بسم الله الرحمن الرحیم
«اللهم عجل لولیک الفرج والعافیه والنصر و اجعلنى من انصاره و اعوانه »
اینجانب محمد سلطان مرادی در سال ۱۳۴۳ در بخش کشکوئیه شهرستان رفسنجان در خانواده ای مذهبی بدنیا آمدم. پدرم کشاورز و از افراد معتمد و سالها تشکیل دهنده مجالس مذهبی بود. دوران ابتدایی را در زادگاهم و دوره راهنمایی را در شهر انار و دبیرستان رادر شهر رفسنجان گذراندم و در کنار دروس رسمی در فوق برنامه های قرآنی جزء دانش آموزان ممتاز بودم.
در سال ۶۲ در رشته ریاضی و فیزیک دیپلم گرفتم و علی رغم قبولی در دانشگاه و همچنین قبولی درتربیت معلم ، در همان سال به حوزه علمیه قم شرفیاب شدم ومدت ۱۷ سال از محضر اساتید بزرگوار این این حوزه دروس ادبیات عرب و منطق ، فلسفه ، فقه و اصول، تفسیر و رجال و کلام را در مقطع سطح ۳ آموخت و نیز دروس خارج فقه و اصول را از محضر آیات عظام : آیت الله مکارم شیرازی، فاضل لنکرانی، وحید خراسانی و میرزا جوادآقای تبریزی خوشه چینی کردم.
با شروع انقلاب اسلامی در سنین نوجوانی باشرکت در راهپیمایی ها و توزیع اعلامیه ها و عکس حضرت امام توفیق خدمت به انقلاب را داشتم و بعد از پیروزی انقلاب با عضویت در انجمن اسلامی دانش آموزان به فعالیت های انقلابی خود ادامه دادم .
در سال ۱۳۶۰ در اوائل جنگ تحمیلی همچون سایر نوجوانان پیرو خط امام و انقلاب قدم در جبهه گذاشتم و تا سال ۶۸ همزمان با تحصیل در سالهای آخر دبیرستان ودروس سطح حوزه علمیه،در کنار سایر طلاب، درعملیات های نظامی متعدد، پیشتاز گردانهای ۴۱۸، ۴۱۲ و ۴۱۰ بودیم که جمعی از آنان شهادت رسیدند ولی این حقیر محروم از این فیض عظیم در سال ۶۴ در عملیات والفجر ۸ به شدت مجروح شدم و مدال افتخار جانبازی در راه اسلام نصیبم شد .
در سال ۱۳۶۸، علاوه بر تحصیل در حوزه علمیه قم ، موفق به کسب کارشناسی ارشد در رشته فلسفه و کلام از دانشگاه قم گردیدم. در سال ۱۳۷۹ به دعوت مردم متدین زادگاهم بخش کشکوییه و حمایت جمع کثیری از طلاب و روحانیون شهرستان رفسنجان امامت جمعه این بخش را به عهده گرفتم و همزمان در رشته فلسفه و کلام ادامه تحصیل دادم ودر سال ۸۳ موفق به اخذ دکتری(PH.D ) در رشته فلسفه و کلام اسلامی شدم .
در طول مدت ۹ سال امامت جمعه علاوه برایراد خطبه های نماز جمعه و سخنرانی های متعدد ودر جلسات مذهبی ،آموزش خانواده، برنامه های مختلف صدا وسیما، با تاسیس مدرسه علمیه فاطمه الزهراء(س) و دانشگاه پیام نور کشکوییه و نیز تشویق خیّرین محترم در ساخت و تجهیز مساجد متعدد، خانه های عالم و مراکز دیگری از این قبیل توانستم خدمات فرهنگی و عمرانی ناچیزی تقدیم مردم خداجوی بخش کشوئیه و شهرستان رفسنجان و استان کرمان بنمایم .
از سال ۱۳۸۰ با تدریس در دانشگاه های مختلف شهرستان رفسنجان و دانشگاه آزاد اسلامی کرمان و مدارس علمیه این شهرستان در عرصه تعلیم و تربیت در خدمت طلاب ،دانشجویان و اساتید بودم . و در سال ۱۳۸۶ با استعفا از دانشگاه آزاد اسلامی واحد کرمان، به عنوان عضو هیات علمی دانشگاه ولی عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) و مسئول دفتر نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری این دانشگاه در راستای ایجاد یک دانشگاه اسلامی فعالیت های خود را ادامه دادم و هم اکنون ضمن فعالیت در این دانشگاه ، به عنوان امام جمعه موقت رفسنجان در امورفرهنگی – سیاسی شهرستان نیز انجام وظیفه می نمایم. (محمد سلطانمرادی فرزند زینل (مشهور به علی) متولد ۱۳۴۳ در روستای احمدآباد هرندی بخش کشکوئیه رفسنجان)
مسئولیت ها:
– امامت جمعه کشکوئیه به مدت ۹ سال از سال ۱۳۷۹ تا ۱۳۸۸ (+ دانلود گزارش فعالیتهای نه ساله امامت جمعه)
– عضو هیات علمی دانشگاه آزاد اسلامی کرمان از سال۱۳۸۰تاسال۱۳۸۶
– مسئول راه اندازی ورئیس هیات امناء دانشگاه پیام نور واحد کشکوئیه ۱۳۸۵-۱۳۸۶
– عضوهیات علمی دانشگاه ولی عصر (عج) ۱۳۸۶تاکنون
– مسئول دفتر نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاه ولی عصر(عج) از سال ۱۳۸۶ تا کنون
– مدرس مدارس علمیه شهرستان رفسنجان
– مسئول هماهنگی تبلیغات اسلامی کشکوئیه
– موسس و رئیس هیات امناء مدرسه علمیه فاطمه الزهراء
– عضو کانون دانشگاهیان ایران اسلامی
– دبیر ستاد اقامه نماز دانشگاه ولی عصر(عج)
– دبیر شورای امر به معروف ونهی از منکر دانشگاه ولی عصر (عج)
– مسئول مرکز هم اندیشی استادان ونخبگان دانشگاه ولی عصر (عج)
