گفتگو با رضا فهیمی کارگردان فیلم تحسین شده سال ۹۳/ با «کودکان ابری» پریدم
دعوای دو پسربچّه دانشآموز روستایی برسر چیزهایی که هیچوقت دستشان به آنها نمیرسد؛ چنان جنجالی بهپا کرد که توانست، توجه همگان را جلب و تمام جوایز کشوری را از آنِ خود کند.
به گزارش “خانه خشتی“، دعوای دو پسربچّه دانشآموز روستایی برسر چیزهایی که هیچوقت دستشان به آنها نمیرسد؛ چنان جنجالی بهپا کرد که توانست، توجه همگان را جلب و تمام جوایز کشوری را از آنِ خود کند.
کودکان ابری فیلم تحسین شده سال ۹۳، یکی از بهترین رویدادها در صنعت سینمای جوان، بهخصوص رفسنجان بود و تجلیل از این فیلم و عوامل آن، از آخرین فعّالیّتهای اداره ارشاد اسلامی در سال گذشته بوده است.
به همین بهانه به سراغ نویسنده و کارگردان این فیلم، رضا فهیمی، رفتیم تا بیشتر از او و علّت موفّقیّتِ فیلمش بدانیم.
وی وقتشناس بود و مصاحبه با او همچون فیلمش ساده، روان، صمیمی، بی غلّوغش همراه با طنز ویژه خودش صورت گرفت.
* سلام آقای فهیمی این موفّقیّت را به شما تبریک میگوییم؛ معمولاً مصاحبه با معرفی شروع میشود، ممکن است شما غیر معمولی خودتان را معرّفی کنید؟
سلام ممنونم، رضا فهیمی متولد ۱۳۶۶ از رفسنجان و فارغالتحصیل رشتهی کارگردانی سینما از دانشگاه سورهی تهران هستم.
*زندگی حرفه ای (هنری) رضا فهیمی چطور و از کجا شروع شد؟
از سال ۸۶ با ساخت فیلم خاله بازی وارد دنیای فیلم سازی شدم.
*میشود به قبلتر اشاره کنید و بگویید چرا فیلمسازی را انتخاب کردهاید؟
راستش را بخواهید من در تمام طول سالهای کودکیام بهجای پاسخ به سؤال اینکه میخواهید در آینده چهکاره شوید، فقط به پاسخ میاندیشیدم؛ به اینکه علاقه ام چیست و آیا پشت این علاقه استعداد هم وجود دارد.در زمان مدرسه کارهای فرهنگی، هنری زیادی انجام میدادم، که یکی از آنها خواندن قرآن و دعای صبحگاهی برسر صف بود؛ تشویق دوستان و معلّمین باعث شد که من به مداحی فکر کنم؛ اینکه شاید قرار است در آینده مداح شوم؛ بنابراین سعی کردم این استعداد را در خودم رشد بدهم و به سراغ فضای حرفه ای تر یعنی مسجد محل بروم، سی دی مداحان بزرگ را گوش دادم و کلاس رفتم؛ اما یک اتفاق ساده مرا از ادامه بازداشت؛ یک روز که با التماس توانسته بودم اجازه مداحی در هیاًت را از بزرگان فن بگیرم، شروع به خواندن شعر( ای شهیدانِ خدایی/ بلاجویانِ دشت کربلایی) و… کردم دستم را در جیبم بردم که کاغذ مربوطه را درآورم و نوحه را آغاز کنم که متوجه شدم هیچ در جیب ندارم و در واقع کاغذ را جا گذاشتهام، بعد از شش بار خواندن، توانستم با چشم و ابرو و ایما و اشاره آنها را متوجه ماجرا کنم و فرار را بر قرار ترجیح بدهم… و این چنین شد که مداح نشدم.
