علی باقری: گفتوگوهای بغداد ناکام نبود، ناتمام بود/روند پیش رو پر پیچ و خم است
به گزارش ” خانه خشتی” : معاون سعید جلیلی گفت که نشست ایران و ۱+۵ در بغداد ناکام نبوده بلکه ناتمام بوده و افزود: بحث تحریمها در مذاکرات بغداد از سوی ایران مطرح نشد و همین مسئله ذهنیت طرف مقابل را نسبت به مذاکرات به هم ریخت علی باقری معاون سیاست خارجی و امنیت بینالملل […]
به گزارش ” خانه خشتی” : معاون سعید جلیلی گفت که نشست ایران و ۱+۵ در بغداد ناکام نبوده بلکه ناتمام بوده و افزود: بحث تحریمها در مذاکرات بغداد از سوی ایران مطرح نشد و همین مسئله ذهنیت طرف مقابل را نسبت به مذاکرات به هم ریخت
علی باقری معاون سیاست خارجی و امنیت بینالملل دبیر شورای عالی امنیت ملی کشورمان پیش از نشست مسکو در گفتوگویی با همشهری دیپلماتیک به تشریح فراز و نشیبهای سیر مذاکرات هستهای ایران و غرب و ابتکارات سازنده ایران پرداخت که مشروح آن را در زیر میخوانید.
سؤال: در تحلیل موضوع هستهای، به نظر میرسد به این نکته باید توجه کرد که آیا اساسا ایران با طرفهای گفتوگو تنها بر سر موضوع هستهای چانهزنی میکند یا موضوع هستهای بخشی از یک موضوع کلانتر است؟ در واقع موضوع هستهای ایران چه جایگاهی دارد؟
باقری: به موضوع خوبی اشاره کردید. موضوع هستهای، بخشی از عرصه تقابلی برخی قدرتها با جمهوری اسلامی ایران را تشکیل میدهد. رفتارهای غرب پس از پیروزی انقلاب اسلامی، نشان میدهد که موضوع هستهای به ما هو هستهای برای آنها مهم نیست. همین کشورهایی که اکنون طرف مقابل ما هستند، در دوره پیش از انقلاب اسلامی با رژیم دیکتاتوری پهلوی در موضوع فعالیتهای هستهای، همکاریهای گسترده و راهبردی داشتند، اما به محض پیروزی انقلاب اسلامی، این قراردادها که همگی هم در چارچوب استفاده صلحآمیز از انرژی هستهای بود، به طور یکجانبه از سوی آنها لغو شد.
همینطور رویکرد غربیها در قبال دیگر کشورهای منطقه که علاوه بر اینکه دارای توانمندی هستهای هستند، دارنده سلاح هستهای نیز هستند، نشان میدهد که نگرانی درباره سلاح هستهای برای آنها مطرح نیست. چنانکه مشاهده میکنیم کشورهایی در منطقه هستند که نه تنها عضو معاهده NPT نیستند، بلکه سلاح هستهای را نیز آزمایش کردهاند و غربیها و به طور اخص آمریکاییها با آنها قرارداد هستهای امضا کردهاند.
در حالی که در مورد ایران، همانگونه که خود غربیها هم بارها اذعان داشتهاند، تاکنون هیچ مدرکی دال بر انحراف در فعالیتهای هستهای ایران وجود ندارد، ولی به بهانههای مختلف تلاش میکنند تا جلوی پیشرفت ایران در عرصه هستهای را بگیرند. ارزیابیهای مختلفی از نحوه تعامل و تقابل غرب با ایران وجود دارد، اما آنچه نقطه محوری است، این است که جریان انقلاب اسلامی از ۳۳ سال پیش تاکنون که روندی تکاملی را طی کرده است، فضایی را در محیط بینالمللی ایجاد کرده که این فضا نه تنها مطابق با اهداف و سیاستهای نظام سلطه نبوده، بلکه مؤلفههای پارادایم نظام سلطه را به طور جدی به چالش میکشد.
بر همین اساس، آنها از طرق مختلف تلاش میکنند تا چنانچه بتوانند، فرآیندی را که از طریق جریان انقلاب اسلامی ایجاد شده، متوقف کنند و اگر نتوانند، دستکم آن را منحرف یا محدود کنند. به طور مثال شما به موضوع حقوق بشر و نحوه برخورد غربیها با این موضوع در ایران و دیگر کشورهای منطقه دقت کنید. من به برخی از دیپلماتهای غربی هم در مورد این تناقض و دوگانگی در سیاستهای اعمالی غربیها در امور مختلف ازجمله بحث حقوق بشر متذکر شدهام و تأکید کردهام چطور برای یک مسئله کوچک یا غیرواقعی در ایران، غربیها حملات تند سیاسی و رسانهای را علیه ایران سامان میدهند و حتی علیه ایران در شورای حقوق بشر قطعنامه صادر میکنند، اما در برخی از کشورهای منطقه، اساسا موضوعی به نام حقوق بشر وجود ندارد که کسی بخواهد آن را نقض کند؛ ولی غربیها با آنها روابط راهبردی دارند.
در کشوری مانند عربستان، نیمی از جمعیت از حق بدیهی و اولیه هر شهروند در یک حکومت مدنی مانند رانندگی برخوردار نیستند و غربیها هیچ مشکلی در مسئله حقوق بشر در این کشور نمیبینند، ولی کوچکترین اتفاق در ایران به عنوان مسئلهای بینالمللی تلقی میشود.
پس غربیها برای اینکه مانع پیشرفت گفتمان “استقلال ملتها”، “حاکمیت مردمسالاری”، “مقابله با دخالت بیگانگان”، “عدم پذیرش سلطه قدرتهای استعماری” و “اتکا به توانمندیهای ملی” که ازجمله برجستهترین پیامهای راهبردی انقلاب اسلامی به ملتهای منطقه است شوند، تلاش میکنند با تمرکز بر نقاط قوت جمهوری اسلامی ایران مانند ظرفیتهای علمی و فناوری که در عرصه هستهای تبلور ویژهای داشته و نیز ظرفیتهای ناشی از مردمسالاری دینی که جلوه نوینی از معیارهای حقوق بشری را در عصر کنونی ارائه میدهد، در مرحله نخست، این ظرفیتها را از عرصه فرصتی به عرصه تهدیدی تبدیل کنند و اگر نتوانند، گستره این فرصتها را محدود کرده و در مرحله بعد از انتقال این پیامهای رهاییبخش و منطبق با فطرت انسانها از جمهوری اسلامی ایران به ملتهای تشنه عدالت و استقلال، جلوگیری کنند.
از سوی دیگر یکی دیگر از ترفندهای نظام سلطه برای مدیریت روندها در عرصه مناسبات بینالمللی، آن است که موضوعات واهی و حتی دروغ را برای افکار عمومی، بزرگ و برجسته کنند و در مقابل، موضوعهای بااهمیت و حیاتی دیگر را کوچک کنند تا از این طریق، اهداف نامشروع خود را محقق کنند. در این راستا آنها مثلا هیچگاه به خطرات بالفعل و بالقوه ناشی از استقرار صدها کلاهک هستهای آمریکا در خاک اروپا اشاره نمیکنند و به این مسئله که نه تنها نقض آشکار معاهده NPT بلکه تهدید کننده امنیت اروپاییان و تهدید بزرگ امنیت جهانی است، هیچ اشارهای نمیکنند و حتی اجازه نمیدهند این مسئله در عرصه رسانهها و افکار عمومی نیز مطرح شده و برجسته شود. در مقابل، با چرخش چند سانتریفیوژ در ایران برای فعالیتهای صلحآمیز هستهای به گونهای برخورد میشود که گویی امنیت دنیا مورد تهدید جدی واقع شده است. در واقع برجسته کردن موضوع هستهای ایران و معرفی آن به عنوان یک تهدید جهانی برای سرپوش گذاشتن بر تهدیدهای واقعی امنیت بینالمللی است که سرمنشأ این تهدیدها نیز خود غربیها هستند.