– مدیر گروه معارف اسلامی دانشگاه ولی عصر (عج)
– مدیر گروه عمومی دانشگاه ولی عصر (عج)
– عضو کمیته تخصصی فرهنگی – تربیتی دانشگاه ولی عصر (عج)
– عضو هیأت امنای انجمن دوستداران دانش و بخشش دانشگاه ولی عصر(عج) رفسنجان
– عضویت در هیات امنای مساجد مختلف ، مدرسه علمیه فاطمه الزهراء کشکوئیه ،مدرسه علمیه امام حسن مجتبی(ع)، و مدرسه معارف اسلامی،
– دبیر جهارمین جشنواره صحیفه سجادیه نهادنمایندگی مقام معظم رهبری در استان کرمان
– رئیس هیات مدیره انجمن خیریه رهروان راه فضیلت جنوب شرق کرمان
فعالیتهای سیاسی و اجتماعی:
– عضویت در انجمن اسلامی دانش آموزان در اوائل انقلاب
– عضو فعال شجره طیبه بسیج از ابتدای تاسیس آن
– حضور ۲۲ ماه در جبهه های جنگ تحمیلی رزمی وتبلیغی و شرکت در ۸ عملیات مهم فتج المبین ، رمضان، بدر ، خیبر، والفجر ۸ ، کربلای۱ و ۴ و۵
– مدال افتخار مجروحیت وجانبازی
– دارای۲۵سال سابقه تبلیغ دینی در روستاها و مراکز بخش و شهرستانها در سطح مساجد ومدارس و دانشگاه ها
– تاسیس مدرسه علمیه فاطمه الزهراء در کشکوئیه رفسنجان
– تاسیس واحد پیام نور در بخش کشکوئیه رفسنجان
معیار اصلح در کلام ولایت :
شرکت در انتخابات و گزینش فرد اصلح برای مجلس شورای اسلامی همواره یکی از دغدغههای امامت و امت در طول انقلاب اسلامی بوده است. توصیههای امام راحل و رهبر معظم انقلاب راجع به اهمیت انتخابات، شرکت فعالانه و آگاهانه در انتخابات، ویژگیهای کاندیدای اصلح، آثار و تبعات ماهیت انتخاب نماینده و… همه نشانگر چنین پیوند و دل نگرانی است.
از این رو به نظر میرسد یکی از مؤلفههای روشن بینی، شناخت ویزگیهای کاندیدای اصلح و آگاهی از معیارهای انتخاب و راههای کسب چنینشناختی است.
در این میان امری که مهم به نظر میرسد منبع و مأخذ تعیین ویژگیها است، زیرا هر گروه و جناحی در ترسیم یک فرد اصلح اگر چه ممکن است ملاکهای فراجناحی را هم ارائه نماید ولی در خلال آن به ویژگیهایی اشاره میکند که معمولا صبغۀ گروهی دارد.
بنابر این بهترین و مشروحترین منبع کسب معیارها، قانون اساسی به عنوان میثاق ملی و بیانات امام راحل و ولی امر مسلمین مقام معظم رهبری است.
۱. اعتقاد و پایبندی به اصل ولایت فقیه: یکی از معیارهای مهم است که امام راحل و مقام معظم رهبری همواره در آستانه انتخابات به آن اشاره داشتهاند.
حضرت روح الله امام خمینی (ره) میفرمایند: او را شخصی دانستیدکه لیاقت دارد برای یک همچو مسندی و… اعتقاد به قوانین اسلامی دارد و در مقابل قانون اساسی خاضع است و «اصل صدودهم» ظاهراً که راجع به «ولایت فقیه» است معتقد است و وفادار است نسبت به او یک همچون شخصی را شماها خودتان انتخاب کنید و گروههای مردم را هم ودار کنید که یک همچو شخصی را انتخاب کنند و از تفرقه بپرهیزید..
در واقع این اصل یک رکن از مبانی جمهوری اسلامی ایران است. فلذا طبق اصل ۱۱۵قانون اساسی نیز باید فرد منتخب به آن مومن و معتقد باشد.
معظم له با بیان این مطالب که اختیاراتی که در قانون اساسی برای ولی فیقه مشخص شده است ناقص میباشدمی فرمایند:
«این قانون اساسی هست این بعض شؤون ولایت فقیه هست نه همه شؤون ولایت و از ولایت فقیه آن طوری که اسلام قرار داده است.. هیچ کس ضرر نمیبیند..»
بنابر این بیان اهمیت این تجانس و وفاداری و اعتقاد به شؤونات ولی فقیه آشکارتر میشود.
البته تذکر این نکته مهم است که چگونه ضدیت یا عدم اعتقاد به اصل محرز میشود مقام معظم رهبری بطور دقیق چنین میفرمایند: «در اینکه ضدیت با ولایت، ضدیت با اصلیترین و رکینترین اصول و ارکان نظام جمهوری اسلامی است، شکی نیست، منتهی ضدیت معنایی دارد اگر کسی علیه موقفها و مواضعی که دستگاه رهبری اعلام میکند که طبق قانون اساسی سیاستهای اصلی نظام را تشکیل میدهد چیزی مینویسد و مطالبی میگوید و صریحاً و غالباً (هر چند دائمی نباشد) با این مواضع و رد مواقع حساس مخالف میکند، البته اینها ضدیت است،. لکن کسی که کلمه یا مطالبی در یک وقت و در جایی گفته است نمیشود گفت اینها ضد ولایت فقیه هستند.»
۲. ساده زیستی و دوری از اشرافیگری:
یکی دیگر از اموری که همواره امام راحل و مقام معظم رهبری مورد توجه قرار داده و احساس نگرانی و خطر کردهاند، رسوخ روحیه رفاه طلبی در مسئولین است، زیرا روحیه رفاه طلبی و راحت طلبی به صورت اصولی و محوری بر تصمیمات انسان تاثیر دارد و او را وارد صحنه دیگری از حیات سیاسی و اجتماعی میکند.
