سی سال با دستان بسته/ روایت زندگی ۴ دیپلمات ایرانی در بند اسرائیل
خانه خشتی: هفته نامه پنجره در شماره ۱۴۱ خود یادداشتی را با عنوان سی سال با دستان بسته روایت زندگی ۴دیپلمات ایرانی در بند منتشر کرده است. خانه خشتی به نقل از خبرگزاری فارس، در این یادداشت آمده است: احمد متوسلیان فرمانده قوای محمد رسولالله در لبنان، سید محسن موسوی کاردار سفارت جمهوری اسلامی ایران […]
خانه خشتی: هفته نامه پنجره در شماره ۱۴۱ خود یادداشتی را با عنوان سی سال با دستان بسته روایت زندگی ۴دیپلمات ایرانی در بند منتشر کرده است.
خانه خشتی به نقل از خبرگزاری فارس، در این یادداشت آمده است:
احمد متوسلیان فرمانده قوای محمد رسولالله در لبنان، سید محسن موسوی کاردار سفارت جمهوری اسلامی ایران در بیروت کاظم اخوان خبرنگار و عکاس خبرگزاری جمهوری اسلامی و تقی رستگار مقدم بعداز ظهر روز ۵ جولای ۱۹۸۲ (۱۴ تیر ۱۳۶۱) در حالی که با یک اتومبیل مرسدس با پلاک رسمی و «کد دیپلماتیک» در جاده ساحلی طرابلس- بیروت به سوی پایتخت در حرکت بودند و توسط یک اتومبیل نیروهای امنیتی داخلی لبنان ( ویژه امنیت سفارتخانههای خارجی) اسکورت میشدند. در پست بازرسی «برباره» در منطقه «مدفون» توسط شبه نظامیان مسیحی موسوم به نیروهای فالانژیست (قواتاللبنانیه) متوقف و ربوده شدند.
شواهد موجود حکایت از آن دارد که نیروهای فالانژ به سرکردگی «ایلی جبیقه» و «سمیر جعجع» این چهار نفر را ربوده و پس از مدتی آنها را تحویل صهیونیستها دادهاند. سمیر جعجع یکی از رهبران «جریان ۴ مارس» لبنان است که سوابق کیفری زیادی در کارنامه خود دارد و در سال ۱۹۹۴ میلادی به اتهام منفجر کردن کلیسایی در شمال لبنان به زندان افتاد که البته پس از مدتی از این اتهام تبرئه شد.
وی همچنین متهم به ترور برخی افراد عالیرتبه لبنانی از قبیل «رشید کرامی» نخستوزیر اسبق این کشور، «دانی شمعون» رئیس حزب ملیگرایان آزاد، «طونی فرنجیه» نماینده مجلس و فرزند رئیس جمهور اسبق لبنان به همراه خانواده وی است.در آن زمان دادگاه حکم اعدام وی را صادر کرد که این حکم توسط «الیاس هراوی» رئیس جمهوری وقت به زندان ابد تبدیل شد.
جعجع بر اساس قانون عفوی که پس از خروج ارتش سوریه در سال ۲۰۰۵ به تصویب مجلس این کشور رسید، از زندان آزاد شد و به فعالیتهای سیاسی خود بازگشت. وی هماکنون یکی از مخالفان سرسخت بشار اسد در لبنان به شمار میرود و حتی بر اساس طرحی «آمریکایی سعودی قطری»، این سه کشور سعی دارند «سمیر جعجع» رئیس حزب «نیروهای لبنانی» را به ریاست جمهوری این کشور برسانند. در این طرح، «سعد حریری» رئیس جریان «المستقبل» یکی از بازیگران اصلی بوده و جعجع توسط وی نامزد ریاست جمهوری شد.
جعجع مدعی است که چهار گروگان ایرانی در زمان فرمانده پیشین نیروهای لبنانی یعنی ایلی جبیقه به قتل رسیدهاند و وی از چگونگی و جزئیات کشته شدن آنها اطلاعی در دست ندارد. قطعا این ادعای جعجع قابل پذیرش نیست، زیرا از یک سو در این که جعجع در زمان ربوده شدن گروگانهای ایرانی در سال ۱۹۸۲ از رهبران اصلی، تصمیمگیرنده و با نفوذ شبه نظامیان فالانژ بوده است، تردیدی نیست و از سوی دیگر ایرانیهای مذکور زمانی به اسارت گرفته شدند که جعجع و جبیقه در قالب یک گروه واحد عمل میکردند به همین دلیل با وجود چنین موقعیت و جایگاهی،پذیرش ادعای وی در مورد بیاطلاع بودن از سرنوشت دیپلماتهای ایرانی منطقی نیست.