در همین راستا، غربیها اجازه نمیدهند تا تهدیدها و خطرات سلاحهای هستهای رژیم صهیونیستی به عنوان دغدغه افکار عمومی مطرح شود؛ چراکه اولا، خود آنها این رژیم اشغالگر را به این سلاحها تجهیز کردهاند و ثانیا، این رژیم تأمین کننده منافع آنهاست.
سؤال: با در نظر داشتن فراز و فرودهای موضوع هستهای ایران از ابتدا تاکنون، امروز در چه نقطهای هستیم؟
باقری: در طول ۱۰ سال گذشته، روندهای مختلف مربوط به فعالیتهای هستهای جمهوری اسلامی ایران در عرصههای فنی، حقوقی، سیاسی، افکار عمومی، هم در طرف ایرانی و هم در طرف مقابل با فراز و نشیبهایی مواجه بوده است. با وجود اینکه در ابتدا زیرساختهای خوبی برای فعالیتهای صلحآمیز هستهای تدارک دیده شد ولی به دلیل رویکرد نادرست سیاسی در مقطع آغازین طرح موضوع هستهای ایران به عنوان یک مسئله در سطح آژانس بینالمللی انرژی اتمی، روند فعالیتها دچار وقفه شد و به همان اندازه نیز مسیر پیشرفت و توسعه فنی هستهای دچار اختلال شد؛ اما پس از روی کار آمدن دولت نهم، نه تنها ظرفیتهای بالفعل هستهای عملیاتی شد بلکه ظرفیتهای بالقوه آن نیز فعال شد. در این راستا در مهر ماه ۱۳۸۶ رآکتور تحقیقاتی تهران که تا آن زمان کارکردی صرفا آموزشی و پژوهشی داشت، به همت متخصصان و کارشناسان هستهای داخلی وارد عرصه تولید رادیودارو شد. به گونهای که هم اکنون این رآکتور منبع اصلی تأمین خدمات پزشکی هستهای در عرصههای پیشگیری، تشخیص و درمان برای یک میلیون شهروند ایرانی است.
در عرصه حقوقی با رویکرد انفعالی دست اندرکاران ذیربط وقت، سه کشور اروپایی با بهرهگیری از نفوذ خود در شورای حکام آژانس بینالمللی انرژی اتمی و تصویب چندین قطعنامه علیه فعالیتهای هستهای جمهوری اسلامی ایران، زمینهساز اعمال فشارهای حقوقی و سیاسی و رسانهای علیه کشور شدند. این رویکرد انفعالی تا آن حد بود که نماینده وقت ایران در آژانس بینالمللی انرژی اتمی، هنگام طرح قطعنامهای علیه فعالیتهای هستهای جمهوری اسلامی ایران در شورای حکام در اقدامی عجیب و قطعا بی بدیل با این قطعنامه مخالفت نکرد تا یکی از قطعنامههای شورای حکام علیه فعالیتهای هستهای کشورمان در زمانی که ایران عضو شورای حکام است، با اجماع تصویب شود اما در سال ۱۳۸۶ با ابتکار طرف ایرانی با تدوین مدالیته همکاری ایران و آژانس، همه ابهامها و سؤالهای آژانس درباره فعالیتهای هستهای ایران، فهرست شده و طی یک دوره کاری فشرده، همه شش مسئله مورد ادعای آژانس، بررسی شده و در نهایت آژانس طی شش نامه رسمی تأکید کرد که در هر یک از این موارد، یافتههای آژانس با ادعاهای ایران مطابقت دارد و این مسائل از نظر آژانس حل شده است.
در عرصه سیاسی مسئله اصلی، حاکمیت دو نوع تفکر سیاسی بر روند فعالیتهای هستهای است. در یک مقطع نگاه حاکم بر این فعالیتها، منبعث از مکتب فکری بود که نظام بینالمللی موجود را به عنوان واقعیتی که باید در چارچوب آن، منافع کشور را سامان داد، تلقی میکرد و تأکید داشت که در این نظام، جایی برای تدوین چارچوب خاص برای تعریف حوزه امنیت و منافع ملی و نیز حیطه نفوذ در عرصه مناسبات بینالمللی از سوی یک بازیگر مانند جمهوری اسلامی ایران نیست و قدرتهای حاکم بر این نظام، چنین اجازهای را نمیدهند بنابراین نهایت تلاش ما باید این باشد که در حوزههایی که مورد نظر این قدرتها نیست، منافعی را برای خود تعریف کرده یا در توافق با قدرتهای مطرح در نظام بینالملل، حوزهای حاشیهای را برای خود تعریف کنیم.
در این راستا سه کشور اروپایی که در آن زمان طرف گفتوگو با ما بودند، به راحتی توانستند اهداف نامشروع خود را به پیش ببرند و تعلیق کلیه فعالیتهای هستهای کشور را بر ما تحمیل کنند. مروری بر خاطرات منتشر شده از سوی افراد درگیر در این روند، به خوبی ماهیت تحولات را هویدا میکند.
یوشکا فیشر وزیر خارجه وقت آلمان در خاطرات خود به روشنی تبیین میکند که او و دو وزیر خارجه اروپایی دیگر که برای امضای توافقنامه سعدآباد به تهران آمده بودند، چگونه با یک بازی تاکتیکی توانستند خواست خود را محقق کنند. او میگوید وقتی دیدیم طرف ایرانی برای پذیرش تعلیق، تعلل میکند و جواب صریح نمیدهد، آنها را تهدید کردیم که اگر چنین باشد، سه وزیر اروپایی در حالی که در تهران حضور دارند، دیدار خود با رئیس جمهور وقت ایران را لغو میکنند. سپس وی ادامه میدهد با این تاکتیک موفق شدیم هدف خود را تأمین کنیم. بنابراین طرف ایرانی سریعا مراجعه کرد و تعلیق را پذیرفت اما در دوره جدید، نگاه دیگری بر روند، حاکم شد. این نگاه نگاهی است که حضرت امام (ره) مبدع آن بودند و مقام معظم رهبری در تبیین، تحکیم و توسعه آن، رهنمودهای ارزشمندی را ارائه فرمودند و حوزههای جدیدی را در این عرصه فراروی نظام گشودند. در چارچوب این نگاه است که رویارویی یک حزب در کشور لبنان با یکی از مجهزترین ارتشهای جهان، معنا مییابد تا جایی که این حزب با الهام از این تفکر در جنگ ۳۳ روزه با رژیم صهیونیستی به پیروزی میرسد.
این نگاه باعث شد تا ظرفیتهای جدیدی در عرصه سیاست خارجی ایجاد شود و طرف مقابل در سناریوخوانی حریف مذاکراتیاش دچار مشکلات راهبردی شود و این سردرگمی را ما در طول روند گفتوگوها به طور عینی حس کردهایم. در قالب این نگاه، بستر مناسبی برای بروز و ظهور توانمندیهای بالفعل و بالقوه سیاسی کشور نیز فراهم شد.