۳. بصیرت در امر دین و سیاست:
تاکید بر بصیرت در امر دین و سیاست از آن روست که رئیس جمهور سامان دهنده یک جامعه دینی در جهان الحاد و تداوم بخش انقلاب در مسیر تعیین شده آغازین است به ویژه ضرورت این ویژگی در زمانی که بحث سنت و مدرنیسم، توسعه سیاسی جامعه مدنی و مقولههای دیگری از این قبیل مطرح است، بیش از پیش خودنمایی میکند…
از این سخن مقام معظم رهبری که ذیلا میآید دقیقا ضرورت داشتن بصیرت دینی را میتوان استنباط کرد که میفرمایند: «اگر ما این اشتباه را بکنیم که در مسألۀ حکومت و مدیریت جامعه ملاک و معیار اسلام را فراموش کنیم و به سراغ شیوههای رایج دنیایی برویم معنای جامعه اسلامی ما از بین خواهد رفت».
۴. مدیریت و توانمندی در اجرای امور:
ضرورت داشتن ویژگی مدیر و مدبر بودن رئیس جمهور بدان جهت است که رئیس جمهور عهده دار مدیریت عالی اجرایی است و به تبع این عنوان در انجام وظایف خود فرآیندی را دنبال میکند که شامل اجرایی چون برنامه ریزی، سازماندهی، نظارت و کنترل، انگیزش، ارتباطات، هدایت و تصمیم گیری است در واقع جایگاهی است که مرکز ثقل اندیشهها، طرحها و پیشنهادهاست و در حقیقت آخرین مرجع برای تجزیه و تحلیل، جمع بندی و اتخاذ تصمیم برای عمل است.
مقام معظم رهبری در این خصوص میفرمایند: «هیچ عاملی نمیتواند امنیت و سلامت این کشور، تداوم حاکمیت نظام و امکان کار و سازندگی را جز اتصال به مردم تامین کند و این اتصال و ارتباط نیز تنها در سایه (حسن عمل مسولان ممکن میشود)».
بدون شک در صورتی که نماینده از توان مدیریتی و عملی ضعیفی برخوردار باشد به طور قطع در پیش برد اهداف انقلاب اسلامی و اصول تغییرناپذیر نظام با موانعی بزرگی روبرو خواهیم شد.
۵. دلسوز و مستضعف گرا:
مقام معظم رهبری در بیانی با اشاره به این نکته میفرمایند: «مهمترین مسئولیت نظام ما کوشش همه جانبه در از بین بردن محرمیت و زدودن فقر و حمایت از طبقات مستضعف است و این سیاست باید در اولویت کارها قرار گیرد بگونهای که معیاری برای سنجش دیگرکارها باشد».
۶. داشتن روح بزرگ و سعه صدر:
افرادی که دارای سعه صدر و روح بزرگ هستند از چند جهت قابل ملاحظه است. چنین افرادی نسبت به سلایق مختلف که طبعاً در هر جامعهای وجود دارد، برخورد معقولانهای خواهند داشت و میتوانند نوعی همدلی و تفاهم عمومی بین گرایشهای متفاوت جامعه بوجود آورند.
۷. حسن سابقه:
حسن سابقه یکی دیگر از معیارهایی است که باید انتخاب نماینده اصلح مدنظر قرار داده و ملاحظه گردد که آیا سابقه و عملکرد خوب و انقلابی در گذشته و همچنین از سابقه مثبت و خوب در حمایت از انقلاب و دستاوردهای آن برخوردار بوده است. در این خصوص امام عظیم الشان میفرمایند: «مردم با بصیرت و درایت و تحقیق کاندیداها را شناسایی کرده و به سوابق و روحیات و خصوصیات دینی و سیاسی نامزدهای انتخابات توجه نمایند».
«اشخاصی که انتخاب میکنید سوابقشان را مطالعه کنید، در زمان سابق چه جور بودند».
۸. سایر ویژگیها:
در این مجال معیارهای عمده انتخاب نماینده اصلح گفته شد و مخفی نیست که ویژگیهای مهم دیگری نیز در بیانات امام راحل و مقام معظم رهبری وجود دارد که به اختصار یادآور میشویم:
تقوا
تعهد به اسلام
صداقت
عدالت خواهی
استکبارستیزی
منزه از گرایش به غرب
پایبند به ارزشها
…….
راههای شناخت معیار و ویژگیها:
با وجود آشنایی نسبت به ویژگیهای یاد شده این سوال مطرح است که چگونه میتوان به شایستگی و فرزانگی یک فرد برای تصدی ریاست جمهوری پی برد. در این خصوص نیز با الهام از فرمایشات امام راحل و رهبری معظم انقلاب به برخی از راههای دستیابی به شناخت و یژگیها میپردازیم:
۱. تحقیق:
بدیهی است که یکی از راههای شناخت نماینده اصلح تفحص و توجه به مواضع آنها در مواقف و مراحل مختلف انقلاب است یعنی باید ملاحظه کرد که آنها در رابطه یا سیاست خارجی. مسائل اقتصادی. فرهنگی. سیاسی و مبانی و ارکان نظام چه برخوردی داشتهاند
۲. مشورت کردن:
حضرت امام با بیان اینکه علاج واقعه را پیش از وقوع باید کرد میفرمایند در تعیین رئیس جمهور: با طبقه تحصیل کرده. متعد و روشن فکر با اطلاع ازمجاری امور و غیر وابسته به کشورهای قدرتمند استثمار گر و اشتهار به تقوا و تعهد به اسلام و جمهوری اسلامی مشورت کرده.
با علماء و روحانیون با تقوا و متعد به جمهوری اسلامی مشورت کرده
اگر چنانچه اشخاص مطمئنی باشند که آنها تشخیص بدهند. شهادت بدهند که فلان آدم جهات مختلفش همه خوب است وقت مانعی ندارد که کسی به واسطه تشخیص آنها و اطمینان به اینکه این صحیح است. رای به آنها بدهد.