*چطور شد به استعداد فیلمسازی رسیدید؟
درواقع آشنایی من با دوربین فیلمبرداری از سال ۷۵،۷۶ توسط پدرم اتفاق افتاد؛یادم است که ایشان یک دوربین دیجیتال به خانه آوردند و تقریباً هر روز با هم فیلم میگرفتیم و جالب اینجاست اکنون که در این عرصه فعالیت میکنم، مفهمم با اینکه او تحصیلات فیلمسازی نداشت اما دکوپاژ را بخوبی رعایت میکرد (همان مبحث تقطیع نما که ناخودآگاه از من میخواست آن را رعایت کنم مثلاً از من میخواست دوربین را روشن کنم از لیوان در دستش فیلم بگیرم سپس دوربین را خاموش کنم، عقبتر بروم و اینبار از صحنه آب خوردنش فیلم بگیرم). پس ازآن بود که در مدرسه تئاتر را در دست گرفتم و رئیس انجمن دانشآموزی شدم و جدیتر ادامه دادم؛ بعد از مدرسه در افصحهجری و انجمن سینمای جوان اولین تئاتر (رام کردن زن سرکش) را به عنوان بازیگر تجربه کردم. اما اینکه چطور فیلمساز شدم داستانش برمیگردد به اینکه یک روز بهطور اتفاقی در کوچه شاهد خاله بازیِ دو کودک بودم و اینقدر برایم جذاب شد که همان لحظه ایدهاش را قلم زدم و بعد با کمک چندکتاب فیلمنامهاش را نوشتم و با همکاری بچههای انجمن سینمای جوان رفسنجان، یک فیلم هشت دقیقهای ساختم.
*چطور شد تصمیم گرفتید تحصیلات آکادمیک این رشته را بگذرانید؟
راستش اینقدر برای ساختن فیلم خالهبازی بهخاطر عدم آگاهی و کمبودها و… اذیت شدم که فهمیدم برای فیلمساز حرفهای شدن باید فضای بزرگتر و حرفهایتر را تجربه کنم.
*رفتید و کنکور دادید وقبول شدید و راه آغاز شد؟
خیر به همین سادگی هم نبود، من پدرم را در سال ۸۳ از دست دادم و چون پسر بزرگ خانواده بودم مسئولیتهایی داشتم که گاهی نمیگذاشت طبق برنامهام (خواندن دوازده ساعت در روز) عمل کنم؛ اما چون همیشه برای کارهایم مدیریت و برنامهریزی داشتم و هدف برایم مهم بود، سعی میکردم بر مشکلات فائق آیم. سال اول بازیگری تبریز قبول شدم و سال بعد توانستم در رشته و شهر مدنظرم قبول شوم؛ اما چه قبول شدنی، وقتی به تهران رسیدم متوجه شدم وقت مصاحبه تمام شده و من حتی گزینش نشدم؛ اما وقتی از عدم آگاهیام مطلع شدند؛ فرصت گزینش به من داده شد و جالب است بگویم از سی سؤالِ سیاسی، مذهبی، عقیدتی شاید تنها ده تا را جواب دادم؛ اما چون در پاسخگویی عدم صداقت نداشتم، پذیرفته شدم. موانع به همینجا ختم نشد و درست در سال بعد باید مصاحبه تخصصی سینمایی میدادم تا طبق آن بتوانم در یکی از چهار رشتهی (کارگردانی، فیلمنامهنویسی، فیلمبرداری، تدوین) ادامه تحصیل دهم؛ و متأسفانه تقاضا برای کارگردانی بسیار بود و رزومهی کاریِ بعضی از دوستان دیگر بهتر از من؛ اما بخاطر سماجت و اطلاعات بالای سینمایی که داشتم؛ توانستم در همان رشته مورد علاقهام پذیرفته و ادامه تحصیل بدهم. انگیزه زیادم برای فیلمسازی باعث شد، دانشگاه را هفت ترمه تمام کنم و در تمام مدّت تحصیل به جای قرار گرفتن در جریان حاشیهها در خانه فقط نوشتم، ساختم و تمرین کردم، همانطور که میدانید حدود شش فیلم قبل از ”کودکان ابری“ ساختهام.