اما از طرف دیگر، ایلی جبیقه از رهبران فالانژ لبنان که مدتی در حکومت این کشور دارای مسئولیت نمایندگی مجلس و پست وزارت بوده و در ربودن چهار دیپلمات ایرانی نقش فرماندهی داشته است، چند سال پیش در عملیاتی کشته شد. کشته شدن او برای بسیاری از ایرانیها به خصوص بستگان گروگانها اگرچه جای خوشحالی دارد، اما پرونده گروگانها را بیش از پیش در تاریکی فرو میبرد.
یک خبرنگار آمریکایی که به داشتن روابط بسیار نزدیک با سازمان جاسوسی آمریکا (سیا) مشهور است، از دست داشتن «دیک چنی» معاون رئیس جمهور سابق آمریکا در ترور رفیق حریری نخستوزیر پیشین لبنان و ایلی جبیقه فرمانده سابق نیروهای مسیحی فالانژیست این کشور پرده برداشت.
بر اساس اطلاعاتی که بعدها از منافع گوناگونی از جمله ارتش لبنان و احزاب و شخصیتهای مسیحی این کشور به دست آمد، مسئولان پست بازرسی برباره، چهار ایرانی ربوده شده را به مرکز خود در شرق جاده برده و از آنجا برای کسب تکلیف با ستاد مرکز شورای جنگ در منطقه «کرنتینا» در بیروت تماس میگیرند و به آنها دستور داده میشود که ایرانیها را به کرنتینا اعزام کنند. همان شب بشیر جمیل، فرمانده نیروهای فالانژ، شخصا از ایرانیها بازجویی میکند و در پاسخ تماسهایی که از سوی دفتر ریاست جمهوری و وزارت امور خارجه لبنان برای آزادی ایرانیها با وی گرفته میشود، تاکید میکند که ایرانیها آزاد شدهاند و به دلیل بسته بودن راههای ورودی پایتخت، آنها از همان جاده ساحلی به سوی طرابلس بازگشتهاند. دو روز بعد اتومبیل آنها که در کوچهای نزدیک مرکز حزب بعث وابسته به عراق در شهر طرابلیس پارک شده بود، پیدا شد. تحقیقات نشان داد که اتومبیل بعدا به منظور رد گم کردن به طرابلس برده شده و نزدیک دفتر حزب بعث پارک شده است تا چنین وانمود شود که ایرانیها در بازگشت به طرابلس، توسط حزب بعث وابسته به عراق ربوده شدهاند. با این حال تحقیقات و تماسهایی که از راههای مختلف با مسئولان حزب بعث در لبنان به عمل آمد، نشان داد که آنها اطلاعی از سرنوشت ربوده شدهها در دست ندارند.
در تاریخ ۶ جولای ۱۹۸۲ رادیو «صدای لبنان» در بیروت خبر داد که فالانژیستها چهار دیپلمات ربوده شده ایرانی را در ساختمان شورای جنگ در کرنتینا نگهداری میکنند و سرگرم بازجویی از آنها هستند در تماس با مسئولان این رادیو معلوم شد که آنها این خبر را از منابع موثقی در شرق بیروت گرفتهاند. در ضمن نیروهای فالانژ این خبر را تکذیب نکردند. در ۷ جولای ۱۹۸۲ رادیو اسرائیل خبر داد «فالانژیستها که چهار دیپلمات سفارت ایران در بیروت را بازداشت کردند. رئیس هیئت را آزاد کرده و سه نفر دیگر را به نقطه نامعلومی انتقال دادند.» گزارشهایی که بعدا از منابع داخلی نیروهای فالانژ به دست آمد حاکی از آن بود که چهار ایرانی به مدت ۲۰ روز در زیرزمین ستاد مرکزی کرنتینا نگهداری و مورد بازجویی قرار گرفتهاند و سپس زندان «آدونیس» منتقل شدند. در فوریه ۱۹۸۳ یک گزارشگر از زندان آدونیست گفت: «گروگانهای ایران سخت شکنجه شده ولی زنده هستند و یکی از آنها پیوسته دعایی میخواند و به پیامبر اسلام و امامان شیعه متوسل میشود که احتمالا منظور او دعای توسل بوده چرا که آقای سید محسن موسوی هر روز این دعا را میخواند.