۳. شناخت مقایسهای:
بدین معنی که باید دیدحوزه عملکردی سابق فرد کاندید چگونه بوده است. سپس ویژگیهای او را با وظایفی که پیش روی نماینده است سنجیده شود به عبارت دیگر با توجه به حوزه کارکردی و کار آمدی سابق فرد در مقایسه با قلمرو وسیع نمایندگی مجلس و وطایف بسیار سنگین چنین جایگاهی. آیا او میتواند چنین مسندی را احراز نماید.
۴. اطرافیان:
یکی دیگر از راههای شناخت کاندیدای اصلح آشنایی با اطرافیان و عناصری است که در آینده توسط وی بکار گرفته میشوند
رئیس جمهور اصلح فردی میباشد که این معیارها در او وجود داشته باشد
انتخاب اصلح، وظیفه الهی:
وظیفهای که در انتخابات بر عهده ما گذاشته شده این است که سعی کنیم کسی که احکام اسلام را بهتر اجرا میکند، مصالح جامعه اسلامی را بیشتر تأمین میکند، ارزشهای اسلامی را بهتر رعایت میکند و با دشمنان اسلام سرسختانهتر مبارزه میکند، انتخاب شود.
وظایف اجتماعی، واجب فراموش شده
اول اینکه تا پیش از انقلاب عظیم اسلامی به رهبری بنیانگذار جمهوری اسلامی حضرت امام خمینی (ره) اکثر مسلمانان آنگونه که شایسته بود به تکالیف اجتماعی خود اهمیت نمیدادند. دستهایی هم از شیاطین انس و جن در کار بوده تا چنین تلقی شود که دین، تنها رابطه انسان با خداست و تکالیف شرعی هم فقط رعایت نجس و پاکی و نماز و روزه است. شیعه بودن هم این است که انسان در روضه و عزاداری شرکت کند. اما مسایل مهمی از قبیل مشارکت در سرنوشت جامعه، مقابله با مفاسد اجتماعی، تأمین مصالح بینالمللی اسلام و ایستادگی در برابر دشمنان اسلام، چندان جدی گرفته نمیشد و تقریباً همه این امور در جامعه ما متروک بود و حتی گاهی پرداختن به آنها خلاف تقوا و تقدس شناخته میشد.
سقیفه، آغازی بر سکولاریسم در اسلام
این مسأله اختصاص به دنیای اسلام ندارد. اما ظهور آن در اسلام از سقیفه بود. کسانی چنین وانمود کردند که با وفات پیغمبر اکرم (ص) بساط نبوت و آنچه مربوط به آن بود برچیده شد و بعد از آن خود مردم باید حکومتی را انتخاب و امور دنیایشان را اداره کنند. لذا در حالی که علی (ع) به تنهایی مشغول تجهیز پیکر پیامبر (ص) بود، مسلمانان جمع شدند تا جانشینی را برای آن حضرت تعیین کنند. این گروه برای توجیه کار خود میگفتند: ما باید برای اداره جامعه فکری بکنیم و خود ما باید تعیین کنیم که چه کسی خلیفه و امام، و به تعبیر امروزی رئیسجمهور باشد.
شروع تمهیداتی که برای تثبیت این مسأله اندیشیده شده بود، از اینجا بود که وحی و رابطه با خدا مسایلی بود که اختصاص به پیامبر (ص) داشت و با رحلت آن حضرت این مسایل هم تمام شد و آنچه باقی ماند امور دنیایی بود که خود مردم تلاش کردند برای اداره آن تدبیری بیاندیشند. در واقع در عالم اسلام گرایش به سکولاریسم و تفکیک دین از مسایل سیاسیـ اجتماعی از همان زمان شروع شد. با اینکه ۷۰ روز قبل از آن، پیغمبر اکرم (ص) از طرف خدا، علی (ع) را به عنوان جانشین خود معرفی کرده بود؛ ولی مسلمانان این جریان را ـعمداً یا سهواًـ فراموش کردند، گویا اصلاً ماجرای غدیر اتفاق نیافتاده است.
به تدریج این تفکر در میان مسلمانان و به ویژه سلاطین اسلامی که غالباً از اهل تسنن بودند، جا افتاد که حکومت، امری دنیایی است و زمانی که مردم با کسی بیعت کردند، او حاکم و امرش مطاع است. ائمه اطهار (ع) هم بعد از جریان کربلا به دلیل مغلوب بودن شیعه در برابر حاکمان وقت و برای حفظ اساس تشیع که در واقع اساس اسلام است، غالباً در حال تقیه زندگی میکردند. البته گاهی فقهای شیعه ـاگر مجالی پیدا میکردندـ به این مسأله اشاره میکردند که سلطان عدل باید از طرف خدا تعیین شود. مطرح کردن اصطلاح سلطان عادل و جائر هم در واقع تاکتیکی بود که توسط فقهای شیعه بهکار گرفته میشد تا این مطلب را اعلام کنند که شیعه هر سلطانی را لازمالاطاعه نمیداند؛ بلکه تنها امام عادل واجبالاطاعه است. با طرح مساله «امام عادل» این سؤال مطرح میشود که امام عادل چه کسی است. در اینجا بود که فقهای شیعه فرصتی مییافتند تا در مورد جائر بودن سلاطین زمان خود بحث کرده، ثابت کنند که این سلاطین حق حکومت ندارند.
ما باید خدا را شکر کنیم که با ظهور شخصیت بزرگی مثل حضرت امام (ره) و فعالیتهایی که در طول نهضت انجام دادند این حقیقت اسلامی تا حدود زیادی برای همه، بهخصوص مردم ایران روشن شد که دین مختص عبادات فردی نیست و پرداختن به مسائل اجتماعی هم یکی از بزرگترین واجبات است.
