به گزارش “خانه خشتی”، از طریق یکی از نرم افزارهای پیام رسان معلوم الحال به دوست صاحب خانه پیام دادم کجایی در دسترس نیستی؛ بعد از چند ساعت انتظار که البته مسبوقِ به سابقه هم هست جواب داد که جای نگرانی نیست داریم سرور را عوض میکنیم.
پرسیدم نگرانی!!!!!!!! دوباره چه آتیشی به پا کردی؟
پاسخ داد برای یکی از همین کمپین های کاملأ خودجوش مردمی!!!!! که هر از گاهی به راه میندازیم و از قضا این بار که کمپینمان پا تو کفش همشهری نامدارمان کرده شایعه کردنند که سایت خانه خشتی توقیف شده است و از همین جا بود که جرقه این یادداشت در ذهنم زده شد.
به خاطر دارم اولین ارتباط من با خانه خشتی از یک خبر شروع شد؛ خبری که در آن شخصی را در صدر اخبار سایت دیدم که پس از سالها در هیبتی وارونه نسبت به گذشته اش در سمتی قرار گرفته بود که به هیچ وجه شایستگی آن را نداشت؛ بنابر این از طریق یک دوست مشترک به آقا روح الله ، صاحبِ خانهِ خشتی اعتراضم را منتقل کردم که مؤمن چرا از این آدم خبر میزنی؟!
صاحب خانه هم بجای حذف خبر ، بنده را دعوت به گفتگویی حضوری آنهم به صرف کیک و ساندیس کرد.
جالب آن بود زمانی که پا به خانه خشتی گذاشتم حتی فکر هم نمیکردم پس از نیم ساعت گفتگو بجای تقابل با هم به تعامل برسیم و نتیجه این ملاقات همراهی با دوستانی شود که با همه اختلاف در راهبرد ، تشابه در آرمان، داشتیم و همین هدف و آرمان مشترک بود که باعث همراهی ما شد.
خانه خشتی در شهر ما یک اتفاق بود آن هم در زمانی که انعکاس اخبار در شهر رفسنجان از طریق یکی دو هفته نامه صورت میگرفت که اخبار در آن بهانه ای بود برای تبلیغات و برخی از همین اخبار هم در زمان انتشار جزئی از خاطره مردم شده بود.
و در این زمان بود به که خانه خشتی پا به میدان عرصه اجتماعی_سیاسی شهر گذاشت آن هم در برابر کوهی از مشکلات.
حقیقتا سر پا نگه داشتن یک سایت آن هم بدون هیچ حامی و پشتیبانی کار دشواری است اما خانه خشتی ماند و قد کشید بگونه ای که امروز تبدیل به مرجعی برای اتفاقات شهر شده است.
همه این تعاریف به معنای چشم پوشیدن بر دسته گل های متعددی که این خانه و صاحبخانه اش به آب داده اند نیست؛ از گیر دادن به فتنه گران آنهم در حد آنکه چرا جناب ( ح . م) به روستایشان سر زده یا ( ف . ه ) آمده در شهر ابا و اجدادیش یک نفسی کشیده بگیرید تا کمپین های عجیب و غریب و البته به شدت خود جوش و حقیقتا مردمی!!!!!!
خانه خشتی را میتوان همچون کودکی تصور کرد در حال قد کشیدن که میخواهد مسائل را با سعی و خطا و لج بازی فراگیرد و نصحیت امثال بنده نیز تأثیر چندانی بر شیطنت هایش ندارد. اما همین خانه تازه ساخت امروز به یکی از کنشگران مهم جامعه ما بدل شده و مشکلات جامعه را به سبک خودش به افکار عمومی منتقل میکند و تبدیل به بلندگویی شده برای بیان نقطه نظرات اقشار مختلف جامعه ، افرادی که شاید هیچ گاه تریبونی برای ابراز اعقاید و نظراتشان پیدا نمی کردند.
بارها به صاحبِ خانه برادرانه عرض کردم اخوی تند میروی، یکطرفه به قاضی میری، جناحی عمل میکنی کار دست خودت میدهی و او همیشه با خنده جواب میدهد که ان شا الله طوری نمی شود و هنوز هم برایم سوال است دقیقا از نظر وی چه زمانی طوری می شود؟؟؟ زمانی که تهدید ها عملی شود؟ یا زمانی که کرکره سایتش را پایین بکشند؟
بودن خانه خشتی و بالندگی آن برای جامعه ما نه تنها مفید بلکه لازم است هر چند که گاهی تند میرود یا خودش را بخواب میزند. از همین روی هر روز چندین بار درب خانه خشتی را دق الباب میکنیم و به این همسایه پر شر و شور سر میزنیم به امید شنیدن صدایِ همشهریان و کسب اخبارِ شهرمان و این بدان معنی است که خانه خشتی باید سرپا بماند.
ان شالله درِ خانه ات همیشه باز باشد حاج روح الله …
من الله توفیق
یادداشت از : سید مرتضی سید حسینی