اوایل اوت ۱۹۸۳ سه نفر از مسئولان بلند پایه نیروهای فالانژ، ضمن تماس غیر مستقیم با برخی از مسئولان حزبالله لبنان، اعلام آمادگی کردند که آقای محسن موسوی را در قبال دریافت مبلغی پول در منطقهای بیطرف به حزبالله تحویل دهند. تماس این افراد برای به دست آوردن مدارک لازم مبنی بر زنده بودن گروگانها و تفاهم پیرامون نحوه تحویل آنها و مبلغ پرداختی تا چند ماه ادامه یافت. در این حال، نیروهای فالانژ در مارس ۱۹۸۴ گروگانها را از زندان آدونیس به زندان «گوستا» در منطقه «عجلتون» منتقل کردند. ضمنا آنها سه ماه یک بار نگهبان سلول ایرانیها را تغییر میدادند.
در ۱۰ ژوئیه ۱۹۸۴ گروهی که میخواستند آقای محسن موسوی را در قبال دریافت پول آزاد کنند، موفق شدند نامهای از وی را به یکی از مسئولان حزبالله تحویل دهند. این نامه به خط موسوی روی یک قطعه پارچه سفید کنده شده از آستر شانه کت با خودکار آبی نوشته شده بود. مقایسه خط نامه با نوشتههای آقای محسن موسوی حاکی از آن بود که نامه قطعا توسط ایشان نوشته شده است. ضمنا این نامه حاوی رموز و سمبلهایی نیز بود که مطلب فوق را تایید میکرد.
در نوامبر ۱۹۸۴ قرار شد آقای موسوی هنگام انتقال از زندان به بیمارستان ربوده شده و در منطقه «موزه» بین دو بخش شرق و غرق بیروت، به افراد حزبالله تحویل داده شود. بخشی از این طرح عملی گردید ولی متاسفانه به دلیل شکسته شدن آتشبس و گلولهباران شدید منطقه موزه، رسیدن افراد مامور طرح به منطقه موزه غیرممکن شد و فرماندهان نیروهای فالانژ نیز میزان حفاظت از ایرانیها را به شدت بالا بردند و اندکی بعد آنها را از زندان «عجلتون» در منطقه «متن»، به نقطه دورافتادهای به نام «دیرقطاره» در کوهستانهای شرق منطقه جبیل که بسیار مستحکم بود منتقل کردند.
در سال ۱۹۸۶ یک افسر مسیحی ارتش لبنان به نقل از «ایلی ابی طالع» رئیس رکن چهارم نیروهای فالانژ (مسئول هماهنگی بین اطلاعات خارجی و اقدامات امنیتی) خبر داد که گروگانهای ایرانی با قایق از طریق دریا به کرنتینا در بیروت منتقل شدهاند و در زندان مخصوص اطلاعات خارجی در زیرزمین شورای جنگ مورد بازجویی مجدد قرار گرفتهاند بر اساس این گزارش، گروگانهای ایرانی پس از مدتی از کرنتینا به زندان «وبرلی» در نزدیکی جونیه منتقل شدند.