ارائه بسته پیشنهادی با هدف جلوگیری از تعیین دستور کار گفتوگوها توسط طرف غربی و تحمیل دیدگاههای جمهوری اسلامی ایران به طرف مقابل، ارائه ابتکار درخواست تأمین سوخت رآکتور تحقیقاتی تهران به آژانس بینالمللی انرژی اتمی و مواجه کردن طرف غربی با دو گزینه ارائه سوخت مورد نیاز به ایران که به معنای نقض قطعنامههای شورای امنیت توسط وضع کنندگان آن بود یا عدم تأمین سوخت از سوی آنها که به معنای ارائه مجوز سیاسی به ایران برای ساخت سوخت در داخل کشور بود، از جمله ظرفیتهایی است که در دوره تفکر مبتنی بر اندیشههای امام(ره) و رهبری عینیت یافت.
در حالی که در همین مسئله تأمین سوخت رآکتور تحقیقاتی تهران در همان زمان ایران میتوانست طی نامهای به آژانس اعلام کند که رأسا به تولید سوخت مورد نیاز خود اقدام خواهد کرد، اما این هوشمندی طرف ایران بود که از نیاز فنی خود برای تأمین سوخت رآکتور تحقیقاتی تهران، یک ابتکار برجسته و سازنده سیاسی ساخت و طرف مقابل را به واکنش واداشت؛ به گونهای که اکنون پس از گذشت سه سال از زمان کلید زدن این ابتکار توسط ایران، این امر جهتگیری و محتوای گفتوگوهای ایران و ۱+۵ را تشکیل میدهد. تا جایی که هم در عرصه فنی، هم در عرصه حقوقی و هم در عرصه سیاسی دست برتر با جمهوری اسلامی ایران است و طرف مقابل با همه ترفندهای فنی و سیاسی نتوانست خود را از وضعیت انفعالی خارج کند.
صدور بیانیه تهران با استفاده از نیاز طرف آمریکایی و با بهرهگیری از ظرفیت کشورهای ترکیه و برزیل، وادارسازی طرف مقابل به حقوق هستهای جمهوری اسلامی ایران در چارچوب معاهده NPT و وادارسازی طرف مقابل به پذیرش طرح موضوعهای غیرهستهای در گفتوگوها نیز از جمله ابتکارهای سیاسی جمهوری اسلامی ایران در چارچوب پارادایم جدید سیاست خارجی ملهم از منویات امام(ره) و رهبری است.
در عرصه افکار عمومی باید اذعان کرد که به دلیل سیاستهای خاص اعمالی، دستاندرکاران وقت عرصه سیاسی موضوع هستهای در مقطع اولیه، افکار عمومی به طور مستقیم درگیر روند تحولات هستهای نبود، ولی با اتخاذ رویکرد جدید، ظرفیت مردم به عنوان پشتوانهای تأثیرگذار وارد معادلات موضوع هستهای شد. تا جایی که حتی مخالفان اصل نظام نیز نتوانستند به این حق مسلم ملت ایران و نیز مطالبه قاطبه ملت توجه نکنند؛ بلکه وادار شدند تا به طور علنی از فعالیتهای صلحآمیز هستهای جمهوری اسلامی ایران به عنوان حق ملت ایران، حمایت و پشتیبانی کنند.
اما این واقعیت را نمیتوان کتمان کرد که هنگامی که مردم هم توانمندیهای داخلی برای توسعه فعالیتهای هستهای را مشاهده کردند و هم تأمین نیازهای اساسی، ضروری و واقعی خود از جمله در عرصه پزشکی را به عینه لمس کردند، حمایت و پشتیبانی آنها از حد یک شعار عمومی به باوری درونی ارتقا پیدا کرد و به طرف مقابل تفهیم کرد که مسئله حقوق هستهای ایران، امری نیست که غربیها بخواهند با ترفندها و تاکتیکهای مذاکراتی منکر آن شوند و به این باور رسیدند که حقوق هستهای ایران نمیتواند موضوع گفتوگوها باشد بلکه مفروض گفتوگوها خواهد بود.
اما بررسی فراز و نشیبهای موضوع هستهای در طرف غربی نیز اهمیت دارد. غربیها در عرصه فنی با پیروزی انقلاب اسلامی، همه قراردادهای هستهای با ایران را به طور یکجانبه لغو کردند و پس از آن از صدور تجهیزات مربوط به فعالیتهای صلحآمیز هستهای به ایران خودداری کردند. با آغاز بحث فعالیتهای هستهای ایران در آژانس، غربیها هم از طریق ظرفیتهایی مانند آژانس بینالمللی انرژی اتمی و شورای امنیت و هم از طریق ظرفیتهای دوجانبه خود از دسترسی نه تنها دولت بلکه مردم ایران به ظرفیتهای نرم و سخت مرتبط با هستهای جلوگیری کردند تا جایی که تحصیل دانشجویان ایرانی در رشتههای مرتبط با هستهای در برخی دانشگاههای غربی ممنوع شده است. البته این محدودیتها نه تنها موجب توقف پیشرفت فعالیتهای هستهای ایران نشد بلکه این فشارها باعث بروز و ظهور توانمندیهای بالقوه جوانان بانشاط و بااستعداد ایرانی شد. تا جایی که این جوانان به پیشرفتهایی نائل شدند که غربیها منکر آن بوده و حتی با تمسخر به احراز این پیشرفتها مینگریستند و ابراز میکردند که این پیشرفتها بلوف است، اما وقتی که آژانس بینالمللی انرژی اتمی این دستاوردها را تأیید میکرد، سکوت مرگباری بر آنها حاکم میشد.
در عرصه حقوقی، کاستیها و محورهای تناقض آنها بسیار زیاد است. از طرح موضوع فعالیتهای هستهای ایران در شورای حکام آژانس گرفته تا گزارش این فعالیتها از شورای حکام به شورای امنیت و نیز صدور قطعنامههای این شورا و… همه و همه از ضعف مبانی حقوقی در رنج است. برخلاف بند ج ماده ۱۲ اساسنامه آژانس بینالمللی انرژی اتمی که تصریح میکند ارجاع هر موضوعی به شورای امنیت پس از ارائه گزارش بازرسان آژانس مبنی بر عدم پایبندی کشور موردنظر به تعهدات پادمانی، سپس تصمیمگیری شورای حکام میسر خواهد بود، اما در مورد ایران این امر اتفاق نیفتاد و بدون هیچگونه گزارشی از سوی هیچیک از بازرسان آژانس مبنی بر عدم پایبندی طرف ایرانی به تعهدات پادمانی خود، شورای حکام در یک اقدام سیاسی مبادرت به گزارش کردن موضوع ایران به شورای امنیت کرد.
صدور قطعنامهها در شورای امنیت نیز دچار ضعف حقوقی است؛ چرا که حتی این شورا نیز بدون اینکه تهدید امنیت بینالمللی توسط ایران را احراز کند، با استفاده از ظرفیت فصل هفت منشور ملل متحد و در تناقض آشکار با ماده ۲۵ همین منشور علیه ایران قطعنامه صادر کرد.
در عرصه سیاسی نیز در مقطعی آنها ابتکار عمل را در دست داشتند و با تعیین دستور کار گفتوگوها و حتی ارائه بسته پیشنهادی تلاش میکردند تا جهتگیری روند را به گونهای هدایت کنند تا خواستههای نامشروع آنها محقق شود، اما در دوره جدید با نقشآفرینی ایجابی و سازنده طرف ایرانی که به برخی از ابتکارهای آن در بخش قبلی اشاره شد، آنها موضع برتر در این عرصه را از دست دادند.
