نگاهی به فیلم مریخی نامزد اسکار 2015 ؛
تولید سیبزمینی در کره مریخ با تکیه بر توان داخلی!
بهناز شریفی/ «مریخی» فیلمی به کارگردانی ریدلی اسکات و درباره فضانوردی به نام «مارک واتنی» با بازی مت دیمون است که در کره مریخ سرگردان و گرفتار میشود.
به گزارش خانه خشتی مریخی فیلمی به کارگردانی ریدلی اسکات و درباره فضانوردی به نام «مارک واتنی» با بازی مت دیمون است که در کره مریخ سرگردان و گرفتار میشود.
این فضانورد باید تمام قابلیتهای خود را بهکار بگیرد تا به مرکز کنترل پرواز در کره زمین وضعیت خود را اطلاع داده و تقاضای کمک کند. درحالی که برای بقای خود در مریخ و زنده ماندش درگیر مشکلات است، ناگهان دچار حادثه میشود؛ دوستانش برای نجاتش تلاش میکنند و با کمک نبوغش اتفاقات جالبی برایش رقم میخورد.
سرتاسر این فیلم هالیوودی که به یقین با اهداف مستقیم آمریکا و به منظور نمایش قدرت و قهرمانی های همیشگی این سینمای تخیلی ساخته و پرداخته شده است، شاهد ابتکار عمل و اقدامات هوشمندانه نقش اول قصه هستیم. مارک گیاهشناس آمریکایی و فضانورد باهوش، که به طور غیر منتظره در طوفان کره مریخ برای همیشه از خاطر دوستانش محو می شود و برایش مراسم ختم می گیرند و در حالی که مخاطب به زنده ماندن و بازگشتش امیدی ندارد، در کمال ناباوری، زنده میماند.
روحیه و اراده قوی مارک و توسل به آنچه در فضا برایش باقی مانده است و حتی میزان محدود آن کفاف یک عمر زندگی او را نمی دهد، موجب شده مارک به فکر تولید آب و غذا بیفتد و در کره مریخ سیب زمینی تولید کند.
وی تنها با تکیه بر توانایی های درونی و آموخته هایش به همه مخاطبینش در دنیا با زبان بی زبانی استقلال و مقاومت می آموزد.
بدون در نظر گرفتن سایر اهداف نیک و شوم هالیوود، ایستادگی و دقت مارک از ابتدا تا انتهای فعالیتش در سفینه و تمرکز بر دارایی هایی که برایش باقی مانده است، در کنار برنامه ریزی و چینش فضایی که وی در آن قرار گرفته است، همه و همه برای مخاطب آموزنده است.
داستان تخیلی مریخی توانایی خارق العاده بشر و ذهن برتر او را به نمایش می گذارد و بیش از هر چیز اقتصاد مقاومتی می آموزد، واژه ای که شاید تکرار و لفظ آن برای همه ما آشناست و برای اقدام عملی در راستایش هیچ تلاشی نمی کنیم.
شاید با شبیه سازی زندگی مردی که نزدیک به ۶۰۰ روزِ مریخی در فضا زندگی می کند، با زندگی زمینی خودمان و با همه امکانات ریز و درشتی که در اختیار داریم، متوجه شویم که قرار نیست کسی از آن سوی دنیا برایمان کمک بفرستد، بلکه باید با استفاده از توان داخلی و هر آنچه در اختیار داریم، به زنده بودنمان ادامه دهیم.
بهره گیری کارگردان از آخرین تکنولوژی های روز سینمای آمریکا و تعلیق مناسب، مخاطب را در جای خود میخکوب می کند؛ ریدلی اسکات در «مریخی» توانسته به خوبی بیننده را به دنبال خود بکشاند و حتی در قسمتهایی هوش او را بیازماید.
مخاطب هنگام تماشای «مریخی» تنها به فکر آزادی مارک است و حتی نقشه های کاوشگری همکاران مرد مریخی را در ذهن خود مرور می کند و چه بسا در تخیل خود راه حل هایی نیز برای او بیندیشد.
ریدلی اسکات به طور عجیبی تمایل دارد تا دقایق پایانی فیلم به مخاطبش دلهره وارد کرده و او را نگران حال قهرمان داستان کند و به کشش اثر خود بیفزاید؛ هر چند این اتفاق در بخش های میانی فیلم نیز رخ می دهد و با هر خلاصی حادثه بزرگتری را در مقابل مارک ایجاد میکند و قلب بیننده را به تپش می اندازد.
توجه پدیدآورندگان اثر به حفظ وحدت گروهی در موفقیت های ملی و جهانی نکته قابل توجهی است که باید به آن اشاره کرد و از آن درس گرفت.
خلق قهرمان امریکایی و حضور پرچم آمریکا در گوشه گوشه صحنه های فیلم نیز از دیگر ریزه کاریهای کارگردان داستان بود که توجه ویژه او به ملیت آمریکاییاش را بیان می کرد که شاید جای آن در بسیاری از آثار داخلی ما خالی است.
«مریخی» را با همه خوب و بد آن ببینید و یک لحظه بیندیشید که آیا حماسه قهرمانان ما در تاریخ کشور ایران کمتر از حوادثی است که قهرمانان تخیلی هالیوود خلق می کنند؟
بهناز شریفی