*میشود نام آنها را بگویید؟
»خاله بازی«، »معتاد مترسک نیست«، »یکی مثل من«، »با مرد دیگری رفت«، »نو ای آشنا« و »اتوبوس کرمان« که دو فیلم از این شش فیلم مانند کودکان ابری در ژانر کودک است؛ که در فیلمِ »با مرد دیگری رفت« بازی کردهام و از بین فیلمهایم »یکی مثل من« را خیلی دوست دارم؛چون فضای کاملا احساسی دارد، شعاری نیست و بهگونه ای دغدغه خودم است.
*فیلم اتوبوس کرمان در واقع پایاننامهی شما محسوب میشد و با وجود بازیگران و لوکیشنهای بسیار و… نتوانست موفقیّتهایی را که باید کسب کند؛ علت را چه میدانید؟
من در فیلم »اتوبوس کرمان« میخواستم فرم را تجربه کنم و متأسفانه چون فرم از محتوا جدا شد فیلمِ جالبی از آب درنیامد، حتی دوستانی که مرا و نوع فیلمسازیام را میشناختند گفتند که فیلم فضای رضا فهیمی گونه ندارد.
*بعد از فارغ التحصیلی به سراغ ساخت فیلم کودکان ابری رفتید؟
خیر، بعد از پایان تحصیلاتم مدتی بهعنوان برنامهریز برسر فیلمهای کوتاه رفتم و سعی کردم تجربه کسب کنم؛ زیرا میدانستم قصهی کودکان ابری سخت است و نمیشود بیگدار به آب زد. فیلمسازی جسارت میخواهد اما نمیخواستم داستان کودکان ابری را خراب کنم (قصهی فیلم اقتباس از داستان کودکان ابری نوشتهی محمد شریفی نعمت آباد است).
*فیلمهایی را که بهعنوان برنامهریز در آنها همکاری کردهاید را نام ببرید؟
فیلمهای زیادی بوده که در تهران، زنجان، کردستان و… تجربه کردم، مهمترین آنها همان فیلم»نامو« است که در جشنوارههای خارجی زیادی جایزه گرفت. باید اضافه کنم که معمولاً تا آن زمان توجه چندان زیادی به برنامهریزی برای فیلم کوتاه نمیشد اما چون بهخوبی میتوانستم فیلم را با حداقل هزینه و در مدت زمان کم ببندم، فیلمهای زیادی به من پیشنهاد شد.
*پس در واقع کی کار کلید خورد؟
در واقع از سال ۸۸ در فکر ساخت فیلم کودکان ابری بودم اما همانطور که گفتم چون کار سختی بود سعی کردم اول تواناییها و دانش فیلمسازیام را بالا ببرم؛ در نهایت پس از نوشتن فیلمنامه و پیشتولید (ساختن لوکیشنها، بازسازی مدرسه، جمعآوری برگ برای فضاسازی، انتخاب بازیگر و… ) بهترین هنرجوهایم را در انجمن سینمای جوان رفسنجان انتخاب کردم؛ عواملم را از تهران و ارومیه آوردم و کار در بهمن سال ۹۲ کلید خورد.
*در مورد انتخاب بازیگر کمی توضیح دهید . انتخاب کودک برای این فیلم خیلی مهم و حساس بود زیرا بسیاری با داستان کتاب آشنایی داشتند و در ذهنشان از این دو پسر بچه تصویر ساخته بودند بنابراین حساسیت انتخاب به خودی خود بالا میرفت؛ چطور به این انتخاب صحیح رسیدید؟
دقیقاً همینطور بود که گفتید به همینخاطر در انتخاب بازیگر خیلی تعلل کردم فراخوان دادم بیش از صد کودک تست دادند که از بین آنها هفت، هشت نفر انتخاب شدند و برای دادن نقش به هر بچه ترفندهایی را بکار بردم مثلاً آنها را به یک سالن آوردم و گفتم با هم بازی و گفتگو کنند و خودم نشستم و از بیرون به آنها نگاه کردم؛ حتی در بعضی موارد با آنها درگیر شدم تا شخصیت درونی و واقعیشان را دریابم مثلاً موبایلشان را میگرفتم و پس نمیدادم تا از این طریق جسارت یا سادگییشان را دریابم واینچنین شد که دو شخصیت اصلی فیلم را انتخاب کردم.
