فرهاد نظریان سامانی
ریشهیابی نفوذ تفکر آمریکاگرایی در برخی مسئولان
سالهای پس از انقلاب اسلامی را که مرور می کنیم به گروهی از افراد بر می خوریم که در عین حال که نظام جمهوری اسلامی را مقبول می دانند و خود را در آن مسئول خطاب ولی خدشه تئوریک به برخی از ارزشهای اساسی انقلاب اسلامی وارد میکنند.
به گزارش خانه خشتی ، در سالهای اولیه انقلاب محرزترین گروهی که معتقدِ ناقص به انقلاب اسلامی بودند، لیبرال مسلکانی چون بازرگان بودکه خط وی از همان آغازین روزهای انقلاب نیز مشخص و ملموس بود و اعتقاد به ارتباط کامل با آمریکا داشت و حتی زیرلوای آمریکا بودن را نسخه موفقیت انقلاب خطاب میکرد.
به هر حال افراد شاخص زیادی را می توان نام برد که دچار فهم و درک متضاد با واقعیت، از آمریکا بودهاند. ریشه نفوذ تفکر غربگرایی را در زمان مشروطه بیش از هر زمان دیگر شاهد هستیم و به گونه ای یک افراط گرایی در تفکرات، حاکم بوده است. به عنوان نمونه می توان به سید حسن تقیزاده یکی از طرفداران مشروطه اشاره کرد که نسخه پیشرفت و توسعه را پیچید و با تقلیل پیشرفت، شعار داد باید” برای پیشرفت از سر تا پا فرنگی شویم” .
ما در نظام جمهوری اسلامی با دو گونه از این افراد که قالباً در عرصه مسئولیتی تفکرات خود را به نمایش گذاشته اند، مواجهیم. دسته اول افرادی هستند که از ابتدا به ساکن آمریکا را دشمن نظام نمی دانند و هیبت و قدرت امریکا آنها را مرعوب و یا متحیر خود کرده است. دسته دوم کسانی هستند که دچار استحاله فکری –عقیدتی شده اند و پس از سالها در روند مطالعاتی و مشاهداتی خود به یکباره رویه قدیم خود را کنار گذاشته و بیرق دیگری بدست گرفته اند و شعار آمریکاگرایی سر میدهند.
نقطه نمایش آمریکاهراسی در سالهای پس از جنگ را می توان به عینه در دولت اصلاحات ملاحظه کرد. تهدید به حمله از سوی دولت جمهوری خواه امریکا، رعب گسترده ای در دل بسیاری از مسئولان و دولتمردان اصلاح طلب انداخت به گونه ای که چاره کار را با ارسال نامهای ذلیلانه و ننگین به رئیسجمهور امریکا دیدند و با تمام پیام های مثبت و وعده های همکاری به آمریکا در منطقه، پیام هایی نظیر متهم کردن ایران به محور شرارت را از سوی امریکا شاهد بودیم. یا در بعد دیگر، تحریم هایی که سالهاست در مورد ایران وضع شده است و از طریق این محدودیتها، برخی از مسئولان نظام را به فکر گرایش به آمریکا و مذاکره برای حل مشکلات اقتصادی کشور انداخت و تزلزل در مقاومت در برابر چنین اهدافی، نشستن پای میز مذاکره با شیطان بزرگ و امید به نتیجه برد-برد را رقم زد.
جالب ترین نکته ای هم که می توان اقتباس کرد این است که هیچگاه روند پیش گرفته از این تفکرات، جواب مثبت نداده است و همیشه با بن بست ثمردهی مواجه شده و بدعهدی های طرف مقابل همیشه سد راه تحقق چنین تفکراتی بوده است ولی پشتکار افراطی اهل این تفکر برای پیاده سازی اصول امریکاپرستی، جای تعجب دارد.
