به بهانه ی مجوز یک ارگان مثلا اسلامی
خوانندگی زنان در رفسنجان
افرادی که جسور شده و مدعی شدهاند که فقها دلیل خود را بر ممنوعیت پخش صدای خوانندگان زن و موسیقی از نوع حرام بگویند، خبر ندارند که یک طلبه بیست سال درس میخواند تا به مرحله اول اجتهاد برسد و یک مرجع تقلید نیز سی یا چهل سال باید تلاش کند تا به این مرحله برسد، حال یک خواننده و نوازنده بیاید و از خود فتوایی بدهد.
هنوز چشمانم به نور عادت نکردهاند. سکانسهای فیلم پشتهم در ذهنم مرور میشوند و با چشمانی نیمهباز، از پلههای سینما بالا میآیم.
بوی چلوکباب و صدای ضبط شده ی خوانندهای نظرم را جلب میکند. خواننده، زنی ست خوشصدا و این بوی غذا و صدای موسیقی از رستورانی است در مجاورت سینما گلستان امین!
یاد همین چند ماه پیش و سلف دانشگاه می افتم که مسئول سلف به بهانه ی ایجاد نشاط در فضا، صدای موسیقی خواننده ی زنی را در فضای عمومی پخش میکرد.
ذهنم سردرگم میشود بین کلمات سینما، خوانندهی زن، دانشگاه، فرهنگسازی، حرام، جمهوری اسلامی، فضای آموزشی، موسیقی، مکان عمومی، آرمانهای انقلاب اسلامی، ایران، ایران، ایران…
واژهی ایران برایم یادآور پرچمی ست سه رنگ. میگویم پرچم سه رنگ و یاد هدیههایی میافتم که چندی پیش در پرچم پیچیدند و از آسمان برایمان پست کردند.
یاد همین چند ماه پیش و تابوت شهدایی که حالا همهی شهر به احترامشان ایستاده بودند و راهی خیابانها شده بودند، میافتم. یاد پایان یافتن انتظار مادرانی که زینب وار و صبور استخوان جوانهای رعنایشان را تحویل میگرفتند. آری صبور بودند و واژهی “صبر” برایم یادآور جمله ایست از شهید زقاقی که در وصیتنامهاش نوشته بود:
مادرم زمانی که خبر شهادتم را شنیدی گریه نکن!
زمان تشیع و تدفینم گریه نکن!
زمان خواندن وصیتنامهام گریه نکن!
فقط زمانی گریه کن که مردان ما غیرت را فراموش میکنند وزنان ما عفت را!
وقتی جامعه ما را بیغیرتی و بیحجابی گرفت مادرم گریه کن که اسلام درخطر است.
اینجا ایران است و ما شاهد پخش صدای خوانندگان زن در مکانهای بهظاهر فرهنگیمان هستیم که قرار بود “ارزش” هایمان را برایمان زنده کنند نه ضد ارزشها را!
اینجا ایران است و حالا دیگر در مراسمهای عروسیمان در رفسنجان، خوانندهی زن دعوت میکنیم!
خوانندگانی که دیگر ابایی از شنیده شدن صدایشان توسط مردان ندارند و در جواب اعتراضمان، جسورانه میگویند: مجوز خوانندگی برای عموم راداریم!
اینجا ایران است و چندی پیش شاهد تکخوانی یک زن در برابر عموم مردم، به بهانهی مدح امام حسین (ع) بودیم. اینجا ایران است و این چندمین باریست که در دولت روحانی شاهد این اتفاقات تأسفبار هستیم. اولین بار در هشتمین روز از آبان نودودو، مهدیه محمد خوانی در کنسرت گروه ماه در تالار وحدت آواز خواند. بعدازآن بارها و بارها شاهد این اتفاق بودیم. ازجمله در نهم مرداد ۹۳ نمایش باغ دلگشا، بیست و نهم نمایش شبی در کهکشان. حتی در اجرایی در تالار وحدت شاهد تکخوانی یک زن و حتی رقصی که بانام حرکات موزون بهتازگی وارد عرصهی هنر شده است.
این درد را به چه کسی بگوییم که حتی دریکی از نمایشها، وزیر بالای سن میرود و سخنانی در تأیید این نمایش بیان میکند.
