به گزارش خبرنگار “خانه خشتی”، مُلکیه خانم رفسنجانی که هم اکنون بیش از ۷۰ بهار را گذرانده است، در بحبوحه تظاهرات و راهپیمایی ها، فرزندی تربیت کرد که نماد رژیم طاغوت را پایین کشید و انقلابی در رفسنجان به پا کرد؛ وقتی مجسمه شاه در هجدهم دی ماه ۱۳۵۷ سقوط کرد و علی بر بلندی ایستاد، دل مادر از استواری فرزندش غنج رفت و زمزمه های پیروزی انقلاب اسلامی از شهر فاتحان اروند بلند شد.
سی و شش سال پیش و قبل از پیروزی انقلاب، به دنبال تحصن ۱۵ روزه مردم رفسنجان در مسجد جامع شهر، سرانجام روحانی وقت شیخ محمد هاشمیان اجازه داد تا مجسمه را پایین بکشند، پیر و جوان گرد هم آمدند و با زنجیر و بکسل ریشه رژیم شاهنشاهی را از پای در آوردند و فریاد درود بر خمینی از قلب ها بیرون آمد.
در آستانه جشن پیروزی شکوهمند انقلاب اسلامی میزبان مُلکیه اسماعیل زاده بانوی مبارز و انقلابی و همسر گرانقدر وی محمد قطب الدینی در پایگاه اطلاع رسانی اینترنتی خانه خشتی بودیم، حضوری که یکسره تحمل و بردباری آموخت.
رمز موفقیت فرزندان قطب الدینی نان حلال بود
از مادر شهید علی و محسن قطب الدینی رمز موفقیتشان را پرسیدم، گفت: نان حلال؛ پرسیدم چه کردید که در شهادت فرزندانتان خم به ابرو نیاوردید، گفت: خدا خواست؛ پرسیدم خسته نمی شوید برای مردم خیر و خوبی طلب می کنید، آب انبار زدید، امامزاده را بنا می کنید، خدا را شکر گفت.
همسرش گاهی خنده اش می گرفت و در تأیید صحبت هایش می گفت: هر چه می توانید لقمه حلال به فرزندانتان بدهید، لقمه حلال خودش فرزند را تربیت می کند؛ خدا را شکر می کرد که از میان فرزندانش هیچ کدام نا اهل نشدند؛
همه با هم برای پیروزی انقلاب اسلامی تلاش کردیم
بانوی انقلابی رفسنجانی که اکنون ساکن شهر بهرمان است در بیان خاطرات انقلاب ۵۷، گفت: وقتی انقلاب شد، تابلویی درست کردم که یک طرف آن عکس امام خمینی بود و سمت دیگرش عکس آیت الله صدوقی یزدی، تا جلو نمی رفتم کسی به دنبالم نمی آمد، همه زنان جمع می شدیم و با ماشین خودمان را به رفسنجان می رساندیم تا در راهپیمایی آن زمان شرکت کنیم؛ حتی اوایل انقلاب برای جبهه پول جمع آوری می کردیم تا در پیروزی اسلام و انقلاب نقشی داشته باشیم.
از صبح تا شب تظاهرات می کردیم
محمد قطب الدینی که اکنون ۸۰ ساله است و در سال های انقلاب برای همسرش قوت قلب بوده است، از حرکت های مردمی خودجوش در خنامان و سه قریه نوق از روستاهای اطراف رفسنجان تعریف می کند که از نماز صبح شروع می شد و تا نماز مغرب و عشاء ادامه داشت.
حتی گاهی برای بیان برخی خاطرات که با حضور فرزندانش در ذهن او نقش بسته بود، زبانش یاری نمی کرد و می گفت: برخی چیزها نه گفتنی است و نه شنیدنی؛ زبان برای بیانشان کند می شود.
لا حول و لا قوه الا بالله العلی العظیم از زبانمان نمی افتاد
پدر شهیدان قطب الدینی می گوید: وقتی خبر شهادت فرزندانمان را آوردند، اصلاً گریه نکردیم، دلتنگشان که می شویم، ذکر «لا حول و لا قوه الا بالله العلی العظیم» را زمزمه می کنیم و خدا را شکر می گوییم.
تهیه و تنظیم: بهناز شریفی