در عرصه افکار عمومی، وضعیت آنها به مراتب وخیمتر است؛ چرا که با همه تلاشهای سیاسی و رسانهای که کردند، نه تنها نتوانستند کوچکترین تأثیری در راستای سیاستهای خود بر افکار عمومی داخلی ایجاد کنند، بلکه حتی در افکار عمومی خود نیز که به طور مداوم با گزارههای دروغ آنها را تغذیه میکنند، نتوانستند فضای پررنگی علیه فعالیتهای صلحآمیز هستهای ایران شکل دهند.
سؤال: قبل از شکلگیری مذاکرات استانبول ۲ شاهد هستیم طرح گام به گام آقای لاوروف مطرح میشد که گویا این طرح جای خود را به خوبی باز نکرد. پرسشی که مطرح میشود، آن است که شرایط منتهی به شکلگیری مذاکرات استانبول چگونه بود و چه روندی طی شد تا به مقطع مذاکرات استانبول رسیدیم؟
باقری: موضوعی که به آن اشاره کردید، نکته مهمی است. طرح گام به گام روسیه، نقطه عطفی در مذاکرات است و بیش از آنکه محتوای آن اهمیت داشته باشد، اصل ارائه چنین طرحی و نحوه ارائه آن اهمیت دارد؛ چرا که برای نخستین بار از زمان شکلگیری ۱+۵ این اتفاق روی داده که توجه به ابعاد گوناگون آن، اهمیت آن را بیش از پیش روشن میکند. اولا، یکی از اعضای ۱+۵ خارج از چارچوب تحرک این گروه، ثانیا، یکی از اعضای غیرغربی گروه، ثالثا، بدون هماهنگی با طرف غربی که مدعی موضوع هستهای ایران است، روسیه طرحی را تهیه و ارائه کرد و در دورهای که گفتوگوها پس از اجلاس استانبول ۱ در حالت رکود به سر میبرد، روسیه بدون هماهنگی با طرف غربی، وارد گفتوگوی محتوایی با ایران درباره طرح ارائه شده گردید و طی چند دور مذاکرات کارشناسی که اولین نشست آن طی سفر اینجانب به مسکو و در دیدار با سرگئی لاوروف، وزیر خارجه روسیه برگزار شد، روسیه برخی تعدیلات موردنظر ایران را پذیرفت و متن اولیه طی چند دور مذاکره دوجانبه اصلاح و تکمیل شد.
بنابراین اولا، ابتکار روسیه در ارائه طرح و بدون هماهنگی با دیگر اعضای ۱+۵ به ویژه طرف غربی و ثانیا، ورود به گفتوگو با جمهوری اسلامی ایران برای اصلاح و تکمیل طرح بدون هماهنگی با دیگر اعضای ۱+۵ و ثالثا، پذیرش برخی ملاحظات موردنظر طرف ایرانی در متن اولیه بدون هماهنگی با دیگر اعضای ۱+۵، نشانگر شرایط جدید در مناسبات بینالمللی و نیز ساز وکارهای دوجانبه و چندجانبه در گروه ۱+۵ و نیز نقش و جایگاه و نیز کارکرد تعدیل شده ۱+۵ است.
هر چند بررسی محتوای طرح گام به گام روسیه، مسئله مهمی است اما نفس پذیرش حرکت گام به گام در مسیر گفتوگوها در شرایطی که تا آن زمان طرف غربی بر اجرای قطعنامههای شورای امنیت سازمان ملل و شورای حکام آژانس بینالمللی انرژی اتمی و در پی آن تعلیق فعالیتهای هستهای تأکید میکرد، رویکرد جدیدی از سوی یکی از اعضای ۱+۵ برای حل مسئله بود که بدون ورود به اجرای قطعنامهها، هر دو طرف گامهایی برای پیشرفت روند گفتوگوها بردارند.
به عبارت صریحتر، محتوای طرح گام به گام با پارادایمی که غربیها در طول چند سال گذشته در قبال فعالیتهای هستهای ایران دنبال میکردند، تفاوت داشت و بار دیگر تأکید میکنم که همه این تحولات، ناشی از تحرک یکی از اعضای ۱+۵ بدون هماهنگی اعضای غربی آن است. اهمیت این امر، موقعی برجستهتر میشود که برخی دیگر از اعضای ۱+۵ نیز از این رویکرد حمایت میکنند. همچنین ابتکار روسیه به بقیه هم جسارت داد تا در این عرصه گام بردارند و ایدههای خود را درباره موضوع در قالب طرح، ارائه دهند.
سؤال: بدون هماهنگی با دیگر اعضای ۱+۵؟
باقری: ممکن است به دیگر اعضا، اطلاع داده باشند، ولی مفاد آن به گونهای نیست که با روند حاکم بر ۱+۵ به عنوان کارکرد علنی این گروه، همخوانی داشته باشد.
سؤال: در مورد طرح لاوروف به یک نقطه مشترک رسیدیم یا خیر؟
باقری: ما در چندین دور گفتوگو با طرف روسی چند محور اساسی را که در طرح نبود با موافقت روسها وارد طرح کردیم و در برخی موارد نیز اصلاحات و تعدیلاتی در طرح اعمال شد، اما به دلیل ورود به گفتوگوهای استانبول ۲ روند مذاکرات دوجانبه برای تکمیل روند اصلاحی دچار وقفه شد.
سؤال: آیا طرح روسیه در روند شکلگیری گفتوگوهای استانبول هم تأثیرگذار بود؟
باقری: در استانبول ۱ گفتوگوها عملا از طرف آنها قطع شد؛ یعنی در حالی که در پایان گفتوگوهای استانبول ۱ دکتر جلیلی بر آمادگی ایران برای استمرار گفتوگوها تأکید میکرد، اشتون در مصاحبه پایانی این نشست، ادعا کرد که ایران با ارائه دو پیش شرط موجب مسدود شدن روند گفتوگوها شده است. در حالی که واقع امر اینگونه نبود و این طرف مقابل بود که موجب شکست گفتوگوها شده بود.
۱+۵ با ارائه پیش شرط برای دستور کار گفتوگوها و تأکید بر اینکه موضوع تبادل سوخت آن هم با فرمول موردنظر آنها باید موضوع گفتوگو باشد و همچنین عدم پذیرش حقوق هستهای جمهوری اسلامی ایران در چارچوب معاهده NPT باعث شد تا بستر لازم برای گفتوگوهای منطقی مبتنی بر حسن نیت و احترام متقابل شکل نگیرد. جالب آنکه دلیل موفقیت گفتوگوهای استانبول ۲ دقیقا ریشه در همین دو مسئله داشت؛ یعنی اینکه اولا ۱+۵ پیش شرط برای دستورکار گفتوگوها تعیین نکرد و همچنین حقوق هستهای جمهوری اسلامی ایران در چارچوب NPT را پذیرفت اما در پاسخ به پرسش شما باید تأکید کنم که پس از پایان گفتوگوهای استانبول ۱ فضای رکودی بر روند تعاملات دو طرف، حاکم شد. بهترین دلیل بر اینکه طرف مقابل مسئول این رکود بود، نامهای بود که حدود ۲۰ روز پس از گفتوگوهای استانبول ۱ کاترین اشتون به دکتر جلیلی نوشت. هر چند محتوای این نامه با مباحث پایانی این گفتوگوها همسو بود، ولی نکته مهم این بود اشتون با این نامه میخواست دریچهای را برای مسیری که خود مسدود کرده بود، ایجاد کند. پس از این نامه تا آغاز گفتوگوهای استانبول ۲، هفت نامه دیگر بین دو طرف رد و بدل شد؛ یعنی چهار نامه کاترین اشتون به دکتر جلیلی ارسال کرد و طی چهار نامه نیز دکتر جلیلی به نامههای وی پاسخ داد.