اگر قدری صریح تر مرقوم شود، در برگی دیگر وقتی به آثار مکتوب تراواش شده از تفکرات برخی مسئولین نگاه می کنیم می بینیم که تضاد ماهوی با ارزشهای انقلاب اسلامی و منویات حضرت امام(ره) دارند. وقتی سخنان و یا یادداشت های آقای هاشمی رفسنجانی به عنوان یک مهره اساسی در پیروزی انقلاب اسلامی را مرور می کنیم به موضوع آمریکا که می رسیم، ترسیمی خوشبینانه از رابطه با آمریکا را می بینیم و در یک کلام، پیشرفت کشور را منوط به قرابت با آمریکا میداند و مدعی تلاش برای احقاق چنین امریست. وی در گفتگویی با فصلنامه مطالعات بین المللی گفته است:” آمریکا قدرت برتر دنیا است. مگر اروپا با آمریکا، چین با آمریکا و روسیه با آمریکا چه تفاوتی از دید ما دارند؟ اگر با آنها مذاکره داریم، چرا با آمریکا مذاکره نکنیم؟” و از طرفی کدخدا نامیدن امریکا از سوی رئیس جمهور کشور و امید داشتن وافر به حل مشکلات اقتصادی کشور از طریق مذاکره با آمریکا و کشورهای غربی و اظهارات محمدجواد ظریف وزیر امور خارجه ، که در کتاب «آقای سفیر» صراحتاً می گوید: من تلاش میکنم هیچگاه از واژه دشمن استفاده نکنم یا در بخشی دیگر می گوید: ما اختلافات اساسی با آمریکا و غرب داریم، همانطور که تمام کشورها با یکدیگر اختلافات اساسی دارند، اما این دشمنی نیست، مصادیق امروزی نفوذ تفکر امریکا گرایی در کشور است. فقدان قائل بودن به حضور دشمن در برابر نظام جمهوری اسلامی ایران یک تضاد ماهوی و نظری با اصول انقلاب اسلامی دارد.
به هر حال سوال نگارنده این است که چه چیزی باید در یک مسئول نظام اسلامی دچار تغییر شود که در برابر شیطان بزرگ، که دشمنی تمام و کمال آن در جهت اضمحلال نظام، هویداست، اینگونه فریاد ترس و وحشت سردهد و یا از یک طرف امید به استعانت و پیشرفت داشته باشد؟
در برابر این سوال منظومه ای از بیانات رهبر معظم انقلاب را می بینیم که یک گفتمان ثمرده و راهگشایی است تا هم به پاسخ صحیح دست یابیم و هم راه صحیح را چه در عرصه فردی و شخصی و چه در عرصه کلان مسئولیتی دریافت کنیم. نگارنده هم مبنای ادامه مرقومه را بر اساس استدلالهای زیبا و پندآموز معظم له پیش می برد، شاید اثری را در روشنفکران آمریکا گرای داخلی ایجاد کند. مهمترین بیانات معظم له پیرامون این موضوع، حول محور سالهای ۹۲ تا ۹۵ را شامل می شود، سالهایی که برخی از مسئولان نظام، شکوفایی کشور را در گرو رابطه با آمریکا می بینند و بر همین طبل، هنرمندانه می کوبند و وعده های امیدبخش فراوانی از این بابت به جامعه داده می شود. تصویب برجام از یک سو و عدم اجرایی شدن وعده های امریکایی ها در عین حال که ما تمام وعده ها را به نحو کامل انجام دادیم، مهر تاییدی برتحقق عدم خوشبینی رهبر معظم انقلاب نسبت به مذاکره با آمریکا می زند و از همین رو در این سالها راه صحیح برخورد با نظام بین الملل و دشمن شناسی را بیش از گذشته از ایشان فرا می گیریم.
گزاره های مهمی از بیانات رهبر معظم انقلاب استخراج شده است که در ادامه به آنها می پردازیم:
بیانات در دیدار با مسئولان نظام(۱۶/۴/۹۴)
اختلال شیطان در دستگاه محاسباتی
کار شیطان اغوا کردن است؛ اغوا یعنی چه؟ یعنی ایجاد اختلال در دستگاه محاسبهی شما – شیطان این است دیگر – نقطهی مقابل، کارکرد تقوا است؛ سعی شیطان این است که شما را اغوا کند، یعنی دستگاه عقل را، دستگاه فطرت را، دستگاه سنجش صحیح را که در وجود انسان گذاشته شده است، از کار بیندازد؛ یعنی انسان را دچار خطای در محاسبه کند. کار تقوا نقطهی مقابل است: اِن تَتَّقُوا اللهَ یَجعَل لَکُم فُرقانا،(۱۱) تقوا به شما فرقان، یعنی آگاهی برای جدا کردن حق از باطل را میدهد. در آیهی شریفهی دیگر [میفرماید]: وَ اتَّقُوا اللهَ وَ یُعَلِّمُکُمُ الله؛(۱۲) تقوا موجب این است که خدای متعال دریچههای دانش را، آگاهی را، دانایی را به روی شما باز کند.