یک شهروند ایرانی به نام «فریدون نظری» که به اتفاق همسر و فرزندش در ماه مه ۱۹۸۸ توسط نیروهای فالانژ در بخش شرقی بیروت بازداشت و پس از ۱۶ ماه با دخالت سازمان صلیب سرخ جهانی آزاد شد، میگوید که در زندان آدونیس تعدادی از مسئولان نیروهای فالانژ به وی گفتهاند که چهار دیپلمات ایرانی زنده هستند و مدتی در همین زندان نگهداری میشدهاند. در سپتامبر ۱۹۸۹ «پیر یزیک» نماینده سابق نیروهای فالانژ در «اورشلیم» که اکنون در پاریس زندگی میکند، بر اساس تماس یکی از دوستان نزدیکش تاکید کرد: «گروگانهای ایرانی زنده هستند و میتوان مدارک لازم برای اثبات این موضوع را تهیه و آنها را در مقابل مبلغ بسیار بالایی آزاد کرد.» نامبرده پس از چند سفر به لبنان و سوریه و بررسی جوانب امر، اطلاع داد که گروگانهای ایرانی به اسرائیل منتقل شدهاند و امکان تهیه مدارک موردنظر وجود ندارد.
در ۳۰ آوریل ۱۹۹۰ تلویزیون وابسته به ژنرال میشل عون در بیروت خبر داد: «سه نفر از چهار دیپلمات ایرانی همچنان زنده هستند و در منطقه «القلوق» نگهداری میشوند» در تحقیقاتی که پیرامون پخش این خبر صورت گرفت، معلوم شد که این خبر به دستور شخص عون در چارچوب جنگ تبلیغاتی بین وی و سمیر جعجع پخش شده است بر اساس این تحقیقات منبع این خبر، اطلاعات رکن دوم ارتش و عوامل طرفدار وی در نیروهای فالانژ بودهاند.
در سپتامبر ۱۹۹۰ «منصور رحمه» از بازرگانان معروف مسیحی بیروت که روابط بسیار نزدیکی با سمیر جعجع دارد، در ملاقاتی در «هتل سامرلند» بیروت گفته است: «دیپلماتهای ایرانی زندهاند و مدتی است که به اسرائیل منتقل شدهاند.» حتی وقتی که آنها در لبنان بودند، تصمیم در مورد سرنوشت آنها در اختیار موساد بود.
در نوامبر ۱۹۹۰ یک شخصیت بسیار معتبر و آگاه مسیحی در لبنان، به یکی از شخصیتهای سیاسی مسلمان این کشور گفت: «سمیر جعجع گروگانهای ایرانی را به اسرائیل فروخته است.»اسرائیل میخواهد آنها را با یک خلبان اسرائیلی که در لبنان ناپدید شده و گفته میشود توسط سپاه پاسداران ایران اسیر شده است، مبادله کند.
هیچ یک از منابعی که مدعی به قتل رسیدن گروگانهای ایرانی بودهاند، نتوانستهاند برای اثبات این ادعا دلیلی ارائه دهند.
تمام مراکزی که پیرامون سرنوشت چهار ایرانی تحقیقاتی داشتهاند – از جمله آمریکاییها – متوجه این تضاد و تناقض شده و اعتراف کردهاند که پاسخی برای این اختلافها در اختیار ندارند.
در همین راستا سمیر جعجع در ملاقات با خانواده چهار دیپلمات ایرانی در لبنان در تاریخ ۲۰ نوامبر ۱۹۹۰ ادعا کرد: «هر چهار ایرانی در روز بازداشت و در ستاد فرماندهی نیروهای فالانژ درکرنتینا به دستور تلفنی ایلی جبیقه اعدام شده و اجسادشان در خرابههای واقع در پشت ستاد فرماندهی انداخته شده و با بلدوزر روی آنها خاک ریختهاند.» کمیته پیگیری سرنوشت چهار دیپلمات ربوده شده ایرانی با همه افرادی که توسط سمیر جعجع به عنوان شهود یا عاملان این حادثه معرفش شدند مصاحبههای دقیقی انجام داد و معلوم شد که آنها خطوط اصلی یک سناریو را حفظ کرده و تکرار میکنند. اما در توضیح جزئیات حادثه، دچار گیجی و تناقضگویی شده و اطلاعات ضد و نقیض ارائه میدهند. بنابراین ثابت شد که شهادت این افراد یک صحنهسازی برای گم کردن حقیقت بوده است.