*روانشناسی کودک خواندهاید یا در این زمینه مطالعه کردهاید؟ چون سه کار در ژانر کودک ساختهاید که همگی موفق بودهاند؟
خیر اتفاقاً هیچ کتاب و مطالعهای در این زمینه نداشتهام و فقط بطور غریزی ارتباط گرفتن با کودک را بلدم.
*کمی در مورد شخصیت »حسین کلاهی« توضیح دهید، کلاً میبینم در فیلمهای ژانر کودکتان یک شخصیت خاص دارید که مخاطب خواه ناخواه عاشقش میشود؛ همینطور است؟
بله دقیقاً در فیلم »یکی مثل من« هم یک شخصیّت اینچنینی داشتم که البته آنجا تیپ مردانه داشت، کلاً افرادی که شخصیّت یا رفتار غیر واقع دارند همیشه برای دیگران جذاب هستند؛ و دوست دارم در کارهایم یکی از آنها داشته باشم و خدا را شکرمخاطب هم با آنها ارتباط برقرار کرده است (حتی به گفتهی صاحب نظران این شخصیتها امضای رضا فهیمی در فیلمهایش شدهاند).
*از عوامل فیلمتان بگویید، چرا از تهران و ارومیه؟
علت انتخاب عوامل کارم از تهران و ارومیه به چند دلیل صورت گرفت، اول اینکه همگی آنها از سوابق و تجربه خوبی برخوردار بودند یعنی بیش از ده سال کارسینمایی، تله فیلم و… در کارنامهشان داشتند؛ دوم اینکه تجربهی استفاده از تجهیزات جدید و بهروز را داشتند و سوم اینکه همیشه دوست داشتهام از یک تیم جدید برای کارهایم استفاده کنم تا تک بعدی نشوند، قطعاً برای کارهای آیندهام هم، همینطور است و با تیم دیگری کار میکنم.
*دراکثر فیلمهای کوتاه، کارگردان، فیلمنامهنویس، تصویربردار، تدوینگر و… یکنفر است؛ بنابراین فیلم از حالت تخصصی خارج میشود؛ درمورد کار شما اینچنین نیست و فیلم در واقع یک سینمایی کوتاه است و حتی »اِستوری بورد« هم برای فیلم دارید؛ فکر نمیکنید یکی از دلایل موفقیّت فیلمتان همین باشد؟
قطعاً همینطور است چون تیم متخصّص داشتم نگران هیچ چیز نبودم و تمام تمرکزم بر روی کارگردانی بود اتفاقاً همین حرف شما را در پردیس ملت – بعد از نمایش فیلمها، هنگام نقد آثار- آقای امین عظیمی گفتند؛ ایشان اشاره داشتند که پیشتولید فیلم کودکان ابری در واقع پیش تولید یک فیلم بلند است.