همچنانکه میدانید در دوران اخیر، بهخصوص در این دهه، این گرایش در میان بعضی از گروهها و افراد پیدا شده که مجدداً مسأله سکولاریسم را زنده کنند و با این کار گستره دین را از قلمروی امور دنیا، اجتماع و سیاست جدا کنند. حتی بعضی از سیاستگزاران کشور رسماً در این زمینه که باید حکومتْ سکولار باشد، کتاب نوشتند و گفتند باید قلمرو دین را از حکومت جدا کرد. کسان دیگری هم هرچند به زبان نمیآورند، اما مشی آنها به گونهای است که حساب حکومت را از حساب دین جدا میدانند.
سیاست ما، عین دیانت ما
ما نباید فراموش کنیم که دین اسلام تنها مجموعه احکام شخصی برای تأمین رابطه فرد با خدا نیست. بازگشت روابط اجتماعی هم به رابطه با خداست و ما باید این روابط را هم براساس اوامر خدا و در جهت کسب رضایت او تعریف کنیم. جدا کردن حساب امور اجتماعی از حساب عبادات فردی، سیاستی شیطانی است که امام (ره) با تمام وجود سعی کرد با آن مبارزه کند تا همه مردم بفهمند که دخالت در امور اجتماعی و سیاسی از بزرگترین واجبات دینی است. البته قبل از ایشان مرحوم مدرس در آن جمله معروف و تاریخی فرموده بود که «سیاست ما عین دیانت ماست و دیانت ما عین سیاست ماست»؛ ولی احیا کننده این شعار حضرت امام بود و ما باید سعی کنیم که این گوهر گرانبها که حقیقت اسلام و حاصل عمر امام (ره)، ثمره دستورات انبیا و ائمه اطهار (ع) و روح تشیع است، زنده بماند و کسانی از سر دشمنی با اسلام یا از روی ناآگاهی و غفلت، حساب دین را از سیاست جدا نکنند. اسلام تنها دستورات فردی و عبادی به معنی خاص نیست و گاهی اهتمام به مسایل سیاسی و اجتماعی و دخالت در تدبیر امور جامعه که بخش عظیمی از اسلام را تشکیل میدهد، از عبادات فردی هم مهمتر است.
تساوی زن و مرد در تکالیف اجتماعی
محور دوم بحث این است که برخلاف آنچه بسیاری میپندارند، در زمینه انجام وظایف اجتماعی تفاوتی بین زن و مرد نیست.
در زمینه تفاوت بین مرد و زن در احکام و حقوق سه گرایش مطرح شده است.
دیدگاه افراطی: تساوی زن و مرد است که توسط غربیها بهخصوص بعد از انقلاب فرانسه مطرح شده است و همچنانکه میدانید این گرایش غلط برخلاف نصوص قرآن است.
دیدگاه تفریطی: در مقابل این گرایش افراطی، دیدگاه تفریطی دیگری جهات مشترک بین زن و مرد را بسیار نادر میداند. بر اساس این دیدگاه زنان نباید به هیچ وجه در بسیاری از امور، بخصوص در مسایل اجتماعی و سیاسی دخالت داشته باشند و در واقع زن، جنس دومی است که وظیفه اصلی او تأمین نیازمندیهای مردان است. متأسفانه در طول تاریخ و در بعضی از کشورهای اسلامی بهخاطر سنتهای قومی این گرایش ترویج شده و با تمسک به دستاویزهایی از جمله اینکه در آیات قرآن، تنها خطابات مذکر مثل «یا ایها الذین آمنوا» به کار رفته، چنین وانمود شده که نظر اسلام این است.
همچنانکه توجه دارید، مثال مورد اشاره بازگشت به این ویژگی ادبیات عربی دارد که بر خلاف فارسی، در آن ضمایر و موصولهای مذکر و مؤنث متفاوت است و در صورتی که مخاطبان مرد باشند از ضمایر مذکر و اگر مخاطبان زن باشند از ضمایر مؤنث استفاده میشود.
اما در مواردی که مرد و زن، مشترکاً مورد خطاب باشند یا در جملهای مرد یا زن بودن مورد عنایت نباشد، در ادبیات عربی از ضمیر مذکر استفاده میشود. بر همین اساس از آیه «یا ایها الذین آمنوا کتب علیکم الصیام» وجوب روزه بر زنان و مردان به صورت مساوی استفاده میشود و برای اثبات آن در خصوص زنان نیاز به دلیل دیگری نیست. لذا مثال مذکور مثل بسیاری از موارد دیگر، از جمله مغالطههایی است که از جهل گوینده ناشی میشود؛ یا سوءاستفاده وی از جهل مخاطبان برای اغفال ایشان است.
روشن است که دیدگاه تفریطی جدا کردن زنان از مردان در کلیه احکام و حقوق هم از نظر اسلام باطل است. زیرا آیات قرآن بر این امر دلالت دارند که زن و مرد در اکثر موارد ـاگر نگوییم در جمیع مواردـ جهات مشترک فراوانی دارند و زن در بسیاری از امور زندگی استقلال دارد؛ بهجز برخی موارد که تحت شرایط و قراردادهایی از باب تقسیم کار مشخص میشود؛ یا بعضی از وظایف اجتماعی از جمله جهاد، حکومت و قضاوت که به لحاظ ویژگیهای خاص، نقش اول در آنها بر عهده مردان است.
دیدگاه اعتدالی: بر همین اساس، دیدگاه سوم که پذیرش تفاوتهای فیالجمله در حقوق و تکالیف بین زن و مرد است، پدیدار میشود. در برخی موارد حقوق زنان بر مردان برتری دارد؛ از جمله اینکه تأمین نفقه زن و اداره زندگی از جهت اقتصادی بر عهده مرد است و حتی زن میتواند برای انجام کارهای خانه و بچهداری و نظایر آن از مرد اجرت بگیرد. در بعضی موارد هم حقوق مردان بر زنان برتری دارد؛ از جمله اینکه سهمالارث مرد در اغلب موارد بیشتر از زن است.
چنین اختلافات اجمالی بین زن و مرد در حقوق و تکالیف که مقتضای شرایط فیزیکی، جسمی و روحی زن و مرد است، پذیرفته شده است. اما در تکالیف اجتماعی مانند امر به معروف و نهی از منکر، پرداختن به مسایل فرهنگی، احیای ارزشهای اسلامی، مبارزه با فساد، ارشاد دیگران و اموری از این قبیل، هیچ اختلافی بین مرد و زن نیست.