در ماه ژوئن ۱۹۹۷ احمد حبیبالله رئیس کمیته دفاع از حقوق زندانیان خارجی در اسرائیل اعلام کرد: «من از جانب اسرائیلیها تاکید میکنم چهار ایرانی که در سال ۱۹۸۲ در لبنان ربوده شدند زنده هستند.» حبیب مدعی است که یک زندانی در زندان نظامی «عتلیت»، اسامی چهار گروگان ایرانی را در فهرست زندانیان مشاهده کرده است و هدف اسرائیل از مخفی نگه داشتن اطلاعات مربوط به دیپلماتها، بهرهبردرای از آنان به ویژه پیرامون سرنوشت «رون اراد» است. علاوه بر این، در چند سال گذشته، احمد حبیبالله چندین بار در مصاحبههای مطبوعاتی اظهار داشته است: «گروگانهای ایرانی زنده و در زندانهای اسرائیل هستند.» سخنان احمد حبیبالله توسط خبرگزاریهای بینالمللی مخابره و در روزنامههای مختلف جهان درج شده است. برخی از سازمانهای بینالمللی غیر دولتی، بر اساس همین اظهارات، مکاتباتی را با اسرائیل آغاز کرده و طی نامههایی به دفتر نخستوزیر رژیم صهیونیستی، درباره سرنوشت گروگانها به ویژه آقای کاظم اخوان – خبرنگار – سئوال کردهاند کردهاند، اما پاسخی نگرفتهاند. همچنین خبرنگار برنامههای برونمرزی صدا و سیما در اردن نیز شخصا با احمد حبیبالله گفتوگو کرده و نامبرده وجود گروگانهای ایرانی در اسراییل را مورد تاکید قرار داده است.
در ۳۰ مارس ۲۰۰۰ اعضای خانواده گروگانهای ایرانی با ایلی جبیقه فرمانده فالانژیستها دیدار میکنند اما جبیقه مدعی شده است که هیچ اطلاعی از کشته شدن گروگانها ندارد و شخص سمیر جعجع در انتقال احتمالی آنها به اسرائیل دخالت داشته است. همچنین وی به مکان نگهداری آنها و نیز زمان انتقال به اسراییل اشاره کرده است. لازم به ذکر است که در اکثر ادعاهای مربوط به کشته شدن گروگانها، نام ایلی جبیقه به عنوان عامل ذکر شده اما ایلی جبیقه بارها این اتهام را رد کرده است.
چهار ایرانی به گروگان گرفته شده، اولین قربانیان بحران موسوم به گروگانگیری در جنک داخلی لبنان بودند و دهها تن دیگر نیز بعد از آنها در لبنان به گروگان گرفته شدند. اما با وجود آن که گروگانهای غربی با کمک و مساعدت جمهوری اسلامی ایران آزاد شده و به خانوادههایشان بازگشتند، نه کسی تاکنون حاضر شده است که به طور جدی برای تعیین سرنوشت گروگانهای ایرانی به جمهوری اسلامی ایران کمک کند و نه مسئولان دستگاه دیپلماسی کشورمان حاضر به دریافت تضمین کافی برای آزادی گروگانهای ایرانی هنگام کمک به آزادی گروگانهای غربی هستند.
بدون شک جمهوری اسلامی ایران هرگز گروگانگیری را در لبنان نکرده و تنها با استفاده از نفوذ و محبوبیت خود در نزد گروههای لبنانی، به آزادی گروگانهای غربی کمک کرده است، اما آیا مسئولان دستگاه دیپلماسی ما نمیتوانستند هنگام آزادی گروگانهای غربی، خواهان اعمال نفوذ کشورهای غربی بر گروه جعجع و حتی رژیم صهیونیستی برای تعیین تکلیف گروگانهای ایرانی شوند!؟
بیشک اگر رسانههای ما فاقد قدرت تبلیغاتی در پیگیری مسئله گروگانهای ایرانی در لبنان (مانند آن چه رسانههای گروهی غرب عمل کردند) هستند، بدان معنی نیست که رسانهها و مردم ایران نسبت به سرنوشت فرزندان غیور خود بیتفاوت هستند. امید است که در آینده اخبار روشنی درباره سرنوشت چهار دیپلمات ایرانی در اختیار افکار عمومی قرار گیرد.
انتظار میرود دولت جمهوری اسلامی ایران با اتخاذ راهکارهای بینالمللی، مسئله دیپلماتهای ربوده شده را مورد پیگیری جدیتر قرار دهد تا این روند منجر به آزادی این عزیزان شود.