تاثیر شیطان از طریق تهدید و تطمیع
تأثیر شیطان در دستگاه محاسبهی ما، از راه تهدید و تطمیع است؛ از یک طرف ما را میترساند: آیهی شریفهی قرآن در سورهی مبارکهی آلعمران [میفرماید]: اِنَّما ذلِکُمُ الشَّیطنُ یُخَوِّفُ اَولِیآءَهُ فَلا تَخافُوهُم وَ خافُونِ اِن کُنتُم مُؤمِنین.(آیه۱۷۵) در قضیّهی غزوهای که بعد از اُحد اتّفاق افتاد – که آمدند شایعه کردند که دشمن آمد، پدرتان درآمد، همه چیزتان از دست رفت – پیغمبر فرمود: آن کسانی که امروز در جنگ اُحد زخمی شدند، همانها شمشیر بردارند و بیایند؛ اگر هیچکدامتان هم نیایید، من تنها خواهم رفت. پیغمبر اکرم راه افتاد، کسانی که آن روز در اُحد زخمی شده بودند، شمشیر برداشتند با پیغمبر راه افتادند رفتند و دشمن را که در نزدیک مدینه – [خبر] درست بود – کمین کرده بود و قصد داشت که حمله کند بهصورت غافلگیرکننده، تارومار کردند و برگشتند. فَانقَلَبوا بِنِعمَهٍ مِنَ اللهِ وَ فَضلٍ لَم یَمسَسهُم سوء؛(۱۷۴) بعد میفرماید که: اِنَّما ذلِکُمُ الشَّیطنُ یُخَوِّفُ اَولیاءَه.(۱۷۵) یکی از کارهای شیطان ترساندن است: اَلشَّیطنُ یَعِدُکُمُ الفَقر؛(۱۶) شما را از فقر میترساند – بنابر یک احتمال در معنای این آیهی شریفه – این تهدید بود.
از طرف دیگر تطمیع است؛ از سوی دیگر وعده میدهد شیطان، وعدههای فریبنده؛ اینجا هم آیهی شریفهی قرآن میفرماید: یَعِدُهُم وَ یُمَنّیهِم وَ ما یَعِدُهُمُ الشَّیطنُ اِلّا غُرورا؛(۱۲۰نسا) وعده میدهد، آرزوها را در دل آنها بیدار میکند، زنده میکند، یک آیندهی رنگی و دروغین و خیالی مثل سراب در مقابل چشم مؤمنینِبهخود میگذارد؛ وَ ما یَعِدُهُمُ الشَّیطنُ اِلّا غُرُورا؛(۱۸) امّا فریب است. از یک طرف تهدید، از یک طرف تطمیع؛ مثل رفتاری که امروز آمریکا دارد و قدرتهای استکباری همیشه [دارند]؛ از یک طرف تهدید میکنند، از یک طرف تطمیع میکنند. تطمیع، فقط تطمیع شخصی نیست؛ تطمیعهای کلّی: «چنین میکنیم، چنان میکنیم»؛ بعد هم نمیکنند، دروغ میگویند؛ کار شیطان این است.
اثرات سوء ازکار افتادن دستگاه محاسباتی انسان مومن
همهی این کارهایی که شیطان انجام میدهد – این اغوا، این تهدید و تطمیع – برای این است که دستگاه محاسباتیِ انسان مؤمن را از کار بیندازد تا محاسبهی غلط انجام بدهد؛ وقتی دستگاه محاسباتی از کار افتاد، کار خراب میشود. محاسبهی غلط، یکی از بزرگترین خطرها است؛ گاهی حیات انسان را تهدید میکند؛ گاهی سرنوشت انسان را تهدید میکند؛ چون توان انسان، نیروی انسان، تواناییهای انسان، تحت سرپنجهی ارادهی او است، و ارادهی انسان تحت تأثیر دستگاه محاسباتی او است: اگر دستگاه محاسباتی بد کار کرد، ارادهی انسان تصمیمی میگیرد و در جهتی میرود که خطا است؛ آنوقت نیروهای انسان، همهی تواناییهای انسان در این جهتِ خطا به کار میافتد؛ این آن چیزی است که باید مراقب آن باشید. عرض کردیم، مراقبت در مورد شخصی که مسئولیّت ندارد به یک معنا است، مراقبت در مورد من و شما که حوزهی مسئولیّتی داریم، به یک معنای دیگر است. مراقب باشیم که دستگاه محاسباتی ما بهوسیلهی شیطانهای انس و جن دچار اختلال نشود، مسائل را بد نفهمیم. شیطان که فقط شیطان جنّی نیست؛ ابلیس که فقط نیست؛ جَعَلنا لِکُلِّ نَبِیٍّ عَدُوًّا شَیطینَ الاِنسِ وَ الجِنِّ یوحی بعضُهُم اِلی بَعضٍ زُخرُفَ القَولِ غُرورًا؛(۱۱۲انعام) شیاطین انس و جن به هم کمک هم میکنند.