در جشنواره میراث ناملموس اصفهان نیز زنان به اجرای حرکات موزون پرداختند و همچنین، روز عرفه در سالن شهید رجایی تربیتمعلم قزوین نیز ۴ زن بهصورت تکی و گروهی در مقابل دیدگان حاضرین مرد و زن اقدام به برگزاری کنسرت کردند.
اینجا ایران است و وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامیمان درباره تکخوانی زنان در کنسرتها گفته است: من در این مورد قبلاً هم گفتم که در مورد تکخوانی خانمها اتفاقنظر و اجماعی در بین آقایان مراجع وجود ندارد. برخی از مراجع اعتقادشان این است که بحث درباره تکخوانی و جمعآوری خانمها نیست، بحث این است که صدای آنها لهوی نباشد. برخی مراجع نظرشان این است که اگر مفسده انگیز نباشد مشکلی وجود ندارد.
اینجا ایران است و چه کسی ست که نداند ممکن نیست در این زمان که شوق شهرت و نام و نان همه را کور کرده است، زنی آوازهخوانی کند و کنسرت بگذارد و آلبوم منتشر کند و لهوی نخواند.
دیگر صدای مراجعمان از این فرهنگسازیهای ضد ارزشی مسئولین بلند شده است و در روزنامهها میخوانیم: حضرت آیتالله مکارمشیرازی در واکنش به صدور مجوز پخش صدای بانوان در آغاز درس خارج فقه خود در مسجد اعظم قم بیان کردند: وزارت ارشاد بداند تکرار این کارها سبب میشود مردم فاصله بگیرند.
عدهای آمده و در مغالطهای آشکار گفتهاند که فقها دلیلی ندارند برای اینکه صدای زن نباید پخش شود و چرا علما و فقها میگویند خواننده زن نباشد؛ این طرز سخنگویی جسورانه سابقه ندارد.افرادی که جسور شده و مدعی شدهاند که فقها دلیل خود را بر ممنوعیت پخش صدای خوانندگان زن و موسیقی از نوع حرام بگویند، خبر ندارند که یک طلبه بیست سال درس میخواند تا به مرحله اول اجتهاد برسد و یک مرجع تقلید نیز سی یا چهل سال باید تلاش کند تا به این مرحله برسد، حال یک خواننده و نوازنده بیاید و از خود فتوایی بدهد.
اینجا ایران است و فتوای آیتالله بهجت مان که کوچک و بزرگ ارادتی ویژه به ایشان دارند، دراینباره این است که: گوش دادن به آواز لهوی مرد یا زن حرام است و اگر صدای آواز زن غیر لهوی باشد لکن موجب تهییج نامحرم گردد گوش دادن به آنهم حرام است (توضیح المسائل آیتالله بهجت، م ۱۹۳۶)
اینجا ایران است و اسلام دینمان و قرآن کتاب آسمانیمان است. قرآن کریمی که به همسران پیامبر توصیه میکند جدی و خشک و معمولی سخنگویند و با تعابیر تحریکآمیز که گاه کشش خاصی دارد صحبت نکنند، مبادا که افراد، به فکر شهوت بیفتند:
«یا نساء النبی لتسن کأحد من النساء ان اتقیتن فلا تخضعن بالقول فیطمع الذی فی قلبه مرض و قلن قوله معروفا»
«ای همسران پیامبر، شما مانند هیچیک از زنان نیستند، اگر سر پروا دارید، پس به ناز سخن مگویید تا آنکه در دلش بیماری است طمع ورزد و گفتاری شایسته گویید».
زمانی که اسلام به این اندازه در مسائل مربوط به عفت عمومی سختگیر است، چه توجیهی برای تکخوانی زنان برای مردان وجود دارد؟
اینجا ایران است و این فریاد در گلویمان خشکیده است که غلط کردهاند حرام الهی را در کشورمان حلال کردهاند و بهانهی جدیدی برای طنازی و عشوهگری به برخی بازیگران و بهظاهر هنرمندانی دادهاند که حالا اسم خود را خواننده گذاشتهاند.
تا کی قرار است شاهد این هنجارشکنیها باشیم و در مقابلشان چند بیانیه و چند تیتر و مطلب بزنیم و آب هم از آب تکان نخورد؟
نویسنده:مهدیه میرزایی