*از جوایزی که فیلم تاکنون دریافت کرده بگویید؟
– تندیس پروانهی زرین بهترین کارگردانی از جشنوارهی بیستوهشتم کودک
– دیپلم افتخار بهترین فیلمنامه، تندیس بهترین کارگردانی و تندیس بهترین فیلم در بخش سینمایایران از جشنوارهی سی و یکم فیلم کوتاه تهران
– تندیس بهترین فیلم از جشنوارهی چهل و چهارم فیلم رشد
– تندیس بهترین تدوین، بهترین فیلمنامه، بهترین کارگردانی، بهترین فیلم از جشنواره سایه
– تندیس بهترین فیلم در بخش صلح و دوستی از نهمین جشنوارهی وارش مازندران
– تقدیر بهترین بازیگری مرد و تقدیر بهترین کارگردانی از جشنوارهی رویش
– تقدیر و تندیس از اولین جشنوارهی فیلم بمانی
در ضمن فیلم به جشنوارهی کلرمونتفراند فرانسه نیز فرستاده شده و درواقع جزو شصت فیلم ارسالی به این جشنواره بوده است و درکل فیلم تحسین شدهی سال ۹۳ نام گرفت.
*جوایزتان را به کسی هم هدیه کردهاید؟
بله تندیس بهترین فیلم در جشنوارهی رشد به آقای محمّد شریفی نعمتآباد نویسندهی داستان کودکان ابری (کتاب باغ اناری) تقدیم کردم و در جشنوارهی فیلم کوتاه تهران به شیوه کودکان ابری (میخواهم جایزهام را تقدیم کنم، این جایزههایی که گرفتم باشه مال همهمون، هرچیزی که من تاحالا گرفتم باشه مال همهمون، حالا خوشحال شدین خیلی؟؟) جایزهام را به همه تقدیم کردم.
*چقدر خودتان را مدیون قلم محمّد شریفی نعمتآباد میدانید؟
قطعاً فیلم کوتاه زمانی موفّق میشود و به چشم میآید که قصّه جذّاب باشد؛ فیلمنامهی کودکان ابری اقتباس از یک داستان و نویسندهی خوب است و بیشک خودم را مدیون ایشان میدانم و تشکّر میکنم امّا بهقول یکی از بزرگان سینمایی: از یک فیلمنامهی خوب میشود فیلم بد ساخت امّا گمان نمیکنم بشود از یک فیلمنامهی بد فیلم خوب ساخت؛ بنابراین باید بگویم بعد از قصّه، شیوهی اجرا که شامل کارگردانی، صدابرداری، فیلمبرداری، تدوین و… میشود به موفقّیت فیلم کمک کردهاست.
*کمی راجع به ارتباط بین سینما و ادبیات بگویید؟
در ایران این دو مقوله خیلی از هم دورند و دلیلش هم پایین بودن سطح اطلاعات و آگاهی است اکثراً دوست دارند خودشان قصه بنویسند در صورتی که اگر فیلمساز مؤلف هستند فیلمنامه را خودشان بنویسند در غیر این صورت لازم نیست حتماً خودشان بنویسند؛ این همه داستان خوب داریم که میتوانند قصهی یک فیلم خوب را بسازند اما متأسفانه چون مطالعه نداریم از ادبیات فاصله گرفتهایم و آنها را از هم جدا میبینیم. از نظر من ادبیات مقدمهی سینماست چون حرف اول را در سینما قصه میزند؛ یکی از دلایلی که بعضی از فیلم ها پایان خوبی ندارند همین است که نمیتوانند برایش پایان بنویسند و در واقع با پایانی بیمفهوم یا باز فیلم را جمع می کنند.
*در واقع پایان باز چیست؟چرا بدرستی انجام نمیشود و مخاطب در بهت میماند؟
در واقع در فیلم هایی که پایان باز دارند باید کدها و خط نشان ها در روند قصه به مخاطب داده شوند و او را درگیر ماجرا کنند که در انتهای فیلم مخاطب بتواند با چیدن آنها کنار هم به پایان برسد به گونه ای که فیلم در ذهن مخاطب تمام شده و فقط به لحاظ تصویری باز مانده باشد. که در ایران در بعضی فیلمها پایان باز اینگونه نیست و در واقع نوعی رفع تکلیف کردن است(فیلم درباره الی اصغر فرهادی نمونه خوب پایان باز است).