بنا براین پس از اینکه پذیرفتیم تأمین مصالح اسلامی جامعه یکی از بزرگترین واجبات اسلام است، باید بر این مسأله تأکید کنیم که این امر اختصاص به مردان ندارد و زنان نیز در این زمینه مکلفند و باید نسبت به این قبیل مسایل حساس باشند. حتی شاید در بعضی از موارد نقش زنان مهمتر از مردان باشد. هرچند براساس دیدگاه نادرستی که پیرامون جایگاه زنان در جامعه به عنوان جنس دوم رایج بوده، برخی چنین تلقی میکردند که اوامر و تکالیف اجتماعی ـ به جز در موارد استثناییـ ابتدائاً متوجه مردان است.
آنچه در این محور بیشتر مورد تأکید است، این است که باید توجه داشته باشیم چنین نیست که در مبارزه با تهاجم فرهنگی و مشارکت در مسایل سیاسیـاجتماعی نقش اول بر عهده مردان باشد و زنان طفیل ایشان باشند. هیچ کس ادعا نکرده که جهاد فرهنگی اختصاص به مردان دارد. حتی دفاع نظامی هم اختصاص به مردان ندارد و در صورت لزوم زنان هم باید در آن شرکت کنند. بنا براین همه بانوان مسلمان باید در زمینه مشارکت در امور سیاسی و اجتماعی که مصالح جامعه اسلامی را تأمین میکند یا از مفاسد جلوگیری میکند، احساس وظیفه کنند و در این جهت به عنوان جهادی که حتی گاهی اهمیت آن از جهاد نظامی هم بیشتر است، دوشادوش مردان فعالیت کنند.
متأسفانه سیاست غلط استعماری، شکستن حریمها و زیر پا گذاشتن ارزشهای اسلامی، بهویژه در خصوص زنان است، که در دوران رژیم منحوس گذشته اعمال شد، و تدریجاً شرایط خاصی را در جامعه ما به وجود آورد که بانوان متدین برای دور ماندن از آفات این سیاست سعی کردند کمتر در جامعه حضور پیدا کنند و در نتیجه بهتدریج خانمها در فعالیتهای اجتماعی به حاشیه جامعه رانده شدند. اگر چنین نشده بود، آنان میتوانستند با رعایت حجاب و سایر شؤونات، تکالیف اجتماعی خود را انجام دهند و دلیلی برای عدم حضور این قشر جامعه در صحنههای اجتماعی وجود نداشت.
الحمد لله، بعد از پیروزی انقلاب این مانع نیز برطرف شد و دیگر چنین عذری برای عدم مشارکت بانوان در امور اجتماعی پذیرفته نیست و آنها میتوانند در زمینههای مختلف اجتماعی، سیاسی و حتی اقتصادی که وظیفهشان ایجاب کند، با رعایت موازین و ارزشهای اسلامی به فعالیت خود ادامه دهند.
حتی در برخی موارد، از جمله در جهاد فرهنگی، بر زنان واجب است دوشادوش مردان نقش خود را بهطور کامل ایفا کنند و هیچ چیز مانع انجام این وظایف نمیشود. اما جو حاکم بر جامعه که نتیجه آن سیاست غلط استعماری است، موجب شده بسیاری از بانوان متعهد و متدین ما از این امر غفلت کنند و هر چند کمابیش پذیرفتهاند که باید در فعالیتهای اجتماعی دخالت کنند، اما این وظیفه را در حد شرکت در انتخابات یا اموری از قبیل کمک به محرومان و مستضعفان بر خود واجب میدانند و گویا وظیفهای بیش از این برای خود نمیشناسند.
غافل از اینکه آنها هم باید مثل مردان در عرصه مبارزه با مفاسد اجتماعی وارد عمل شوند و این کار همانند اقامه نماز، بلکه بیش از آن بر ایشان واجب است. زیرا در روایات تحقق و قوام همه فرایض در گرو انجام امر به معروف و نهی از منکر شمرده شده و از این جهت «أسمی الفرایض و أشرفها» نامیده شده است (۱). این دو وظیفه واجب ـکه جهاد فرهنگی و مبارزه با مفاسد اجتماعی که در جامعه امروز ما جریان دارد، از مصادیق بارز آنها استـ هیچ اختصاصی به مردان ندارد و حتی در برخی مواقع زنان میتوانند نقش مؤثرتری را در انجام آنها داشته باشند.
مسؤولیت افراد در برابر رأی خود
سومین محور این بحث مربوط به مسأله انتخابات است.
نکته اول این است که ما باید بدانیم مشارکت در انتخابات به معنی شریک شدن در نتایج رفتار شخصی است که انتخاب میشود. به عبارت دیگر، رأی ما به هر یک از نامزدها به این معنی است که از الان رفتارهایی را که به صورت قطعی و یقینی یا بر اساس ظن و گمان پیشبینی میکنیم در آینده، پس از به دست گرفتن قدرت، توسط آن شخص انجام شود، امضاء و تایید کردهایم و ما هم در ثواب و عقاب آنها شریک هستیم.
متأسفانه این مطلب هم به درستی تبیین نشده و حتی بسیاری از افراد متدین تصور میکنند رأی مثل مالی است که متعلق به کسی است و میتواند هرگونه مایل است از آن استفاده کند؛ حتی میتواند آن را آتش بزند یا در دریا بریزد. در صورتی که چنین نیست؛ ما تکلیف واجب شرعی داریم که فرد اصلح را شناسایی کنیم و به او رأی بدهیم و اگر در شناسایی اصلح کوتاهی کنیم یا بعد از شناختن او به دیگری رأی بدهیم، گناه بزرگی مرتکب شدهایم. بر خلاف تصور رایج، رأی ملک شخصی افراد نیست که آن را به هر کس مایل باشند واگذار کنند. این تصور ناشی از فرهنگ غلط الحادی غربی است که بر اساس آن انسان مالک همه چیز است و حتی خدای خودش است و بر همین اساس میتواند حاکمی را با هر شرایطی که خواست تعیین و اختیاراتی را به او واگذار کند؛ گویا این اختیارات ارثی است که به او رسیده و میتواند آن را به هر که خواست، بدهد.
