با خون دل باید نوشت:

تبدیل رفسنجان از شهر طلای سبز به صاحب برندهای مختلف ذغال برای قلیانها

  • شناسه خبر: 45462
تبدیل رفسنجان از شهر طلای سبز به صاحب برندهای مختلف ذغال برای قلیانها

عده ای هم بیکار و در پی ایجاد شغل جدید از این فرصت استفاده کردند و روز به روز جنگل سبزمان به خشکی و کنده های خشکمان سرازیر کوره های ذغالی می شوند و خدا می داند چند سال دیگر طول می کشد تا بشویم همان جلگه خشک قدیم رفسنجان.

خانه » آخرین اخبار » تبدیل رفسنجان از شهر طلای سبز به صاحب برندهای مختلف ذغال برای قلیانها

 خانه خشتی: افسو س و صد افسوس که نمی دانم از کجا شروع کنم ؛ نمی خواهم نوشته هایم مثنوی هفتاد من کاغذ شود ولی سخت از آخر و عاقبت شهرمان رفسنجان، نگرانم و از کسی کاری بر نمی آید زیرا کار از کار گذشته است.

کتاب تاریخ پسته ایران از دکتر محمد حسن ابریشمی را زیاد خواندم تا بدانم رفسنجان چند سال است که پسته کار شده است ؛ رفسنجان اینکه شهر (طلای سبز) شده است به صد سال هم نمیرسد ما زیاد زمانی نیست که در دنیا به شهر طلای سبز معروف شده ایم ولی ای کاش شهر طلای سبز نمی شدیم و این توفیق اجباری به فنا شدن همیشگی مان منجر نمی شد.

افسوس می خورم چرا مسئولین شهر از شهرداری و فرمانداری گرفته تا جهاد کشاورزی و سایر از ما بهتران از عمق فاجعه چیزی نمی گویند.

ایهاالناس چه بخواهیم و چه نخواهیم از خشکسالی های اخیر و مصرف بی رویه آب وعدم مدیریت صحیح رو به فنا و نیستی می رویم نیستی که آنسویش پیدا نیست.

وقتی پدر بزرگها و مادر بزرگهای ما از زمانی می گویند که در رفسنجان کولک کاری(کاشت پنبه )، کاشت گندم، کاشت جو و کاشت منداب رایج بوده و تعداد معدودی درخت پسته در پارچه آبادیهای قدیم رفسنجان که با هم فاصله زیادی هم داشته اند خود نمایی میکرده دلمان به حال قدیم شهرمان تنگ می شود، پسته کاریها بسیار کم و محدود و به اشخاص خاصی بر می گشته و بیشترین کاشت پسته هم در آن زمانها به جوادیه فلاح محدود می شده و بقیه جا ها بیشتر به همان کاشت هایی که ذکر شد و تک و توک جاههایی از جلگه رفسنجان مختصر به درختان پسته ای مزین بوده است.

قدیمی ها می گویند از کوهستانهای ریسه ، پاقلعه و راویز به رفسنجان ذغال می آورده اند و برای امرار معاششان چیزهایی جایگزین می خریده اند و می رفتند ، بدبختی ما بر می گردد به چند سال قبل از انقلاب که چند ارباب پسته کار عمده در چند آبادی رفسنجان پسته کار بودند و اکثر مردم کارگر بودند تا ارباب و باغدار پسته .

گذشت تا پیروزی انقلاب که خیلی از باغداران عمده رفتند و دیگر نیامدند. بسیاری از این باغها به ارگانهای دولتی واگذار شد و بسیاری از اربابها که نیامدند همان کارگرانشان خود شدند ارباب و همه کاره و از آنجا که رمز انقلاب آبادانی و پیشرفت و تولید بود.

