستانی از ما هم به تعریف و تمجید و اغراق در مورد ایشان پرداختند و کار را به اینجا رساندند. او هرگز احیا کننده انقلاب نبود. برخی چنان گفتند که او احیا کننده انقلاب و بازگردان انقلاب به مسیر اصلی است. چنین نبود. رهبری معظم سالها سرمایه گذاری کردند و اطرافیان ایشان تلاش کردند که به مردم بفهمانند؛ اصولگرایی تنها راه برون رفت از انحرافات است. و زمانی این امر روشن شد که انقلابیون کشورهای اسلامی به خروش برخواستند و نتایج زحمات چندین سالهی امام و رهبری و معتقدان و وفاداران به اسلام و انقلاب به بار نشست. بعدها گفته شد احمدینژاد معجزه است و از یاران امام زمان است.
بعضی از عزیزان در جبهه اصولگرایان باید از سال اول و دوم میفهمیدند که احمدی نژاد با یک سری از مسائل بازی میکند. اما دیر فهمیدند پس از ۴ یا ۵ سال متوجه شدند. یعنی تیزبینی آنها دچار خدشه است، افراد خوب و سالمی هستند؛ اما زمانی که فردی میخواهد سردمدار جریان و پیش قراول جامعه باشد باید درک بهتری از شرایط داشته باشد و نسبت به عموم جامعه درک بهتر و نگاه تیزبینانهتری داشته باشد. مثلاً در مورد نشر مستند ظهور باید قبل از دیگران بفهمند که این خط، خط انحرافی است و دارد احمدینژاد را، برخلاف اعتقادات اسلامی ما، مقدس میکند.
ممکن است برادر اصولگرایی زیاد ساده زیست نباشد اما نگاه تیزبینانهتری داشته باشد و فهم و درک سیاسی بیشتری در مورد هدایت سیاسی جامعه داشته باشد. درک سیاسی از ملاکهای فرد سیاسی است، از خدمات صحبت نمیکنیم ک بینش سیاسی نقش نداشته باشد. اگر این فهم وجود نداشته باشد خطرات بسیاری متوجه جامعه خواهد شد. بنابراین باید به همه نگاهی دقیق داشت. افرادی هستند در لیست اصولگرایان که فهم حکومتی دارند اما تا حدودی محافظه کارند و زیاد حرکتهای انقلابی ندارند، محاسباتی میکنند و سپس به اظهار نظر یا اعمال رفتار دست میزنند، که خُب بحث خاص خودشان را دارند. برخی هستند که رفتارهای انقلابی دارند، اما فهم حکومتی ندارند.
فهم حکومتی به معنای درک چگونگی اداره جامعه است. فردی در گروهی خوب میدرخشد، اما حکومت فرق میکند. همه جامعه را باید خوراک فکری بدهیم. این افراد گاهی اوقات نمیتوانند با دیگران ارتباط برقرار کنند. این افراد چون نگاه حکومت داری ندارند آسیب میزنند. ممکن است فردی اخلاق ۲۰ داشته باشد اما از منظر نگاه حکومتی صفر باشد. خب چنین فردی نمی تواند جایگاهی از مسئولیت را داشته باشد. ممکن است فردی اخلاق ۱۵ و فهم حکومتی ۱۵ داشته باشد. خب این فرد ارجحیت دارد. در حال حاضر بزرگترین مشکل ما این است که افرادی در راس امور هستند که نگاه کلان ندارند و از نظر فهم حکومتی به شدت دچار مشکل هستند.
بزرگانی صاحب فضیلتهای علمی و اخلاقی در حوزه داریم که از نظر فهم سیاسی دچار مشکل هستند و کیلومترها با امام و رهبری فاصله دارند. همانطور که سپردن قطار انقلاب به افرادی که فهم سیاسی دارند اما از نظر اعتقادی دچار استحاله شدهاند، خطرناک است افرادی هم که با وجود اعتقادات سالم، اندیشه سیاسی ندارند، خطرناک است. این مسئله که با هم باشیم و وحدت داشته باشیم، به این معنا نیست که ضعف های یکدیگر را نبینیم.
به نظر شما، جبهه متحد در این زمینه خوب عمل کرده است؟
در جبهه متحد اصولگرایان تا آنجایی که میدانم بر اساس همین معیارها وزندهی و نمرهبندی شدهاند که امیدوارم با این نگاه گامی رو به جلو برویم. امروز کشورهای اسلامی نگاهشان به ماست که آیا ما ظرفیت تحمل داریم؟ یا نه خطکشی داریم که همه را با آن بسنجیم. خط کشی که اندازه قد خودمان باشد. اگر میخواهیم جاذبه انقلاب اسلامی را نگه داریم باید ظرفیت انقلاب را در آن حدی که حضرت امام و مقام رهبری میخواهند حفظ کنیم.
اصولگرایی یک طیف است. حال عدهای میخواهند بگویند فقط ماییم و خلوص داریم. اینها شعارهایی است که افراد ساده آنرا می پسندند. باید همه نیروهای دارای فکر باشند، که خُب ضعف هم دارند. مگر میشود ضعف نداشته باشند؟ برخی از ضعفها نمیشود بهانه شود که فردی را از جبهه انقلاب خارج کنیم. باید هوشیار باشیم که در این وادی داریم دچار خطا میشویم.
افرادی در برابر فتنه کمی دیر موضع گرفتهاند. دلیل این بود که فتنه یک سوی نبود و دو سویه و گاهی چند سویه بود. اگر فقط و فقط آقای میرحسین موسوی بود، آقای جوادی آملی خیلی زود موضع میگرفتند، ایشان زمانی موضع نگرفت که دید هم موسوی هست و هم احمدینژاد میخواهد به فتنه دامن بزند. این باعث شد که شخصیت وارستهای همچون آقای جوادی آملی دیر موضع بگیرد. چراکه نمیخواست در کنار آقای احمدینژاد قرار بگیرد. چرا که میدید احمدی نژاد هم میخواهد زورآزمایی خیابانی کند. زمانی که آقا گفتند زورآزمایی خیابانی نکنید فقط منظورشان به میرحسین موسوی نبود. احمدینژاد هم داشت شیوهای باب میکرد که طرفدارانش را به خیابان بکشاند و آن طرف را تحریک کنند.
در موضعگیری پیرامون ماجرای فتنه باید دقت میکردیم که وزن بعضی از شخصیتها در فتنه کمتر بود. بعضی از شخصیتها باید میتوانستند وزن افراد را در فتنه درک میکردند. در این مسئله دچار مشکل شدند. در فتنه وزن احمدینژاد کمتر از سایرین بود. البته نمیتوان این را بهانهای کرد که قوتهای دیگرشان را نبینیم و دیگر تواناییهایشان را در نظر نگیریم. اگر بهانه این باشد، افرادی هم که آقای احمدینژاد را به این نقطه رساندند و هماکنون از وی تبری میجویند باید به حساب عدم درک سیاسیشان گذاشت، نباید به ضعف اینان و به ضعف آنان، افراد را کنار بگذاریم، مگر این که فردی کلاً در مسیر اصولگرایی نباشد که آن دیگر بحث دیگری است.