*چقدر فضای فیلم (لوکیشن)، سادگی بچهها، لهجه ی شیرینشان، درخت انار وسط حیاط مدرسه و…به جذابیت کار اضافه کرده است؟
در واقع این سؤال شما زیر بنای کار من است؛ من برای پر زدن یک پرنده در فیلمم فکر کردم و هیچ چیز اتفاقی صورت نگرفته، قطعاً اگر این فیلم در تهران و در یکی از مدرسههای آنجا ساخته می شد این تأثیرگذاری را نداشت، حتی انتخاب مدیر با آن صدای بم و هیکل بزرگ در مقابل بچه های کوچک حساب شده بود و بی شک لهجه و فضای بومی و فرهنگی شهرم هم که به خوبی آن را میشناسم به شیرینی قصه کمک کرده است.
*چقدر خودتان را مقید میدانید برای ترویج فرهنگ بومیِ شهرتان؟ در فیلم های دیگرتان هم این را نشان خواهید داد؟
به نظرم فرهنگ بومی به خودی خود برای مخاطب غیر بومی جذاب نیست و در واقع باید در قالب یک قصه گفته شود یعنی اگر بخواهیم مستندی راجع به فرهنگ و رسوم شهری بنویسیم کلیشه میشود و جذابیتی ندارد؛ اما با توجه به اینکه آداب و رسوم و فرهنگ شهرم را میشناسم، قطعاً ترجیح میدهم در شهرم کار کنم البته باید ببینم به فضای فیلمنامهام میخورد یا خیر.
*همان قدر که پایان فیلم مهم است نام فیلم هم میتواند گویای مفهوم کلی فیلم باشد؛ آیا کودکان ابری نام مناسبی برای فیلمتان بود؟
کودکان ابری را نویسنده کتاب انتخاب کرده بود و طبیعتاً مفهومی در ذهن ایشان ایجاد میکرده است و من هم به آن وفادار ماندم. در واقع کودکان ابری، کودکانی هستند که هر لحظه مانند ابر بیم باریدن و تغییر دارند یعنی خیلی راحت قهر و آشتی میکنند، احساساتشان را بیان میکنند و همانطور که در قصه مشاهده می کنید بر سر چیزهایی دعوا میکنند که در نظرشان خیلی زیاد است مانند مستراح، آفتابه، درخت انار و…درست است که در کل قصه، مد نظر بیشتر کودک است اما در واقع به گونهای شامل بزرگترها هم می شود(مفاهیم فلسفی فیلم-منیّت) و با یک زبان ساده کودکانه لایه های مهم و پیچیدهای را به تصویر میکشد و خوشحالم که مخاطب فیلم به خوبی آن را دریافت کرده است.
*احساستان نسبت به این موفّقیت چیست؟
سال ۹۳ سال خوبی برای من، کودکان ابری، عوامل فیلم، انجمن سینمای جوان و در نهایت شهر رفسنجان بود اما اگر بخواهم از حسم به طور کلی بگویم این است که بهگونه ای احساس پرش و پرتاب دارم… درست است که پله پله راه موفّقیت را پیمودهام(به یک دورهی آموزش تجربی محدود و چند کتاب اکتفا نکردم) اما در کل من با کودکان ابری پریدم.
*چقدر شهرت برایتان مهم بوده و هست؟
اگر بگویم برایم مهم نیست دروغ گفتهام اما در کل بیشتر از آنکه به شهرت یا هر چیز دیگری فکر کنم به کیفیت کارم و ماندگاری آن فکر میکنم.
*برنامهتان برای آینده چیست؟
مشغول نوشتن فیلم نامه یک فیلم بلند هستم که موضوع کودک دارد و اگر بودجه فیلمم تأمین شود قطعاً در سال ۹۴ آنرا کلید میزنم؛ دوست دارم از طرف مسؤلین و مردم شهرم حمایت شود و فیلمم را همین جا بسازم و بار دیگر نام رفسنجان را بالا ببرم.
