خانه خشتی: با ضرس قاطع می گویم اگر چشمان یک همشهری رفسنجانی را ببندند و بدون هیچ صحبتی با این مضمون که او را به شهری دیگر برده اند و در بافت قدیمی رفسنجان چشمانش را باز کنند مطمئن باشید خواهد گفت اینجا یکی از شهرهای کشور افغانستان است.
باور کنید هر کجا در صف نان ایستاده ام اگر ده نفر در صف نان بودند حداقل هفت نفر آنها از برادران یا خواهران افاغنه اند. من نه از سیاست و نه از حقوق بشر و نه از این سخنان قلمبه سلمبه سر در نمی آورم ولی شما را به خدا کدام کشور و کدام شهر را در دنیا سراغ دارید که وضعیتی اینگونه داشته باشد.
یادم نمی رود سال گذشته وقتی برای نمونه گیری از یکی از ترمینالهای پسته شهرمان به یکی از روستاهای نزدیک شهر رفتم در جوار این ترمینال پسته یک ردیف طولانی منزل مسکونی را دیدم که همگی آنها در دست افاغنه بود وقتی بچه های کوچه را شمردم خدا می داند ازصد تا بیشتر بودند خیلی برایم گران آمد که ما که خود هشتمان گرو نهمان است اینها چگونه با این اشتیاق رفسنجان را بر کشور خود ترجیح می دهند با یکی از این خانمها که نشان می داد بزرگ شده رفسنجان است شروع به صحبت کردم برایم جالب بود اول گفتم چرا اینقدر بچه؛ می دانید چه گفت :گفت ایران روزی قسمتی از کشور ما در زمان یورش محمد افغان به ایران این کشور را به جرگه ایالت های افغانستان در آورده و ما هنوز به آن مفتخریم و ایران را از خود می دانیم و جالبتر اینکه می گفت اگر ما نباشیم تمام امور شهر شما می خوابد. جستجویم بیشتر شد گفتم ما که دو بچه بیشتر نداریم و از پس خرجشان بر نمی آییم در دخل و خرجمان مانده ایم شما چه می کنید با این خیل عظیم بچه ها گفت ما به این امیدیم که روزی همین بچه ها سکان این شهر را به دست گیرند ببینید اینها تا کجای کار آمده اند و ما غافل از همه جا .
می دانید هر قتلی در رفسنجان اتفاق می افتد رد پای یک افغان در آن هویداست! آخر چرا ؟ چرا که ما کشورمان در نزد سازمانهای بین المللی تروریست هستیم؛ حقوق بشرمان صفر است ؛ هر گوشه ای از دنیا اتفاقی می افتد اولین انگشت اتهام به سوی ماست حال که اینقدر ما بدیم چرا هرکس در هر کجای دنیا وقتی جایی برای خود نمی یابد اولین گزینه اش برای اقامت ایران است . براستی چرا؟ آیا می دانید تمام سرمایه داران رفسنجانی ما تمام امور زندگیشان در دست یک افغانی است ؟ آیا می دانید یک افغانی با مرام بعد از عمری که به یک باغدار رفسنجانی کار می کرده وقتی قصد رفتن به افغانستان را پیدا می کند به ارباش که عمری نان و نمکش را خورده بود چه گفته؛ جالب است بشنوید: گفته من می روم و شما به من خیلی ارادت داشتی و خیلی مرا مورد لطف و عنایت خویش داشتی خواهش می کنم دیگر به هیچ افغانی اطمینان نکن من که با تو یک جان در دو کالبد بودیم من سه بار قصد کشتن تورا داشتم و می خواستم هر چه داری بردارم و بروم و دقیق آن سه زمان را برای این سرمایه دار عزیز با ذکر جزئیات شرح می دهد .
براستی این برادر افغانی بسیار آدم منصفی بوده و گرفتار دام شیطان نشده و به هم شهری ما هم آگاهی می دهد که دیگر به این گروه آدم ها دل نبند . بسیاری از دانه درشت های شهر ما تمام امور زندگیشان در دست یک افغانی است و آنقدر که به او اطمینان دارد به بچه های خودش مطمئن نیست .
این یک مصیبت است می دانید چقدر از هم شهری های ما دخترانشان را به عقد برادران افاغنه در آورده اند و با نفوذی که داشته اند برایش شناسنامه گرفته اند، اسم و فامیل ایرانی گرفته اند ، دارای کارت ملی اند، یارانه می گیرند و هزار یک جنایت را هم انجام می دهند چرا که تا کنج تاریکخانه انباری زیر زمینی خانه های ما هم آگاهی دارند .
با یک افغانی که برای خودش باشگاه دارد حرفهایی برایم گفت که از بیان آنها خجالت می کشم که ما خوابیم و قلندر بیدار.
و سخن آخر اینکه مسئولین محترم شهرستان رفسنجان ، عالی جنابان و بزرگواران این آمار ۵۰ هزار نفر افاغنه فقط آنهایی هستند که از آنها مدرکی و کارتی دارید تعداد افاغنه بسیار بیشتر از اینهاست.
دوم اینکه آیا این همه افغانی در شهر ما چه دلیلی دارد؟ جامعه شناسان دست به کار شوند چرا رفسنجان اینقدر برایشان بهشت است؟ نکته دیگر اینکه وجود اینها جز بدبختی برای قشر اکثر مردم چیزی به همراه ندارد پس چه دلیلی دارد که در هر کوی و برزنی که نگاه می کنید می بینید همه جا را قبضه کرده اند.
دیگر اینکه جوانهای ما که روزی از کثیفی ناس در خیابانهای شهرمان دلشان بالا می آمد امروز همگی ناسی شده اند .تمام فروشندگان مشروبات الکلی شهر ما افاغنه اند. تمام فروشندگان قرص های روان گردان شهر ما افاغنه اند.تمام فروشندگان قرص هایی که داروخانه های شهر ماندارند افاغنه اند و…حال قضاوت با شما چرا میزان جرم وجنایت شهر ما بالاست اگر مشکل یابی شود می بینید پای یک افغان در آن جلوه گری می کند مسئولین محترم شهر رفسنجان به هوش باشید تا دیر نشده و زمانی می فهمید که ناگهان چقدر زود دیر می شود به امید اقدامی عاجل و کارساز از سوی مسئولین محترم شهر طلای سبز .
یادداشت از حیدر معصومی ریسه