بر اساس بینش اسلامی که در نقطه مقابل این تصور است، تمام اختیارات، اصالتاً متعلق به خداست و به ما دستور دادهاند کمک کنیم که فرد اصلح سرکار بیاید و این تکالیف را بر عهده بگیرد و این کار از باب اعانت بر تقواست؛ نه اینکه ما اختیاری داریم که آن را به رئیسجمهور میبخشیم. ما از خود، چیزی نداریم که بتوانیم آن را ببخشیم. مگر حکومت حق ماست، که آن را به دیگری ببخشیم؟
بر اساس اومانیسم غربی که انسان را خدا و همه چیز را برای او میداند، انسان میتواند به هر که خواست رأی بدهد، هر که را مایل است حاکم کند و هر که را نپسندید عزل کند. لیبرال دمکراسی نتیجه فرهنگ اومانیستی است و در این فرهنگ همه امور تابع رأی مردم است و انسان میتواند هر قانونی را به هر نحوی که مایل است وضع کند.
ولی در فرهنگ اسلامی بر خلاف فرهنگ اومانیسم، حکم مخصوص خداست؛ «ان الحکم الا لله» ۲. در آیه دیگری هم پس از نقل ادعای گروهی از کافران در خصوص حلال یا حرام بودن نعمتهای خدا، میفرماید: «قل آلله أذن لکم، أم علی الله تفترون» ۳؛ آیا خدوند به شما اجازه داده که چیزی را حلال یا حرام کنید یا بر خدا افترا میبندید؟ به عبارت دیگر، کسی بدون اجازه خدا حق ندارد کاری را جایز یا ممنوع بداند. امر و نهی و وضع کردن قانون حق خداست و انسان از پیش خود اختیاری در این زمینه ندارد. اختیار ولیفقیه در امر و نهی هم اولاً در چارچوب احکامی است که خدا وضع کرده؛ ثانیاً این اختیار به اذن خداست که به بواسطه فرمایش امام معصوم (ع) که فرمود «فإنی قد جعلته علیکم حاکماً» ۴، به ما رسیده و اگر چنین اجازهای نبود ما هیچگاه چنین حقی را برای ولیفقیه قایل نبودیم. چون او هم از جهت اینکه اصالتاً اختیار و حقی ندارد، مثل سایر مردم است.
بنابراین، این تصور غلط است که رأیْ ملک شخصی ما و مثل مالی است که میتوانیم آن را به هر نحو که خواستیم صرف کنیم. هر چند ما در خصوص اموال خود هم اجازه اسراف، تبذیر و استفاده در امور حرام نداریم. ما هیچ چیزی از خود نداریم که بتوانیم به دیگری واگذار کنیم.
وظیفهای که در این جهت بر عهده ما گذاشته شده این است که سعی کنیم حاکمی که احکام اسلام را بهتر اجرا میکند، مصالح جامعه اسلامی را بیشتر تأمین میکند، ارزشهای اسلامی را بهتر رعایت میکند و با دشمنان اسلام سرسختانهتر مبارزه میکند، انتخاب شود. چنین کسی زمانی میتواند عهدهدار مسؤولیت شود که مردم با رأی و حمایتهای گفتاری و رفتاری خود به او کمک کنند. در غیر این صورت چنین کسی نمیتواند مسؤولیت را بر عهده بگیرد.
وظیفه ما این است که چنین کسی را شناسایی کنیم و این کار مثل اقامه نماز، تکلیف واجب قطعی است که بر عهده ماست. متأسفانه هنوز این فرهنگ در جامعه ما پذیرفته نشده و بسیاری از مردم تصور میکنند رأی حق آنها است و میتوانند آن را به هر کس مایل هستند واگذار کنند. منشاء این تصور غلط، مغالطه «حق» و «تکلیف» است. حق، ناشی از تکلیف است نه در برابر تکلیف.
ما در برابر رأی خود مسؤول هستیم و روزی از ما سؤال میکنند که چرا به فلان شخص رأی دادی. ما باید برای کار خود حجتی داشته باشیم؛ بنابراین باید سعی کنیم به کسی رأی دهیم که بر اساسشناختی که از او داریم، پیشبینی ما در خصوص عملکرد آینده او کار کردن برای دین و به نفع اسلام باشد؛ نه اینکه فردی لیبرالمنش را انتخاب کنیم که در برابر ترک شدن احکام اسلام، آزاد شدن رباخواری، ترویج اباحهگری، برپا کردن مجالس رقص و مسایلی از این قبیل با تساهل برخورد کند؛ هر چند ممکن است چنین کسی محسناتی هم داشته باشد. اگر به واسطه رأی ما چنین کسی زمام قدرت را در دست بگیرد، ما هم در گناه سکوت یا تایید چنین اعمالی توسط او شریک هستیم. چون بدون رأی ما او به قدرت نمیرسد.
ائمه اطهار (ع) در اعتراض به بعضی از کسانی که با بنیامیه یا بنیعباس همکاری میکردند، میفرمودند: اگر شما برای کمک به ایشان کارهایشان را قبول نمیکردید، آنها نمیتوانستند حکومت کنند. اهمیت این امر به اندازهای است که آن بزرگواران حتی از آب کردن دوات حکومت جور نهی فرمودهاند۵ و کسی را که در این حد به چنین حکومتی کمک کند در گناهشان شریک میدانند.
مگر آب در دوات ریختن تا چه حد ممکن است به ظلم یا گناهی کمک کند؟ با این حال، ائمه (ع) اصحاب خود را از این مقدار همکاری با حکومت بنیامیه و بنیعباس هم نهی میفرمودند؛ مگر در مواقعی که حفظ مصالح شیعه متوقف بر مشارکت با آنها باشد و در صورت عدم همکاری با ایشان حقوق شیعه از بین برود. همچنانکه در بعضی مواقع خود ائمه اطهار (ع) به کسانی دستور دادند برای حفظ مصالح و کیان شیعه با حاکمان جور همکاری کنند.