*چرا فیلم کوتاه را ادامه نمیدهید؟ فکر می کنید میتوانید در فیلم بلند هم همین موفّقیت ها را بدست آورید؟
متأسفانه برای فیلم کوتاه اکرانی تعریف نشده؛ و به فیلم کوتاه به این شکل نگاه می کنند که پلی برای رسیدن به فیلم بلند است؛ قطعاً اگر در ایران سینماهایی بیشتری داشتیم که اختصاص داشت به اکران فیلم کوتاه و فقط جشنوارهای نگاه نمیشد من فیلم کوتاه را به تله فیلم و سریال و …ترجیح میدادم؛ زیرا فیلم کوتاه در زمان کم میتواند لُب مطلب را بهخوبی برساند؛ اما هدف هر فیلمسازی در واقع ساختن فیلم بلند است و من مطمئن هستم که میتوانم بهخوبی از عهدهی آن بربیایم.
*در جایی اشاره کردید فیلم کوتاه در ایران سیر نزولی را طی می کند فکر میکنید علت چیست؟
به دلایل زیادی که مهمترین آن ضعف قصه(نبودن فیلم نامه خوب) است، و اینکه هیچ نظارتی بر ساخت فیلم کوتاه در ایران نمی شود و به راحتی برای ساخت آن مجوز صادر میشود.
*چقدر نقد پذیر هستید و آیا دربارهی فیلمتان انتقادی هم شنیدهاید؟
همیشه از نقد خوب(نقدی که با سند و از روی آگاهی باشد) استقبال میکنم؛ بله در مورد کودکان ابری گفتند نتوانستهام بهخوبی فضای ابری را نشان بدهم فضای کار باید بارانی و گلآلود و خاکستری میبود که بهخوبی اتفاق نیوفتاده؛ درست است که این اتفاق در فیلم نیوفتاده اما در واقع این فضای داستان کودکان ابری در کتاب است نه در قصهی اقتباس شده.
*به نظر شما چرا موفّقیتهای یک فیلم آنطور که باید دیده نمیشود؟
به نکتهی خوبی اشاره کردید وقتی کسی در زمینهی ورزش، مسابقات قرآنی، کنکور و…برنده میشود بلافاصله از او تقدیر و تشکر به عمل میآید اما متأسفانه در مورد یک رویداد سینمایی اینچنین نیست و اگر نگاه کنید پس از گذشت یک سال تازه از عوامل شهر رفسنجان حمایت شد؛ من بسیار از رئیس فرهنگ و ارشاد اسلامی و دیگر مسئولین ممنونم اما شایسته این بود که اولین مراسم در شهر خودم اتفاق میافتاد نه در شهرهای دیگر.
*رضا فهیمی در یک جمله؟
رضا فهیمی خودش را شناخته و استعدادهایش را کشف کرده و یک کارگردان جوانی است که میخواهد در آینده فیلمساز خوبی شود.
*سخن پایانی؟
اول از همه مردم، انجمن سینمای جوان رفسنجان، روابط عمومی مس سرچشمه، جناب آقای شیخ علی هاشمیان، اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی و گروه خوبم که خالصانه کمکم کردند تشکر میکنم؛ دوم اینکه از مسئولین شهرم میخواهم که مرا و دیگر جوانان این شهر را حمایت کنم و حتماً نیاز به حمایت مالی نیست همینکه توجه نشان بدهند برای یک جوان دلگرمی است و مطمئناً انگیزه پیدا می کند برای بهتر شدن؛ در واقع مسئولین با حمایتشان نقش یک پدر را ایفا می کنند.
در پایان از شما تشکر میکنم مصاحبهی متفاوتی بود و من چیزهایی را گفتم که تا این زمان به آنها فکر نکرده بودم و در مصاحبههای قبلی از من پرسیده نشده بود.
گفتگو: بهناز حسینی نوه