دستور بر این شد که مردم زمین ها را صاحب شوند و چاه حفر کنند و باغ ایجاد کنند تا هم خود به نوایی برسند و هم تولید پسته مان افزایش پیدا کند ما هم که از خدا خواسته شروع به صاف کردن زمین و حفر چاه با مجوز های رسمی و غیر مجاز کردیم و آنقدر کاشتیم و حفر کردیم که یکباره دیدیم دشت رفسنجان شده است یک چلو صافی .

باعث و بانی این یکباره دشت پسته شدن را نمی توان شخص خاصی دانست زیرا اگر جای قضاوت باشد تقریبا همگی مقصریم عده ای فارغ از جنگ ۸ ساله همانگونه که صدام با موشکهایش تن کشورمان را سوراخ سوراخ می کرد آنها هم از آن وضعیت سو استفاده های بسیار کردند و الی آخر… وقتی به خود آمدیم دیدیم که حتی چند متر زمین هم نمی توان پیدا کرد که در آن سوراخی نباشد .

آنقدر کاشتیم و آنقدر چاه حفر کردیم که تعدادش از دستمان خارج است و این آماری که با مجوز و بی مجوزی که می دهند، همگی نقش بر باد است تنها خدا می داند در دشت رفسنجان چقدر چاه حفر شده است؛ از سویی خوردیم به خشسکسالی های چند ساله ؛ تازه اگر به خشسکسالی هم نمی خوردیم در کویر ؛ سالیانه مگر چند میلیمتر باران می بارد وقتی میانگین چند ساله بارش در دشت رفسنجان باشد۶۰ میلیمتر .

اینقدر کاشتیم که شدیم بزرگترین جنگل پسته جهان ؛ فقط به فکر افزایش سطح زیر کشت بودیم تا عملکرد آن و شدیم شهر طلای سبز غافل از اینکه این درختانی که می کاریم آب می خواهند.

سال به سال عمق چاههایمان پایین رفت و دبی خروجی چاههایمان کاهش یافت ؛عده ای آمدند اقدام به ایجاد استخر سیمانی و پلاستیکی اش کردند ولی اصل کاری مشکل داشت و آن این بود که آب نبود که این استخرهارا پر کند .

عده ای که زمین هایشان نزدیک آبادیها و شهر بود آنها را از آب گرفتند و با تغییر کاربری آنها را به خانه تبدیل کردند و آنها هم که از شهر فاصله داشتند کم کم قسمت هایی که کیفیت آنچنانی نداشت را از آب گرفتند و به جاههایی که با کیفیت تر بود فقط آب می دادند از سویی خود باغداران درختان را از آب گرفتند و بی آبی هم کم کم از سرشاخه ها شروع به کاهش حجم درختان کرد تا حجم برخی درختان فقط رسید به کنده.

عده ای راخود از آب گرفتیم و عده ای را بی آبی روزگار همینطور از حجم جنگل سبز پسته مان در حال کاهش است و از سویی تعداد درختان خشک و کنده ها رو به افزایش .

عده ای هم بیکار و در پی ایجاد شغل جدید که حالا اگر آمار دقیقی داشتم می نوشتم که چند نفر ذغال سوز داریم .

روز به روز جنگل سبز مان به خشکی و کنده های خشکمان سرازیر کوره های ذغالی می شوند خدا می داند چند سال دیگر طول می کشد تا بشویم همان جلگه خشک قدیم رفسنجان ولی آگاه باشید که تا آن زمان خیلی باقی نمانده است.

تهیه و تنظیم:
سید حسین علوی (کارشناس ارشد موسسه تحقیقات پسته و تهیه کننده عکس ها)
حیدر معصومی ریسه(کارشناس موسسه تحقیقات پسته کشور)

برچسب ها:
اخبار رفسنجان تبدیل رفسنجان از شهر طلای سبز به صاحب برندهای مختلف ذغال برای قلیانها خانه خشتی رفسنجان زغال طلای سبز کوره
تلگرام
دیدگاه‌ها
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط خانه خشتی منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.
در جواب نظر :

اخبار ویژه
اخبار رفسنجان