به مناسبت سالروز شهادت شهید گرانقدر
مروری بر خاطرات شهید سپهبد صیاد شیرازی
۲۱ فروردین ماه سالگرد شهادت شهید علی صیاد شیرازی است، شهیدی که نقش مهمی در وحدت نیروهای مسلح داشت.وی نمونه برجسته ای از یک نظامی متعهد بود که ویژگیهایی چون قاطعیت، شجاعت، نظم، سادهزیستی، انس دائمی با قرآن و نجوا و راز و نیاز شبانه را به صورت یکجا در خود داشت.
به گزارش خانه خشتی، شهید سپهبد “علی صیاد شیرازی” در سال ۱۳۲۳ در شهرستان “درگز” به دنیا آمد.
وی از کودکی روحیه ای فداکار و دلسوز داشت.چنان که مادرش میگوید:
” پدرش براى بچّه ها بارانى خریده بود.على نمى پوشید.هرکارى مى کردم، نمى پوشید.مى گفت: «این پسره، بى چاره نداره. منم نمى پوشم.»پسر همسایه ما پدرش رفتگر بود.نداشت براى بچّه هایش بخرد”
شهید صیاد از دبیرستان امیر کبیر تهران در رشته ریاضی با نمره ای بالا دیپلم گرفت.پس از آن در دانشکده افسری به تحصیل علوم نظامی پرداخت و با درجه ستوان دومی فا رغالتحصیل شد.وی پس از گذراندن دوره های مختلفی در داخل و خارج از ایران،به ارتش پیوست.
او پیوسته برای حفظ منافع کشور تلاش میکرد و نسبت به کوچک ترین مسائل حساس بود.چنانچه در خاطرات مادر شهید آمده است:
“مسافر حج بودم.آمد گفت: «عزیزجون، رفتى مکه، فقط کارت عبادت باشه، زیارت باشه. نرى خرید کنى.»گفتم: «من که نمى خوام برم تجارت. امّا نمى شه دست خالى برگردم. یک سوغاتى کوچیک براى هرکدوم ازبچه ها که دیگه این حرفا رو نداره.»گفت: «راضى نیستم حتی برام یه زیرپوش بیارى. من که پسربزرگتم نمى خوام. نباید ارز رو از کشور خارج کنى، برى اون جا خرجش کنى.» “
وی در زمان انقلاب به نیرو های انقلابی پیوست و فرماندهی نیروی زمینی، نمایندگی حضرت امام خمینی(ره) در شورای عالی دفاع و معاونت بازرسی ستاد فرماندهی کل نیروهای مسلح برخی از سمت های او پس از انقلاب اسلامیست.
سادگی و قناعت جزء جدانشدنی زندگی صیاد شیرازی بود.دوستانش درباره ی نوع زندگی او چنین گفته اند:
” اوایل انقلاب ژیان داشت.بهش مى گفتم: «بابا، این همه ماشین توى پارکینگ موتوریه، چرا یکیش رو برنمى دارى، سوار شى؟»مى گفت: «همین هم از سرم زیاده.»از استاندارى دو تا حواله پیکان فرستادند. هر پیکان، چهل و پنج هزار تومان;یکى براى صیاد، یکى براى من.صدایش را در نیاوردم. نود هزار تومان جور کردم و ریختم به حساب ناسیونال.تلخ شد.گفت: «کى پیکان خواسته بود؟»ماجرا را گفتم.گفت «پولم کجا بود؟» ژیانش را گرفتم. فروختم بیست هزار تومان. بیست و پنج هزار تومان هم براش وام گرفتم، تا خیالش راحت شد.چند سال بعد، ستاد مشترک ارتش بهش حواله حج داد. قبول نکرد با پول ستاد برود.پیکانش رو فروخت.خرج مکه اش کرد.”