بنابر این ما باید به این نکته توجه داشته باشیم که رأی دادن به کسی برای رسیدن به مقامی یا پذیرفتن مسؤولیت در هر سطحی، مانند سایر کارها جزیی از اعمال ما به حساب میآید و باید برای انجام هر یک از آنها نزد خدا حجت داشته باشیم. اگر حجتی برای انتخاب خود داشته باشیم، در قبال اشتباهات و خطاهای فردی که با کمک ما به قدرت رسیده معذور و در ثواب کارهای خوب او هم شریک هستیم. اما اگر با توجه به سوابق و قراین بدانیم کسی که با رأی ما زمام امور را در دست میگیرد اعتقادی به ارزشهای اسلامی ندارد و آنها را زیر پا خواهد گذاشت، یا اهمیتی برای این قبیل مسایل قایل نیست، باید از انتخاب چنین کسی بپرهیزیم.
البته اگر یقین داشته باشیم که چنین کارهایی از او سر نمیزند، و بعداً برخلاف پیشبینی ما عمل کند، از این جهت مسؤولیتی بر عهده ما نیست. هر چند در این صورت هم وظیفه داریم به نحو مناسبی به او تذکر دهیم و او را از انجام کارهای خلاف بازداریم.
تاکید من این است که ما باید رأی دادن را مسؤولیتی تلقی کنیم که باید در قبال آن جوابگو باشیم؛ باید توجه داشته باشیم که رأی دادن یعنی کمک به انتخاب کسی و شریک شدن در رفتارهای او و پذیرش مسؤولیت این مشارکت.
البته معنای این کلام آن نیست که برای پرهیز از مشارکت در کارهای غلط شخصی دیگر، بهتر است در انتخابات شرکت نکنیم؛ چون دشمنان نظام عدم مشارکت مردم در انتخابات را هم به معنای دلسرد شدن آنها از نظام اسلامی تعبیر میکنند. ما باید در انتخابات حضور فعال و جدی داشته باشیم و به کسی رأی بدهیم که برای انتخاب او حجت داشته باشیم و بدانیم که بیش از دیگران دلسوز اسلام و مصالح مسلمین است؛ نه دلسوز خودش، بستگانش و باند و حزبش.
لازم است در همینجا تأکید کنم که نباید در کارهای اجتماعی هم برکات توسل را فراموش کنیم. ما همچنانکه برای امور جزیی و فردی خود متوسل به حضرات معصومین (ع) میشویم؛ باید برای مصالح اجتماعی هم توسل داشته باشیم و از آن بزرگواران بخواهیم زمینهای را فراهم کنند که کسی بر سرکار بیاید که مصالح اسلام و مسلمین را بیشتر رعایت کند.
والسلام علیکم و رحمهالله
——————————————————————————–
۱. ر. ک: الکافی، ج ۵، ص ۵۵. عِدَّهٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِنَا عَنْ بِشْرِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَبِی عِصْمَهَ قَاضِی مَرْوَ عَنْ جَابِرٍ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع قَالَ یَکُونُ فِی آخِرِ الزَّمَانِ قَوْمٌ یُتَّبَعُ فِیهِمْ قَوْمٌ مُرَاءُونَ یَتَقَرَّءُونَ وَ یَتَنَسَّکُونَ حُدَثَاءُ سُفَهَاءُ لَا یُوجِبُونَ أَمْراً بِمَعْرُوفٍ وَ لَا نَهْیاً عَنْ مُنْکَرٍ إِلَّا إِذَا أَمِنُوا الضَّرَرَ یَطْلُبُونَ لِأَنْفُسِهِمُ الرُّخَصَ وَ الْمَعَاذِیرَ یَتَّبِعُونَ زَلَّاتِ الْعُلَمَاءِ وَ فَسَادَ عَمَلِهِمْ یُقْبِلُونَ عَلَى الصَّلَاهِ وَ الصِّیَامِ وَ مَا لَا یَکْلِمُهُمْ فِی نَفْسٍ وَ لَا مَالٍ وَ لَوْ أَضَرَّتِ الصَّلَاهُ بِسَائِرِ مَا یَعْمَلُونَ بِأَمْوَالِهِمْ وَ أَبْدَانِهِمْ لَرَفَضُوهَا کَمَا رَفَضُوا أَسْمَى الْفَرَائِضِ وَ أَشْرَفَهَا إِنَّ الْأَمْرَ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّهْیَ عَنِ الْمُنْکَرِ فَرِیضَهٌ عَظِیمَهٌ بِهَا تُقَامُ الْفَرَائِضُ… إِنَّ الْأَمْرَ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّهْیَ عَنِ الْمُنْکَرِ سَبِیلُ الْأَنْبِیَاءِ وَ مِنْهَاجُ الصُّلَحَاءِ فَرِیضَهٌ عَظِیمَهٌ بِهَا تُقَامُ الْفَرَائِضُ وَ تَأْمَنُ الْمَذَاهِبُ وَ تَحِلُّ الْمَکَاسِبُ وَ تُرَدُّ الْمَظَالِمُ.. .
۲. انعام، ۵۷.
۳. یونس، ۵۹.
۴. التهذیب، ج ۶، ص ۲۱۸، باب من الیه الحکم.
۵. ر. ک: جامعالأخبار، ص ۱۵۵، الفصل السادس عشر و المائه فی الظلم؛ عن أبی عبد الله عن أبیه عن آبائه (ع) قال: قال: رسول الله (ص) إذا کان یوم القیامه نادى مناد أین الظلمه و أعوان الظلمه و من لاق لهم دواتا أو ربط لهم کیسا أو مدهم بمده قلم فاحشروهم معهم.
* بیانات حضرت آیتالله محمد تقی مصباح یزدی، ۲۲/۰۱/۱۳۸۴