تلاش نظام استکباری برای ایجاد اختلال در نظام محاسباتی
بیانات در دیدار مسئولان نظام(۱۶/۴/۹۳)
نگذارید دشمن در دستگاه محاسباتی شما اثر بگذارد؛ نگذارید اغوا کند؛ نگذارید تطمیع او یا تهدید او اثر بگذارد. امروز نبرد جمهوری اسلامی با استکبار – که با انقلاب آغاز شد و همچنان با قوّت ادامه دارد – همان نبرد پیغمبران با طواغیت زمان، با شیاطین انس و جن است. ما دنبال آرمانهای بلند هستیم؛ دنبال تشکیل جامعهی اسلامی، نظام اسلامی، کشور اسلامی، امّت اسلامی و تحقّق بخشیدن به آرزوهای بزرگ پیامبران و صدّیقان و شهیدان [هستیم]؛ و دستگاههای شیطانی زمان یک جبههاند و طبعاً با یکچنین حرکتی مخالفند. [بنابراین] کارشکنی میکنند، اذیت میکنند، تهدید میکنند؛ در عین حال با همهی زرق و برقی که آن جبههی مقابل دارد و جلال ظاهری و تواناییهای مادّیای که دارد، این حرکت الهی و حرکت پیامبرانه راه خودش را دارد ادامه میدهد و پیش میرود، اثر میگذارد، روزبهروز توسعه پیدا میکند، روزبهروز عمق پیدا میکند.
هم در زمینهی تحریم، هم در زمینهی تهدید نظامی، دست دشمن خالی است: وَ لا تَهِنوا وَ لا تَحزَنوا وَ اَنتُمُ الاَعلَونَ اِن کُنتُم مُؤمِنین؛(۱۳۹آل عمران) اگر ما [مؤمن باشیم]، دشمن در میدان واقعی کاری نمیتواند بکند. خب، حالا که کاری در میدان واقعی نمیتواند انجام بدهد و دستش از تأثیرگذاری خالی است، راه علاج دشمن چیست؟ راه علاج این است که دستگاه محاسبهی طرف مقابل را دچار اختلال کند؛ دستگاه محاسباتی من و شما را؛ این کار را هم با تبلیغات، با کار سیاسی، با تماسهای گوناگون دنبال میکنند؛ میدانند که جمهوری اسلامی برای رسیدن به هدفهای خود دارای توان است؛ باید نخواهد؛ اگر «خواست»، میتواند؛ میخواهند کاری کنند که نخواهد.
آنچه ما امروز در مجموعهی رفتار دستگاه استکبار مشاهده میکنیم، همین است؛ هدف ایجاد اختلال در نظام محاسباتی و دستگاه محاسباتی من و شما است. در میدانهای دیگر، استکبار نتوانسته است، کاری از او برنیامده است.
روزی که تجربهها هم دیگر به درد نخواهد خورد
بیانات در دیدار دانشجویان(۱/۵/۹۳)
هدف اساسى دشمن این است که در دستگاه محاسباتى ما اختلال ایجاد بکند. دستگاه محاسباتى وقتى دچار اختلال شد، از دادههاى درست، خروجىهاى غلط بهدست خواهد آورد؛ یعنى تجربهها هم دیگر به درد او نخواهد خورد. وقتى دستگاه محاسباتى خوب کار نکرد، درست کار نکرد و محاسبه درست انجام نگرفت، تجربهها هم دیگر به کار نمىآید.خب، شما نگاه کنید در کشور خود ما، برخورد غربىها و دستاندرکاران تمدن کنونى غرب در طول این صدسال اخیر، هشتاد نود سال اخیر، با کشور ما چگونه بوده. ما اینهمه تجربهى ضربه زدن از سوى غرب داریم. عدهاى هستند در کشور – روشنفکران غربگرا، غربزده، دلباختهى غرب – این تجربهها در مقابل چشم آنها است، [اما] از این تجربهها درس نمیگیرند.