اگر در یک روند به محتوای این هشت نامه با تمرکز بر چهار نامه اشتون دقت شود، چند نکته بارز مشخص میشود. نخست آنکه در حالی که در اولین نامه عمدتا به مواضع اشتون در پایان گفتوگوهای استانبول ۲ تأکید دارد ولی از نامه دوم به بعد، وی دو موضوع “رهیافت عمل متقابل” و “رویکرد گام به گام” را مطرح میکند و در نامههای سوم و چهارم نیز بر این اصل و رویکرد تأکید میکند.
همانطور که میدانید تا پیش از این نامهها ۱+۵ تأکید داشت راهحل مسئله هستهای ایران صرفا در اجرای قطعنامههای شورای امنیت و شورای حکام توسط ایران است، اما پذیرش رهیافت عمل متقابل و رویکرد گام به گام از سوی طرف مقابل، نشان دهنده آن است که اشتون ضمن عقب نشینی از مواضع قبلی خود، اعلام آمادگی کرد تا مسیری جدا از مسیر قبلی برای ایجاد گشایش در روند گفتوگو ایجاد کند تا در مقابل برداشتن گامی از سوی ایران، گامی را بردارد و این گام نیز در قبال عمل متقابل خواهد بود. دوم آنکه در حالی که در نامههای اول و دوم، اشتون هیچ بحثی درباره بخش غیرهستهای گفتوگوها نکرده است، ولی در نامههای سوم و چهارم تصریح میکند؛ “ما آمادگی خود را برای بررسی هر پیشنهادی که شما از جانب خود دارید، اعلام میکنیم.”
سوم آنکه در سه نامه از چهار نامه، اشتون ضمن ابراز تأسف از روند گفتوگوهای استانبول ۱ تأکید میکند؛ “بسیار اساسی است که تجربه استانبول را تکرار نکنیم” و به این ترتیب به طرف ایرانی این اطمینان را داد که مواضع غیرمنطقی ۱+۵ در استانبول ۱ در ارائه پیش شرط و عدم پذیرش حقوق هستهای جمهوری اسلامی ایران در چارچوب NPT تکرار نخواهد شد. چهارم آنکه در حالی که در نامه اول اشتون هیچ بحثی درباره پذیرش حقوق هستهای ایران در چارچوب NPT نیست و حتی وی در این نامه تصریح میکند؛ “ما برای بازنویسی زبان NPT که توازنی سنجیده بین حقوق و تعهدات کشورها مقرر داشته، آمادگی نداریم.” ولی در دومین نامه که حدود پنج ماه بعد به دکتر جلیلی نوشت، تصریح کرد؛ «ما… حق ایران را تحت معاهده عدم اشاعه برای استفاده صلحآمیز از انرژی هستهای محترم میشماریم.” که این عبارت در نامههای سوم و چهارم مورد تأکید قرار گرفت.
سؤال: در اینجا احترام گذاشتن از به رسمیت شناختن متمایز است؟ چون به نظر میرسد یکی از بحثهای کلیدی در مذاکرات ما و ۱+۵ همین پذیرش حق غنیسازی از سوی ایران (The right of enrichment) است.
باقری: ما در شرایطی گفتوگوهای استانبول ۱ را به پایان بردیم که طرف مقابل از اعلام پذیرش حقوق هستهای ایران در چارچوب NPT اجتناب میکرد و حتی نماینده فرانسه در این دور از گفتوگوها وقیحانه تصریح کرد ما اصلا مبنا بودن NPT را قبول نداریم که در پاسخ دکتر جلیلی به کاترین اشتون متعرض شد و گفت باعث تأسف است که یکی از اعضای ۱+۵ معاهده جهانی NPT را به عنوان مبنا قبول ندارد و این امر باعث شد تا اشتون به وی تذکر دهد و از نماینده فرانسه بخواهد تا از ادامه این روند اجتناب کند.
بنابراین پذیرش حقوق هستهای ایران در چارچوب NPT در نامههای کاترین اشتون به دکتر جلیلی قبل از گفتوگوهای استانبول ۲ و نیز تصریح بر آن در گفتوگوهای استانبول ۲ گامی است که ۱+۵ به جلو برداشت، اما طبیعی است که این امر هم تأمین کننده همه خواستههای طرف ایرانی نیست.
سؤال: اشاره کردید که ۱+۵ در استانبول ۱ طرحی برای تبادل سوخت ارائه کرد، اما پیش از این، ما شاهد شکلگیری بیانیه تهران هستیم که در نهایت مورد قبول آنها قرار نمیگیرد. پرسش اینجاست آنچه مطرح شد، چه تمایزی با بیانیه تهران داشت. ضمن اینکه رفتار آنها نسبت به بیانیه تهران حاکی از عدم پایبندی به توافقات حاصل شده برای تبادل سوخت بود؟
باقری: به نکته خوبی اشاره کردید که به نظر من یکی از نقاط عطف در عرصه سیاسی فعالیتهای صلحآمیز هستهای ایران است. اولا، این امر از ابتدا با ابتکار ایران شکل گرفت؛ یعنی طرف ایرانی توانست با ابتکارهای هوشمندانه، نیاز فنی خود به سوخت برای رآکتور تحقیقاتی تهران را به برگهای سیاسی تبدیل کند که در صورت هرگونه واکنشی از سوی طرف مقابل باز هم برتری در عرصههای فنی، حقوقی و سیاسی با طرف ایرانی بود.
ثانیا، موضوع سوخت رآکتور تحقیقاتی تهران هم در عرصه فنی و هم در عرصه سیاسی، تاکنون به خوبی مدیریت شده است؛ به گونهای که هم فعالیتهای هستهای ایران دچار جهش از نظر فناوری و صنعتی شد و هم نیازهای اساسی و ضروری مردم توسط متخصصان هستهای کشور با اتکا به ظرفیتهای سخت و نرم داخلی تأمین شد و هم در عرصه سیاسی جهتگیری طرف مقابل به سمت موردنظر هدایت شد و ایران در این موضوع در مقاطع مختلف به خوبی روند را مدیریت کرد.
در این راستا اول، ارائه ابتکار تأمین سوخت توسط آژانس بینالمللی انرژی اتمی در خردادماه ۸۸، دوم، پذیرش ایده تبادل سوخت در مهر ماه ۸۸، سوم مشارکت فعال و هوشمندانه در مذاکرات گروه وین که برای همین موضوع با حضور آژانس، ایران، آمریکا، فرانسه و روسیه در مهر ماه ۸۸ شکل گرفت، چهارم، آغاز تولید اورانیوم با غنای ۲۰ درصد در بهمن ماه ۸۸، پنجم، پذیرش نقش آفرینی ترکیه و برزیل در این امر در اردیبهشت ماه ۸۹، ششم، تدوین و صدور بیانیه تهران با مشارکت سه کشور ایران، ترکیه و برزیل در اردیبهشت ماه ۸۹، هفتم، نحوه برخورد منطقی و سنجیده با پیشنهاد طرف غربی در گفتوگوهای استانبول ۱ در بهمن ماه ۸۹ و هشتم، نحوه رویارویی منطقی با پیشنهاد ۱+۵ در گفتوگوهای بغداد در خردادماه ۹۱ از جمله محورهای برجسته ابتکارهای طرف ایرانی در این مسئله است.
البته آنها برخورد سازندهای با بیانیه تهران نکردند تا حدی که رئیس جمهور برزیل، نامه اوباما درباره درخواست آمریکا از برزیل برای میانجیگری درباره تبادل سوخت را منتشر کرد.