این شهید والا مقام در سالهای دفاع مقدس حماسه هایی بزرگ آفرید و با فداکاری وفرماندهی خود نقش بسزایی در پیروزی کشورمان داشت. در بخشی از خاطرات او میخوانیم:
” تمام شب را توى راه بودیم.خسته و فرسوده رسیدیم.هوا سرد بود.دست بردار نبود. همین طور حرف مى زد; “فردا چکار کنید، چکار نکنید، چند نفر بفرستید آنجا، این جا چند تا توپ بکارید. این دسته برگردد عقب، آن گروهان برود جلو.“دقیق یادم نیست. یازده – دوازده شب بود که چرتمان گرفت. زیلوى گوشه سنگر رابرداشتیم و پهن کردیم و دراز کشیدیم. چیزى نداشتیم رویمان بیندازیم.پشت به پشت هم دادیم و خوابیدیم، که مثلاً گرممان شود. دو ساعت که گذشت، بلند شد. با آب قمقمه اش وضو گرفت و ایستاد به نماز. حس نداشتم تکان بخورم، چه رسد به بلند شدن و وضو گرفتن. فقط نگاهش مى کردم.
این شهیدبزرگ علاقه ی زیادی به مقام معظم رهبری داشت و پیوسته کسب رضایت ایشان و حضرت ولی عصر(عج) را اصلی جدا نشدنی از زندگی خود میدانست.در این راستا در کتاب خاطرات او نوشته اند:
“قرار بود بهش درجه سرلشگرى بدهند.گفتیم: « به سلامتى مبارکه بابا.»خندید.تند و سریع گفت:«خوش بحالم. امّا درجه گرفتن، فقط ارتقاى سازمانى نیست.وقتى آقا درجه رو بذارن رو دوشم، حس مى کنم ازم راضیَن.وقتى ایشون راضى باشن، امام عصر هم راضین. همین برام بسه. » “
سرانجام شهید علی صیادشیرازی روز شنبه ۲۱ فروردین ماه ۱۳۷۸ در حوالی خانه اش مورد سوء قصد عوامل تروریست گروهک منافقین قرار گرفت و به شهادت رسید.
رهبر معظم انقلاب علاقه ی زیادی به شهید داشتند.یکی از نزدیکان ایشان تعریف میکند:
“سحر بود. نماز را در حرم امام خواندیم و راه افتادیم.رسممان بود که صبح روز اوّل برویم سر خاک. رسیدیم.هنوز آفتاب نزده بود، امّا همه جا روشن بود.یکی زودتر از همه آمده بود; زودتر از بقیّه، زودتر از ماگفتم: شما چرا این موقع صبح خودتون روبه زحمت انداختید؟آیت الله خامنه ای فرمودند: دلم براى صیادم تنگ شده. مُدَتیه ازش دور شده ام.تازه دیروز به خاک سپرده بودیمش.”
بخشی از پیام مقام معظم رهبری به مناسبت شهادت ایشان به شرح زیر است:
“امیر سرافراز ارتش اسلام و سرباز صادق و فداکار دین و قرآن، نظامی مؤمن و پارسا و پرهیزکار، سپهبد علی صیادشیرازی امروز به دست منافقین مجرم و خونخوار و روسیاه به شهادت رسید.
این نه اولین و نه آخرین باری است که دلی نورانی و سرشار از عشق و ایمان و وفاداری به آرمانهای بلند الهی، هدف تیر خشم و عناد و عصبیت از سوی زمره جنایتکار و فاسدی که ادامه حیات خود را در خدمتگزاری به دشمنان اسلام دانستهاست، قرار میگیرد و دستخائن خودفروختهای، نهال ثمربخش انسان والایی را قطع میکند. او مانند دیگر مردان حق از روزی که قدم در راه انقلاب نهادند، همواره سر و جان خود را برای نثار در راه خدا بر روی دست داشتند”
بخشی از وصیت نامه شهید:
“خداوندا! این تو هستی که قلبم را مالامال از عشق به راهت، اسلامت، نظامت و ولایت قرار دادی.
خدایا! تو خود می دانی که همواره آماده بوده ام آن چه را که تو خود به من دادی در راه عشقی که به راهت دارم نثار کنم. اگر جز این نبودم آن هم خواست تو بود.
پروردگارا رفتن در دست توست، من نمی دانم چه موقع خواهم رفت ولی می دانم که از تو باید بخواهم مرا در رکاب امام زمانم قرار دهی و آن قدر با دشمنان قسم خورده دینت بجنگم تا به فیض شهادت برسم.
خداوندا ولی امرت حضرت آیت الله خامنه ای را تا ظهور حضرت مهدی(عج)، زنده، پاینده و موفق بدار.”