بیانات در دیدار رئیس و اعضاى مجلس خبرگان رهبرى(۲۰/۱۲/۹۴)
یکی از آماجهای نفوذ مسئولانند؛ آماج دوّم مردمند. مسئولان آماج این نفوذند؛ برای چه؟ هدف چیست؟ هدف این است که محاسبات مسئولان را عوض کنند و تغییر بدهند؛ یعنی مسئول جمهوری اسلامی به این نتیجه برسد که با ملاحظهی هزینه و فایده احساس کند که باید این اقدام را بکند، این اقدام را نکند؛ نفوذ برای این است به این نتیجه برسد که فلان رابطه را قطع کند، فلان رابطه را ایجاد کند؛ نفوذ برای این است که این محاسبات در ذهن مسئولین عوض بشود. آنوقت، وقتی نتیجه این بشود که فکر مسئولین و ارادهی مسئولین در مشت دشمن قرار بگیرد، دیگر لازم نیست دشمن بیاید دخالت مستقیم بکند؛ نه، مسئول کشور همان تصمیمی را میگیرد که او میخواهد. وقتی محاسبهی این حقیر عوض شد، تصمیمی را میگیرم که او میخواهد؛ من همان کاری را که او میخواهد مفت و مجّانی انجام میدهم؛ گاهی بدون اینکه خودم بدانم -یعنی اغلب بدون اینکه خودم بدانم- این کار را انجام میدهم. [بنابراین] سعی میکنند محاسبات مسئولین را عوض کنند. پس آماج اوّل مسئولینند.
نتیجه گیری:
آنچه که می توان دریافت کرد این است که با اندکی تزلزل در اعتقادات معنوی، احتمال افتادن در دام شیطان افزون تر می شود و تمسک به اعتقادات الهی و دور شدن از ارزشهای مادی راه رهایی از شیطان است. در تفکر لیبرال دموکراسی غرب، ارزشها حول محور سود و فایده پیش می رود و نفع و ضرر مبنای تمام ارتباطات تلقی می شود و این بدین معناست که اصالت سود بر محوریت مادیات قرار دارد و دستگاه محاسباتی نیز از طریق همین عوامل کار خود را پیش می برد. سودای جهانی شدن، بسیاری از کشورها را با همین ملاک یعنی سود و منفعت در خود غرق کرده است و آنچه که خروجی آن شده است، حصول یک کشوری وابسته در کلیه زمینه هاست. در آن سوی قصه که ملاکِ یک نظام اسلامی باید بر مبنای آن باشد، تفکریست که عمدتاً سکولارها از آن بی بهره اند و آن این است که محوریت خدا، تقوا و جهان آخرت(بهشت و جهنم)، ملاک عمل ما در این دنیاست. آنچه که از دستگاه محاسبات اسلامی خارج می شود عمدتاً بر محوریت خداست و نتیجه آن جزء عزت نخواهد بود.
اینکه امروز استدلال برخی از مسئولان بر مبنای ادبیات تئوریک غربی استوار است و علوم روابط بین الملل که ساخته و پرداخته اندیسمندان لیبرال غربیست، را به عنوان ملاک عمل خود قرار داده اند، مسلماً این همان عاملیست که خطای محسباتی را ایجاد میکند و از همین مبنای اعتقادی باید به این برسیم که ما در برابر امریکا ناتوانیم و کلید گشایش مشکلات کشور در دستان امریکاو ایادی آن است ولی اگر نظام محسباتی ما از رهگذر دین مبین اسلام عبور کند، قطعاً دیدگاهمان طور دیگری خواهد بود. نگاه کوچک انگارانه به دشمن و خار و خفیف کردن آن و کسب هوشمندی در برابر آن و صبر و مقاومت در بر تمام مصیبت ها و سختی های آن ، یاری خدا را در پی خواهد داشت و سرانجام خروجی آن عزت است که پدیدار می شود و سالیان سال بر تارک تاریخ سبز و درخشان است.
انتهای متن