به عبارت دیگر، رویکرد غربیها در قبال بیانیه تهران یک افتضاح سیاسی برای آنها را شکل داد، چون هیچ منطقی صدور قطعنامه ۱۹۲۹ بعد از به ثمر نشستن ابتکاری را که خود مبدع آن بودند، توجیه نمیکرد و نشان میداد یا آمریکاییها در قول و قرارهای خود صادق نیستند و حتی گفتهها و مواضع مکتوب خود را که طی دو نامه رسمی به رئیس جمهور برزیل و نخستوزیر ترکیه، آن هم در سطح رئیس جمهور آمریکا مطرح کردهاند، زیر پا میگذارند یا اینکه در آمریکا حتی رئیس جمهور نیز کارهای نیست و لابی صهیونیستی حاضر است برای منافع خود، رئیس جمهور آمریکا را هم در سطح بینالمللی تحقیر کند و حاکمیت آمریکا را به سخره بگیرد. به هر حال با وجود همه این ترفندها، آنها نه تنها در دستیابی به اهداف خود موفق نشدند، بلکه مجبور شدند تا به دنبال طراحیهای طرف ایرانی حرکت کرده و صرفا به اقدامهای واکنشی و نسنجیده مبادرت ورزند.
سؤال: بیان کردید که به لحاظ شکلی، روند شرایطی که منتهی به مذاکرات استانبول ۲ شد خوب و منطقی بود. در مورد مباحث محتوایی چه دستاوردی حاصل شد؟
باقری: ما مشکلی برای ورود به مباحث محتوایی نداشتیم، اما وضعیت گفتوگوها در استانبول ۲ که طرفین بعد از ۱۵ ماه یکدیگر را ملاقات میکردند، نیازمند آن بود که دوره فترتی طی شود و چارچوبهایی آماده شود تا گفتوگوهای جدیتر مطرح شود.
سؤال: یعنی در مذاکرات استانبول ۲ نیز فرصتی فراهم نشد تا از مباحث شکلی فراتر برویم؟
باقری: با توجه به اینکه طرف مقابل موجب شده بود تا گفتوگوهای استانبول ۱ به شکست بینجامد، لازم بود تا در جلسهای رسمی آنها اراده واقعی خود را برای ادامه گفتوگوها نشان دهند، بنابراین در این دور از گفتوگوها آنها با عدم ارائه پیش شرط و همچنین با پذیرش حقوق هستهای ایران در چارچوب NPT، این علامت را به طرف ایرانی ارسال کردند که برای ورود به گفتوگوهای محتوایی و سازنده آمادگی دارند. بر این اساس، آنها ضمن ابراز احترام به فتوای مقام معظم رهبری مبنی بر حرمت ساخت و کاربرد سلاح هستهای، تصریح کردند در روند پیش رو نمیخواهند اقدامی انجام شود که به حقوق هستهای جمهوری اسلامی ایران در چارچوب NPT خللی وارد شود.
سؤال: قرار شد این مباحث در بغداد مطرح شود؟
باقری: بله؛ اما در چارچوبی که جمهوری اسلامی ایران پیشنهاد کرد. ما در استانبول ۲ ابتکاری را مطرح کردیم که طرف مقابل ابتدا در مورد پذیرش آن تعلل کرد، ولی در نهایت آن را پذیرفت. این پیشنهاد هم آن بود که اگر بخواهیم در ادامه روند، مذاکرات موفقی داشته باشیم باید یک گروه کاری تشکیل شود تا تمهیدات لازم را برای روند آتی گفتوگوها فراهم کند.
سؤال: که همان نشست معاونان است.
باقری: بله؛ بنابراین ما پیشنهاد کردیم که فرآیند گفتوگوها در آینده با توافق دو طرف تدوین شود. از این رو در دو دور گفتوگوهای مفصلی که با هلگا اشمید برگزار شد، بر اساس همین چارچوب نیز جلو رفتیم. البته در آن دو دور گفتوگو، ایران طرحی کامل و مدون را برای ادامه مسیر دربرگیرنده “اصول راهنما”، “اهداف”، “موضوعها”، “ساختار شکلی فرآیند” و “گامهای متقابل” ارائه کرد که پس از بحث و تبادلنظر، طرف مقابل نیز بیشتر محورهای آن را پذیرفت.
در گفتوگوهای ژنو، بحثهای مفصل و جدی انجام گرفت؛ مثلا در روز نخست گفتوگو، ۹ ساعت بحث بین هیئتهای دو طرف انجام شد. کاترین اشتون نیز در نشست بغداد تأکید کرد گفتوگوهای ژنو، نتایج مفیدی را در پی داشته است. هدف اصلی ما از ارائه طرح جامع برای فرآیند گفتوگوها این بود که اگر بخواهیم گفتوگوهای جدی، مؤثر، سازنده و نتیجه بخش داشته باشیم، باید به دنبال ایجاد فرآیندی باشیم که همه ابعاد گفتوگوها در آن دیده شود و این امر در طرح پیشنهادی جمهوری اسلامی ایران، متجلی بود.
البته همانطور که میدانید، گفتوگو و مذاکره، دو طرف دارد و این یعنی آنکه اگر یک طرف تلاش بسیاری هم انجام دهد ولی طرف مقابل هیچ همکاری و تلاشی نکند، مذاکره در نهایت به نتیجه مشخصی نخواهد رسید. البته انتظار ما این بود که طرف مقابل نیز در این عرصه در ژنو جدیتر وارد شود، اما شاید این موضوع نیاز به زمان داشته باشد تا طرف مقابل بتواند خود را با واقعیتها تطبیق دهد.
از این جهت در بغداد هنگامی که بحث محتوایی مطرح شد و در شرایطی که هر دو طرف ایدههایی داشتند، مشخص شد که ایدههای دو طرف، ابهاماتی را برای طرف مقابل ایجاد کرده و برای اینکه در مسیر گفتوگوها بن بست ایجاد نشود، توافق شد دو طرف یک فرصتی داشته باشند تا اینکه با بررسی جزئیتر و دقیقتر پیشنهادهای طرفین در نشستهای کارشناسی، طرفین بتوانند به جمعبندی دست پیدا کنند و به نتیجه مشخصی در گفتوگوهای بعدی برسند.
سؤال: شاید این نکته مطرح شود که به همان اندازه که در گفتوگوهای استانبول ۱ موفقیت شکلی حاصل شد، در بحث محتوایی در مذاکرات بغداد، دستاورد خاصی حاصل نشد. ارزیابی شما در این خصوص چیست؟
باقری: گفتوگوهای بغداد، گفتوگوهای ناکامی نبود، بلکه میتوان گفت گفتوگوهای بغداد ناتمام بود؛ یعنی دو طرف، ایدههای خود را مطرح کردند، ولی نتوانستند به یک جمعبندی دست یابند و پس از دو روز گفتوگوی فشرده، توافق کردند که در فاصله مذاکرات بغداد تا مسکو نشست معاونان و کارشناسان را به منظور تبیین دیدگاههای دو طرف داشته باشند تا ماهیت خواستهها و دیدگاههای هر یک برای طرف دیگر مشخص و روشن شود تا بتوانند به چارچوب مورد توافقی دست یابند.
البته همانطور که میدانید، طرف مقابل از انجام گفتوگوهای میانی استنکاف کرده است. در اولین روز کاری پس از مذاکرات بغداد ضمن گفتوگوی تلفنی با هلگا اشمید برای شروع گفتوگوی معاونان اعلام آمادگی کردم؛ ولی با وجود اینکه برگزاری این نشست، مورد توافق دو طرف در گفتوگوهای بغداد بود، ایشان گفت درباره برگزاری جلسه معاونان با حضور کارشناسان، باید با شش کشور مشورت کند که این اظهارات باعث تعجب اینجانب شد. بنابراین به وی متذکر شدم توافق دو طرف نیاز به استعلام ندارد، ولی اشمید تأکید داشت که باید با شش کشور مشورت کند، اما پس از آنکه وی خبری درباره نظر شش کشور درباره برگزاری نشست معاونان و کارشناسان نداد، نامهای را به وی نوشتم و همین مطلب را متذکر شدم و در پی آن تا امروز چهار نامه به اشمید نوشتم و ضمن اعلام آمادگی برای برگزاری گفتوگوهای کارشناسی، پیامدهای منفی عدم بررسی دقیق پیشنهادهای دو طرف را بر نتیجه گفتوگوهای مسکو یادآور شدم.
البته در این میان، آقای دکتر جلیلی نیز نامهای به کاترین اشتون نوشتند که در پی آن و با فاصله چند روز، اشتون با دکتر جلیلی تلفنی تماس گرفت که در این مکالمه تلفنی، دکتر جلیلی بر موضع جمهوری اسلامی ایران بر انجام توافق نشست بغداد و برگزاری نشست معاونان با حضور کارشناسان تأکید کرد و قرار شد تا پیشنهادهای دو طرف که در اجلاس بغداد ارائه شد، در گفتوگوهای مسکو بررسی شود.
سؤال: دلیل این استنکاف چیست؟
باقری: چرایی این موضوع را باید از خود آنها پرسید که چرا بر اساس توافق در نشست بغداد عمل نکردند. من طی دو گفتوگوی تلفنی مفصلی که طی روزهای ۱۸ و ۱۹ خردادماه با هلگا اشمید داشتم، برداشتم این است که مؤلفههای حقوقی، فنی و منطقی طرحی که آنها در بغداد پیشنهاد کردند، ضعیف است بنابراین از ورود به بحث کارشناسی واهمه دارند. شاید یکی دیگر از دلایل اینکه آنها وارد مذاکرات جزیی نمیشوند، این باشد که چون گفتوگوها در مسکو است، برخی طرفهای غربی نمیخواهند گفتوگوهایی که در مسکو برگزار میشود، موفق باشد. من شخصا این تحلیل را هم بعید نمیدانم.
سؤال: بر اساس این تبیین چه تلقی و انتظاری از مذاکرات مسکو میتوان داشت؟
باقری: من در مرحله اول، گفتوگوهای مسکو را گفتوگوهای بسیار جدی میدانم. قبل از اینکه بگویم این مذاکرات موفق خواهد بود یا ناموفق، تأکید میکنم که روند پیشرو، روندی پرپیچ و خم است؛ چرا که هر چه جلوتر میرویم، بحثها ملموستر و جدیتر خواهد شد.
جمهوری اسلامی ایران بر اساس “منطقی روشن” و داشتن “ابتکارهای سازنده” و نیز بر پایه “اقتداری فراگیر” به گفتوگوهای مسکو وارد خواهد شد. منطق روشن ما مبنا بودن معاهده NPT در گفتوگوهای آتی است. بر این اساس، اگر یک طرف از طرف مقابل، یک اقدام اعتمادساز را مطالبه کند که این اقدام، مستلزم انجام وظایفی فراتر از تعهدات طرف مجری شود یا اینکه یک طرف از طرف مقابل، اقدام اعتمادسازی را مطالبه کند که این اقدام مستلزم صرفنظر کردن موقت طرف مجری از بخشی از حقوق خود شود، طرف مطالبه کننده این اقدامها باید آمادگی پرداخت ما به ازاهای “هموزن”، “هم سنخ”، “هم تراز” و “همزمان” اینگونه اقدامهای اعتمادساز را داشته باشد.
بنابراین اگر طرف مقابل نیز با رویکردی سازنده، آمادگی برای ورود به مباحث جدی را داشته باشد، میتوان به پیشرفت در گفتوگوهای مسکو امیدوار بود اما اگر طرف مقابل رویکرد سازنده را اتخاذ نکند و بخواهد با پافشاری بر راهبرد شکست خورده گفتوگو – فشار بر رویکرد غلط، غیرمنطقی و ناکام خود اصرار ورزد، قطعا پیشرفتی حاصل نخواهد شد.
سؤال: به نظر شما بعد از گفتوگوهای مسکو ما با چه شرایطی مواجه خواهیم شد؟
باقری: بستگی به شرایط درونی و بیرونی مذاکرات دارد. کارهای دیپلماتیک، کارهایی نیست که به سرعت دستاورد داشته باشد، باید با تأمل و صبر، روند کارها را پیگیری کرد. همانطور که قبلا نیز گفتم، کار دیپلماتیک مانند بافتن فرش، یک کار ظریف، زمانبر و دقیق است که نتیجه آن میتواند رضایتبخش باشد، ولی روند آن سریع نیست. از این رو ما با حوصله و دقت در ابعاد مختلف موضوع، همه تلاش خود را به کار میگیریم تا به بهترین وجه از حقوق ملت ایران دفاع کنیم و دستاوردهای فنی، علمی، صنعتی و فناوری جوانان رشید این ملت بزرگ را در عرصه بینالمللی تثبیت کنیم.
سؤال: آیا ایران در این دور از مذاکرات به مناسبات غیرمنطقی حاکم از جمله اعمال تحریمهای اقتصادی از یکسو و تظاهر بر علاقهمندی به ادامه مذاکرات از سوی دیگر معترض شد؟
باقری: غربیها تاکنون سه رویکرد در قبال فعالیتهای هستهای ایران داشتهاند؛ حداکثری، میانی و حداقلی. خواست حداکثری آنها این است ایران هیچگونه فعالیت هستهای صلحآمیز نداشته باشد. این یک ادعا نیست بلکه جان ساورز که قبلا نماینده انگلیس در گفتوگوهای ۱+۵ با ایران بود، در جلسهای با وقاحت تمام اظهار کرده بود که “ما حتی نمیخواهیم شما دانش هستهای هم داشته باشید”. یا یوشکا فیشر وزیر خارجه وقت آلمان در جلسه سه کشور اروپایی با ایران و در زمانی که کشورمان دوران تعلیق فعالیتهای غنیسازی را سپری میکرد، تصریح کرده بود؛ “ایران باید تعلیق موقت فعالیتهای هستهای خود را به تعطیلی دائم این فعالیتها سپس به تخریب کلیه تأسیسات و تجهیزات هستهای تبدیل کند.”
این عمق نگاه آنها نسبت به فعالیتهای هستهای صلحآمیز ایران است، اما خوشبختانه با وجود همه این کینهتوزیها و خصومتورزیها آنها نتوانستند این خیال باطل را به واقعیت تبدیل کنند و جوانان ایرانی هر فشار غربیها را با دستاورد جدیدی در عرصه هستهای پاسخ دادند. رویکرد میانی آنها این است که تا جایی که میتوانند فعالیتهای هستهای صلحآمیز ایران را از نظر کمی و کیفی محدود کنند.
پیشنهادهایی که آنها قبلا درباره درصد غنیسازی در ایران مطرح میکردند، در این راستا قابل ارزیابی است اما رویکرد حداقلی آنها در قبال فعالیتهای هستهای ایران نیز پذیرش امر واقع است. در آذر ۸۶ که اولین دور از گفتوگوها در دوره مدیریت آقای دکتر جلیلی در رم برگزار شد، خاویر سولانا به ایشان گفت ما زمانی از ایران میخواستیم حتی یک سانتریفیوژ هم نداشته باشد، اما اکنون شما حدود سه هزار سانتریفیوژ دارید. بنابراین از شما تنها میخواهیم این فعالیتها را فریز کنید و از این بیشتر پیشروی نکنید و این یعنی پذیرش امر واقع و از این رو است که با وجود همه فشارها و محدودیتها امروز هزاران سانتریفیوژ در نطنز و فردو در حال چرخش است تا توسعه، پیشرفت، سلامتی و رفاه بیشتر را برای ملت ایران به ارمغان بیاورد.
سؤال: در بحث غنیسازی ۲۰ درصدی هم طرف غربی مجبور به پذیرش امر واقع شد؟
باقری: در مورد کل برنامه هستهای ما از جمله غنیسازی ۲۰ درصدی چنین اتفاقی روی داد. در مورد غنیسازی ۲۰ درصدی به طور رسمی به طرف غربی گفته شده که ما در این مورد در چارچوب همکاری مشترک حاضر به گفتوگو هستیم اما اینکه در چه حدودی این موضوع باید مورد توجه قرار گیرد، قابل بحث و مذاکره است. نکته بعدی که باید به آن توجه کرد، آن است که ایران اعلام کرد که اگر شما به اقدامی اعتمادساز از سوی ایران برای ادامه مذاکرات احتیاج دارید، در مقابل نیز باید یک اقدام اعتمادساز هموزن، همسنخ، همتراز و همزمان انجام دهید. اگر چنین نشود، این انتظار از ایران، انتظار بیهودهای است.
سؤال: غربیها با اعمال فشار و تحریم علیه ایران، واقعا به دنبال چه چیزی هستند؟
باقری: در موضوع تحریمها آنها ابتدا اعلام کردند هدف از اعمال این تحریمها جلوگیری از پیشرفت فعالیتهای هستهای ایران است. وقتی که در این امر موفق نشدند و تحریمها را بیشتر کردند، گفتند هدف ما از این تحریمها اعمال فشار روی دولت ایران است تا مجبور شود که فعالیتهای هستهای را متوقف کند اما باز هم به موفقیتی دست نیافتند. بنابراین امروز مشاهده میکنیم که علنا میگویند ما تحریمها را برای اعمال فشار بر ملت ایران، استمرار داده و تشدید میکنیم. اینجاست که نکتهسنجی مقام معظم رهبری در سخنرانی ۱۴ خردادماه درباره تحریمهای غربیها علیه ملت ایران، بیشتر هویدا میشود. آنجایی که ایشان فرمودند مشکل آنها با ایران اسلامی است نه ایران هستهای.
بنابراین در واقع مقاومت هوشمندانه ملت ایران، شرایطی را به وجود آورد که آنها مجبور شدند تا ماهیت خود را نمایان ساخته و کینه و دشمنی خود را با ملت برومند ایران، ابراز کنند. به نظر من، این یکی از دستاوردهای مقاومت در برابر کینهورزیهای غربیهاست. از اینرو نیز مقام معظم رهبری در مراسم ۱۴ خرداد امسال در حرم مطهر امام خمینی(ره) فرمودند استمرار تحریمها علیه ملت ایران فقط موجب عمیقتر شدن تنفر ملت ایران از تحریم کنندگان خواهد شد.
سؤال: آنچه اشاره میکنید، در واقع تقابل منطق قدرت با قدرت منطق است؛ یعنی آنها منطقشان اعمال قدرت است.
باقری: در بحث تحریمها نگاه آنها این است که این فشارها میتواند فضا را به گونهای سامان دهد که دولت و نظام مجبور به عقب نشینی از حقوق ملت ایران شود. طی این چند سال، چنین رفتاری را تجربه کردند، ولی دیدند با وجود تحمیل هزینه به نتیجه خاصی دست نیافتند. در مقطعی هم بر اساس برآوردهای غلطی که داشتند، اینگونه تصور میکردند که حالا که این هزینهها و تحریمها به طور مستقیم بر نظام اثر ندارد، از طریق تنگ کردن فضای اقتصادی بر مردم به طور غیرمستقیم بر دولت فشار بیاورند تا از این طریق بر تصمیم نظام اثر بگذارند.
گرچه آنها چنین خواستهای دارند اما واقعیت امر در عرصه اقتصادی چیزی دیگری است. اقتصاد ایران حدود ۱۵۰۰ میلیارد دلار گردش مالی دارد و سهم اروپا از این رقم، حدود ۱۵ میلیارد دلار است و درآمد نفتی ما حدود ۱۲۰ میلیارد دلار است. در واقع این به آن معناست که نه طرف اروپایی و نه موضوع نفت، چندان اثر راهبردی بر اقتصاد ایران ندارد. البته برخی از عقلای طرف غربی به این نتیجه رسیدهاند که برای رسیدن به نتیجه در مذاکرات، نباید بر فشارها و تحریمها هدفگذاری کرد؛ چراکه اینچنین رویکردی با وجود آنکه ممکن است روند را تشدید کند، اما به نتیجه نمیرسد. آنها تلاش میکنند با اعمال فشار و فریب افکار عمومی، جنگ روانی در جامعه ایجاد کنند و فضای ناامیدی و یأس را در جامعه تزریق کنند و از این راه به هدف خود دست یابند. در حالی که مردم، هوشیارتر از آن هستند که بخواهند فریب فضاسازیهای رسانهای غربیها را بخورند.
سؤال: آیا اساسا بحث تحریمها در مذاکرات مطرح شد یا اینکه این موضوع جزو موضوعات مورد بحث ایران نبود؟
باقری: تحریمها قاعدتا از کارهای غیرمنطقی و غیرقانونی است که آنها انجام دادند. بنابراین هنگامی که به سمت پذیرش حقوق هستهای ما قدم برمیدارند، طبیعتا باید از اینگونه اقدامها دست بردارند، ولی در مذاکرات بغداد آنها این ذهنیت را داشتند که چون تحریمها بر ایران اثر کرده و فشار بر ایران زیاد بوده است، اولین مطالبه طرف ایرانی بحث تحریمها خواهد بود.
اینکه در مذاکرات بغداد این موضوع از سوی ایران طرح نشد، کل ذهنیت آنها را نسبت به مذاکرات بر هم ریخت؛ چراکه در حاشیه نشست دوم و سوم در گفتوگوهای بغداد، رئیس یکی از هیئتهای غربی از یکی از اعضای هیئت ایرانی پرسید، چرا بحث تحریمها از سوی ایران مطرح نمیشود و این نشان دهنده آن بود که سناریوی آنها در این زمینه دچار ناکامی شده بنابراین عدم طرح تحریمها به عنوان مطالبهای از سوی ایران فضای ذهنی آنها را برهم ریخت، به گونهای که حتی یکی دو بار در دور دوم گفتوگوهای عمومی در نشست بغداد یکی از نمایندگان طرف غربی خطاب به آقای جلیلی گفت که البته ما میدانیم ایران در مورد بحث تحریمها هم مطالباتی دارد، اما آقای جلیلی اصلا متعرض آن نشد و بحثهای دیگری را مطرح کرد.
به این ترتیب، سناریوی پیشبینی شده آنها را برهم ریخت و طرف غربی متوجه شد که این تلقی که تحریمها بر ایران اثر داشته و باعث خواهد شد که بر تصمیم راهبردی ایران اثرگذار باشد، تلقی اشتباهی است؛ چراکه نه در جامعه و نه در مذاکرات، این موضوع بازتابی نداشت.